جنگ سرنوشت ساز در عراق چه زمانی فرا می رسد؟
نخست وزیر عراق((آزادسازی ضلوعیه با تلاش همه فرزندان عراق اعم از شیعه و سنی صورت گرفت. پاکسازی این شهر از عناصر تروریستی داعش سرآغازی برای آزادسازی همه مناطق اشغالی عراق از دست گروه های تکفیری است.)) خبر 21-11/9/93
آزادسازی مناطقی دیگر در عراق از لوث تروریستهای تکفیری. ارتش و نیروهای مردمی عراق یک هفته پس از آزادسازی منطقه راهبردی ضلوعیه، مناطق مهم دیگری از الانبار، صلاحالدین و موصل را از لوث تروریستهای تکفیری پاکسازی کردند. نخستوزیرعراق ادامه نبرد با داعش را خواستار شده و از عشایر خواسته در عملیات آزادسازی مناطق باقی مانده در دست گروه تروریستی داعش با دولت همکاری کنند. عملیات آزادسازی مناطق تحت اشغال داعش در عراق از مدتی پیش، مرحله به مرحله شروع شده بود. آمرلی، جرف الصخر، بیجی و ضلوعیه مناطق مهمی بودند که طی روزها و هفتههای گذشته از تروریست های تکفیری باز پس گرفته شدهاند. مناطقی که داعش روی کنترل انها حساب ویژهای باز کرده بود و از طریق آنها نیازهای تسلیحاتی و لجستیکی خود را تامین می کرد. مقامات عراق این موفقیتها و از دست دادن ابتکار عمل تروریستهای تکفیری در پنج استان دیاله، بغداد، کرکوک، الرمادی و صلاحالدین را حاصل وحدت و انسجام ملی در عراق میدانند.
سعد الحدیثی /سخنگوی دفتر نخست وزیر عراق- 29/9/93((هم اکنون نوعی توافق سیاسی و انسجام و حتی تکامل بین روسای سه قوه و گروه های سیاسی بزرگ و اساسی در عراق وجود دارد. این انسجام باعث شده که ما در میدان مبارزه با تروریستها هم موفقیتهای زیادی بدست آوریم))
تروریستهای تکفیری که حالا در صحنهی مبارزه با ارتش و مردم عراق زمین بازی را از دست رفته میبینند سیاست زمین سوخته را پیش گرفتهاند. آنها از یک طرف زیرساختهای اساسی و آثار تاریخی و میراث فرهنگی عراق را از بین میبرند و از طرف دیگر با برجای گذاشتن مینها و بمبهای انفجاری دست ساز تلاش دارند مانع از بازگشت مردم به این مناطق شده و روند پاک سازی و پیشروی نیروهای مردمی و ارتش و دولت عراق را با کندی روبرو کنند. با وجود تمامی این موانع اما پیشرویهای نیروهای مردمی و ارتش عراق همچنان ادامه دارد و حلقه محاصره داعش در اطراف موصل روز به روز تنگتر میشود. آمریکایی که خود در تشکیل داعش نقش محوری داشته و هماکنون ائتلاف به اصطلاح ضد داعش را در عراق رهبری میکند اما مایل نیست نیروهای مردمی و دولت عراق پیروز نبرد نهایی با داعش باشند.
هادی عامری،دبیر کل سازمان بدر عراق،روسیاالیوم،11/10/93((هدف آمریکا و ائتلاف بین المللی نابود کردن تروریست ها نیست.این ائتلاف برنامه ی غرب برای کنترل داعش است. غرب می خواهد کاری کند که این تروریستها به غرب بازنگردند. ما برای بیرون راندن داعش از عراق عزم جدی داریم و به خواست خدا این تروریست ها به اروپا بازخواهند گشت تا اروپایی ها بدانند که این ها نتیجه جنایت آن هاست. این تروریست ها در نتیجه اشتباه های آمریکا و غرب پدید آمده اند. اشتباه های آمریکا و غرب در افغانستان طالبان و القاعده را ایجاد کرد. این آمریکا و کشورهای غربی بوده اند که این تروریست ها را ایجاد کرده و پرورش داده اند))
مقامهای امنیتی عراق این هفته اعلام کردهاند که هواپیماهای ائتلاف ضد داعش به رهبری آمریکا در منطقه صلاحالدین به تروریستهای داعش، سلاح و تجهیزات نظامی رساندهاند.البته این اولین بار نیست که آمریکا و متحدانش، سلاح و مواد غذایی را به جای مردم و نیروهای عراقی به دست تروریستهای داعش میرسانند. پیش از این چند بار در تلعفر، سنجار، الخضیر و بلد هم کمک های آمریکاییها به ارتش عراق سر از انبار تسلیحات داعش درآورده بود تا نشانه ای دیگر باشد بر نبود عزم جدی آمریکا و متحدانش در مبارزه با این گروه ترویستی- تکفیری. بهرغم تمامی حمایتهای آمریکا از تروریستهای تکفیری، ارتش و مردم عراق هر روز مناطقی جدید و مهم در خاک عراق را آزاد میکنند. مناطقی که زمینه را برای آغاز عملیات آزادسازی شهر راهبردی موصل فراهم میکند.
