همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

برنامه انجمن پزشکی کوهستان ایران در رادیو ورزش:

برنامه انجمن پزشکی کوهستان ایران در رادیو ورزش:

انجمن پزشکی کوهستان ایران: در روز سه شنبه 11 آذر ماه 1393 بین ساعت 10 لغایت 11  صبح، دکتر حمید مساعدیان مدیر مسئول انجمن پزشکی کوهستان ایران در "ورزش، خانواده و سلامت" و از طریق تلفن گزارش کارشناسی در زمینه اهمیت ورزش و تاثیرات آن در سلامت جسمی و روانی انسان با موضوع"تاثیرات بازیهای رایانه ای و سنتی در جامعه"دارند.
این برنامه روزهای سه شنبه هر هفته از ساعت 10 تا 11 صبح از طریق شبکه ی رادیوییورزش (موج FM-92) به روی آنتن می رود.

سپیده نوشته:یکمم صبررررررررررررر................................

به نام پروردگار خوبی ها 

سلام سلام.شب همگی بخیر و خوبی بگذره 

خب..بی خوابی فعلا به هممون چیره شده.خوابمون نمیاد خانوادگی..منم با سیستم داماد گلم می نویسم 

خب....امشب یه درسی گرفتم..واقعا راست میگن اگه خدا دری رو ببنده،قطعا دری دیگه رو باز میکنه 

دیروز،رفتم مصاحیه برای حوزه ی علمیه...شرایطشو داشتم،اما به خاطر دانشجو بودن،و تداخل امتحانات پایان ترم،به نظر نمیاد پذیرفته بشم 

وقتی از اطاق مصاحبه اومدم بیرون،دلم گرفته...واقعا دلم یه محیط دوستانه میخواست.از دانشگاه خسته شدم.خیلی خسته... 

دلم یه جایی میخواست که بحث و علم باشه..میدیدم خانم ها،گرم صحبتن و بحث میکنن... 

خلاصه...اومدم بیرون...برگشتم تا برم دانشگاه ...ولی رفتم خونه چون حوصله نداشتم...... 

خلاصه...اون روز گذشت...امروز با دوستم مطهره بانو قرار داشتم،قرار بود واسم کتاب بیاره... 

ازم راجب نتیجه ی مصاحبه پرسید،گفتم جریانو....یکم دست دست کرد و گفت:میگم سپید،چرا عضو انجمن علمی نمیشی؟ 

من:انجمن علمی؟ 

راستش،از ترم قبل دنبالش بودم...چون در جریان برنامه هاش بودم..میدونستم بچه های کار بکنی عضوشن...ولی نمیدونستم کیارو قبول کنن 

از مطهره پرسیدم:میشه منم بیام؟ 

مطهره:چرا نمیشه؟..یعنی نمیدونستی؟بچه ها می گفتن بهت گفتن،اما سر باز زدی..

من:برا انجمن چیزی نگفتن..برای نشریه گفتن که مسئولیت بگیرم که من برا ارشد دیگه وقتی نداشتم...اما راجب انجمن چیزی نگفتن 

مطهره:باشه...پس من اسمتو میدم 

من:ااااااااااااااااااااااممم....این خیلی عالیه 

خیلی خوشحال شدم...انقدر خوشحال که ذوق کردم.....وقتی اومدم خونه،واسه مامان جریانو گفتم....  

خدا گر ز حکمت ببندد دری / ز رحمت گشاید در دیگری ...

یکم که فکر کردم میبینمن انچنان هم بد نشد...من میتونم سال تینده همچنان برای حوزه شرکت کنم...اینجا با بچه هایی هم گروه میشم که میتونم رو علمشون حساب کنم...شاید یتونم یه همکار  مقاله ای پیدا کنم 

خلاصه....هیچ کار خدا بی حکمت نیس...دیگه دلگیر نیستم....نمیدونم......قطعا معاشرت با این بچه ها،چیزهای زیادی یادم میده....مطمئنم....................... 

خدایا...ممنونم بابت این همه توجهی که بهم داری..............خب...امیدوارم منم بتونم شکرشو به جا بیارم... 

خب.....مراقب خودتون باشید 

در پناه خدا بمونید....بدرود