سالم الغبان ،وزیر کشور عراق،15/10/93((پیروزی های پی در پی نیروهای امنیتی و نیروهای مردمی عراقی گروه داعش سردرگم کرده است. عملیات آزادی سازی صلاح الدین در آینده آغاز خواهد شد که می توان آن را مقدمه عملیات بزرگ آزاد سازی موصل قلمداد کرد...مردم عراق برای پا کسازی موصل لحظه شماری می کنند.))
وزیر دفاع عراق،16/10/93((الانبار و صلاح الدین در آستانه آزادی است. و بزودی جنگ سرنوشت ساز در نینوا هم آغاز می شود با اعتماد بر نیروهایمان از شمال تا جنوب))خبر 21-16/10/93
بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرارمیداد:
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از همه استانداردهای بین المللی برخوردار بود. این زندان همه امکاناتی که باید یک زندان طبق قوانین بین المللی برای رفاه زندانیان داشته باشد را دارا بود.
این زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود و حتی امکان فرار نیز تا حدی وجود داشت.
آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد.
در آن از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد، اما...
اما بیشترین آمار مرگ زندانیان
در این اردوگاه گزارش شده بود.
عجیب اینکه زندانیان به مرگ طبیعی میمردند.
با این که حتی امکانات فرار وجود داشت
اما زندانیان فرار نمیکردند
بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند.
آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خودشان و نسبت به هموطنان خودشان که مافوق آنها بودند رعایت نمیکردند،
و در عوض عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفتو ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بود را به دست زندانیان میرساندند و نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشد.
هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خودخیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکردند را تعریف کنند.
هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت.
اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود و معلوم شده بود خلافی کرده هیچ نوع تنبیهی نمیشد.
در این شرایط همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند.
تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است، چرا که:— با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
— با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
— با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.
نتیجه :
اگر این روزها فقط خبرهای بد میشنویم، اگر هیچکدام به فکر عزت نفس مان نیستیم و اگر همگی در فکر زدن پنبه همدیگر هستیم،
به سندرم «شکنجه خاموش» مبتلا شده ایم.
این روزها همه خبرهای بد را فقط به گوشمان میرسانند و ما هم استقبال میکنیم ...دلار گران شده ...
طلا گران شده ...
کار نیست ...
مدرسه ای آتش گرفت ...
دانش آموزان راهیان نور در جاده کشته شدند...
زورگیری در ملاءعام...
این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس ما نیست!شما چطور فکر میکنید؟ ...
ما ایرانیها دزدیم! ...
ما ایرانیها همه کارهایمان اشتباه است. ...
ما ایرانیها هیچی نیستیم! ...
ما ایرانی ها از زیر کار درمیرویم! ...
ما هیچ پیشرفتی نکردیم!...
ما ایرانیها هیچ هنری نداریم!
ما ایرانیها آدمِ حسابی نداریم!
ما ایرانیها هر عیبی که یک انسان میتواند داشته باشد داریم! ...
توی همین واتساپ چقدر بادلیل و بی دلیل به خودمان بد میگوییم و لذت میبریم.
به خودمان فحش میدهیم و کیف می کنیم و میخندیم.
اقوام مختلف ایرانی را مسخره می کنیم و همه با هم کل ایران را ! ...
بزرگان علمی٬ هنری٬ ادبی و دینی کشور خودمان را وسیله خنده و تفریح کرده ایم و هیچکس هم نباید فکر کند اینها نقشه است.
این همان جنگ نرم است.
تهاجم فرهنگی فقط از طریق بی حجابی و فیلمهای خراب نیست.
این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند، شما چطور؟
این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دوران بی پایان محکومیت خود را می گذرانند، شما چطور؟
این روزها همه شبیه زندانیان جنگ آمریکا و کره منتظر مرگ خاموش هستند٬ شما چطور؟
بیاییم از خواندن و شنیدن اخبار منفی فاصله بگیریم و تا میتوانیم به خود و اطرافیانمان امید بدهیم، (((احترام))) بگذاریم و در هرشرایطی شاد زندگی کنیم.
شاید اینگونه راهی برای گریز از زندانی که از طریق رسانه ها برایمان ایجاد شده است ،بیابیم.
پیشمرگه های کرد می گویند در نبرد با نیروهای داعش در کوبانی، اکنون با تصرف منطقۀ دیگری کنترل ۸۰ درصد این شهر را در اختیار خود دارند. هشت حمله از ۲۰ حمله هوایی آمریکا و متحدانش علیه داعش در دو روز گذشته در نزدیکی شهر کوبانی در مرز ترکیه صورت گرفته است. همزمان، گروه جدیدی به نام «جبهه الشامیه» که در ماه دسامبر اعلام موجودیت کرد ادعا می کند بخشی از شهر حلب را از کنترل نیروهای وفادار به بشار اسد خارج کرده است. ترکیه هم اعلام کرد در آستانه توافق نهایی با آمریکا بر سر تجهیز و آموزش نظامی مخالفان میانه روی بشار اسد است. بر اساس این توافق ۱۵ هزار نیروی مخالف آقای اسد در طول سه سال در اردن و عربستان آموزش نظامی خواهند دید. از سوی دیگر، ائتلاف ملی سوریه که از حمایت غرب برخوردار است، روز یکشنبه در استانبول «خالد خوجه» دکتر ۴۹ ساله را به عنوان رهبر جدید برگزید.
دولت آمریکا که بدین نحو در جنگ ایران و عراق دخالت میکرد خود قربانی ناخواسته این اقدام شد بنحوی که در ماه می سال 1987 یک هواپیمای ویراژ عراقی دو موشک به سمت ناو دریایی یو اس اس استارک شلیک میکند که بر اثر اثابت دو فروند موشک به این ناو پیشرفته آمریکا 137 آمریکایی که جزو خدمه ناو آمریکایی بودند کشته میشوند.بنابر این گزارش ازمدارک سازمان سیا نیروی دریایی آمریکا دائما از طریق سیستم ماهواره ای و تصاویر دیجیتالی تمامی فعل و انفعالات ارتش ایران را رصد میکرد و در مقابل اطلاعات این فعل و انفعالات ارتش ایران را به اطلاع رژیم صدام حسین و دیگر رژیم صعودی قرار میداد که آنها مانع انجام عملیات ایران شوند و سعی کنند که منابع و فعالیتهای خود را برای جمع آوری اطلاعات از ایران هزینه کنند و مانع سقوط رژیمهای عربی در منطقه خلیج فارس بشوند.
منبع هم که میتونید از زیر تصاویر ببینید.
اقتصاد سیاسی نظامی گری آمریکا: داستان زوال یک امپراطوری*
I. عبور از رودخانه روبیکان
وقتی «سزار» در حرکت از رم به سوی «گال» به رودخانه روبیکان رسید، نظریات کلاسیک امپریالیستی را همراه خود داشت. استفاده از قدرت نظامی برای دستیابی به منافع اقتصادی و ژئوپلتیکی، همواره اصل اولیه در برتری یک قدرت بزرگ نسبت به رقیبان خود بوده است...ولی برخلاف فتوحات قبلی اینبار هدف کسب منافع و در نتیجه خشنودی سنا نشین ها نبود؛ ساز و برگ عظیم و پرهیبت سپاه سزار میبایست جایگاه بالاتری از آنچه هست، داشته باشد. او از رودخانه گذشت وحمله به شورشی های دوردست را شروع کرد؛ چیزی که نه توجیه اقتصادی داشت و نه ژئوپلتیکی.
گرچه سزار با پیروزی و اقتدار دوچندان وارد رم شد، ولی همزمان سنگ بنای انحطاط امپراطوری را نیز گذاشته بود. از این تاریخ ارتش باشکوه رم-آنچنان که باعث بوجود آمدن هر ارتشی میشود- نه در خدمت سنا و عظمت رم، بلکه برای حفظ جایگاه سپه سالاران و نظامیان حرکت میکرد. امپریالیسم کلاسیک رم به یک امپریالیسم جنگ سالار پرهزینه یا «انگلی» تبدیل شده بود. افزایش هزینه های نظامی از جیب خراج دهندگان، کاهش هزینه های عمومی و نهایتا ضعف اقتصادی باعث فروپاشی امپراطوری رم شد.
II. آمریکا و مجتمع های نظامی و صنعتی: تفنگ یا نان و پنیر
آنهایی که در آمریکا پایان چنگ چهانی اول را بیاد داشتند، با پایان جنگ جهانی دوم منتظر کاهش سربازان و بازگشت کارخانه های غیرنظامی به تولیدات قبلی خود-در ازای ساخت جنگ افزار- بودند. چنانکه در تاریخ آمریکا و پس از پایان هر جنگی ارتش دوباره کوچک میشد و هزینه های نظامی کاهش پیدا میکرد. ولی اینبار وضع فرق میکرد:
هیئت حاکمه وقت آمریکا شامل دو دسته کلی بود؛ لیبرالهای تاجر و غیرنظامی که خواهان بازگشت دست نامرئی آدام اسمیت (در ازای سیاست های مرکانتیلیستی دوران جنگ) و براه افتادن بازار آزاد و رقابتی بودند و دسته دیگرملی گرایانی که خواستار ادامه حالت آمادگی برای مقابله با خطر پیش رو یعنی شوروی بودند.
دسته دوم شامل بنگاههای اقتصادی با نفوذی بودند که سابقه آنها به مجالسی برمیگشت که اوایل قرن 20 توسط سرمایه داران بزرگ برای هم اندیشی و تاثیر گذاری بر تصمیمات سیاست گذاران برگزار میشد. این تشکل ها اکنون به مجتمع های نظامی-صنعتی مهم و با نفوذ تبدیل شده بودند. هرمی که سه ضلع آن را سیاست مداران بلند مرتبه از یک سو، ژنرال ها و نظامیان سابق از طرفی و ضلع دیگر را حدود 85000 شرکت خصوصی تشکیل میداد که سودشان از طریق قراردادهای دوطرفه با وزارت دفاع آمریکا تأمین میشد.
بدین ترتیب در طول جنگ سرد بودجه فراوانی برای مبارزه با خطر شوروی اختصاص پیدا میکرد، پروژه ای که دو بازیگر اصلی داشت: مالیات دهندگان به عنوان تأمین گننده منابع و مجتمع های نظامی-صنعتی به عنوان دریافت کننده و مجری آن.
پایان جنگ سرد برای این بنگاهها تکرار تارخ بود. درست با همان شرایط و زیرکی که بودجه های سرشار پنتاگون تأمین و مشروعیت میافت، خطر کمونسیم با خطر تروریسم معاوضه شد.
جنگ تمدن ها، محور شرارت، کشورهای خودسر، نیروهای دشمن آزادی و مهم تر از همه مائده ای آسمانی (برای عده ای سودجو) به نام 11 سپتامبر، باعث لشکرکشی های بزرگ و کوچک زیادی در راستای استراتژی های خطر کم شدت و پرشدت در چهارگوشه دنیا شد.
بنیادگرائی اسلامی که نتیجه تحولات در روندهای اجمتاعی سیاسی روز مناطق مسلمان نشین بود، به عنوان نشانه و ماهیت مسلمانان شناخته و مقابله نظامی با آن در دستور کار قرار گرفت. بودجه اختصاص یافته نه تنها تغییری نکرد بلکه به بهانه های مختلف در حال رشد بود.
به عنوان نمونه در سال 2005 بودجه نظامی پنتاگون نزدیک به 400 میلیارد دلار و هزینه های اضافی (ضروری) برای جنگ های عراق و افغانستان نیز نزدیک به 300 میلیارد دلار بوده است.
III. آینده آمریکا: سقوط رم یا غروب امپراطوری بریتانیا؟
کارل مارکس در تفسیر مراحل تاریخی خود معتقد است مرحله یرمایه داری ویژگی های تاریخی مختص به خود را دارد و لزوما از قوانین ماقبل سرمایه داری پیروی نمیکند. در مورد آمریکا براستی همین طور است. اگر در رم باستان با شروع مرحله کمبود منابع در داخل امپراطوری که شامل زمین و مستغلات بود، اشراف زاده ها کلید حل اختلافات خود را در حذف و غلبه بر رقبا میدانستند، سرمایه داران امروز آمریکا در هر حرکت انتقادی، هرچند نتیجه انتخابات ریاست جمهوری باشد نیم نگاهی هم به شاخص های بورس دارند و به محض تغییر ناگهانی یا بی ثباتی جدی به آرامی عقب نشینی میکنند.
منافع بشدت بهم پیوسته و حساس طبقه حاکم، اجازه بینظمی گسترده را نمیدهد. با این حساب احتمالا زوال آمریکا به غروب امپراطوری استعماری انگلیس بیشتر شبیه خواهد بود.
سوالی که اینجا مطرح است اینست که سوداگری این مجتمع های نظامی و صنعتی تا کجا از دید افکار عمومی و نیروهای اجتماعی در امان خواهد ماند؟ همچنین دلار تا چه زمانی در برابر امپریالسیم انگلی دوام خواهد آورد؟
اینها سوا لاتی است که بهزعم نویسنده پاسخ آن را باید در رفتار نیروهای اجتماعی درون آمریکا جستوجو کرد. اینکه آیا این نیروها توان شانه خالی کردن از نقش تأمینکننده بلندپروازیهای طبقه توانگر رادارند یا خیر و اینکه آیا میتوانند همین طبقه توانگر را به پرداخت مالیات «عادلانه» ترغیب کنند؟
* این مطلب برداشت آزادی است از کتاب:
حسن زاده، اسماعیل، اقتصاد سیاسی نظامی گری آمریکا، پرویز امیدوار،تهران: نشر نی1389