همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

پوشاک مردان تهران قدیم

درباره لباس مردم تهران تا قبل از ظهور اسلام متاسفانه اطلاعات چندان دقیقی در دست ندارم ولی کلیه اسناد ومدارک موجود دلالت دارد مبنی براینکه بعدازظهور اسلام ،ایرانیان به دلایلی استفاده از عمامه را به کلاه هایی که تا آخر زمان در بینشان مرسوم بود ترجیح می دادند واین موضوع فکر کنم تا زمان سلطه ی عثمانی ها بر ایران دوام داشت وعثمانیان علیرغم اینکه کوشیدند تا تغییراتی در پوشاک مردم تهران بوجود آورند،معهذا توفیق کسب نکردند.اما در زمان صفویه که شاهان آن اصرار داشتند تا  خود را از طبقه ی سادات ومعتقد به مذهب شیعه معرفی کنند ، استفاده از عمامه ی سبز در میان عده ی زیادی از مردم رواج یافت . در این دوره شاهان وسایر منسوبان نزدیک به آن ها از عمامه سبز با تاج یا جقه ای از جواهر که در قسمت جلوی بر سر می گذاشتند وعده ای از مردم کماکان عمامه های سابق خود را مورد استفاده قرار می دادند.

 

در دوره افشاریه و زندیه ،عمامه های سبز رنگ جای خود را به شال های ترمه ای داد که در اطراف کلاه پیچیده می شد واین روش بعدها مورد تائید آغا محمد خان قاجار قرار گرفت وپس از وی فتحعلی شاه وناصرالدین شاه نیز مخالفتی به آن نشان ندادند وبه این ترتیب «شال کلاه »به صورت بخش لایتجزای پوشاک مردان ایرانی درآمد.

 

 

در آن زمان کلاه برای مرد به منزله چادر و پوشش مثل زنان بود و به همان نسبت که ممکن نبود زنی بدون چادر در ملاءعام ظاهر شود،مردی هم که کلاه بر سرنداشت در کوچه وبازار دیده نمی شد.

 

در آن زمان ،سربرهنگی مرد،علاوه بر آنکه نشانه بی ادبی وبی وقاری بود،مطابق روایات (مجهول یا معلوم )موجب ننگ ،فقر،بی آبرویی،اختلال حواس و دیوانگی محسوب می شد . چنانکه جز دیوانگان سایر مردم عادی بدون کلاه دیده نمی شدند وحتی کسانی که استطاعت خرید کلاه نداشتند،سر خود را با دستمال ،شال یا نظایر آن می بستند ودر مجموع ،ضمن آنکه کلاه را نشانه ی مردی و مردانگی می دانستند،نداشتن آن را موجب اهانت به خود محسوب می داشتند وبه همین سبب هم بود که شاًن هرمردی در اجتماع نسبت مستقیم با کلاهی که بر سر می نهاد داشت وضرب المثلی هم ورد زبان مردم بود که می گفتند :کلاه را به خاطر سردی وگرمی بر سر نمی گذارند واز دشنام های غلیظشان به هنگام خودستایی این بود که :اگر نتوانم چنین وچنان کنم ،کلاهم را برمی دارم ولچک .....را به سرم می بندم !

 

 

گذشتگان ،کلاه را از آن جهت ضروری می دانستند که «سر»را سلطان وفرمانده ی بدن به حساب می آوردند ومعتقد به رعایت حرمتی هرچه بیشتر برای این عضو بودند وبه این ترتیب بود که استفاده از کلاه از حالت یک عادت خارج شد وبه صورت ضرورتی اجتناب ناپذیر در آمد . تا جایی که حتی هنگام خواب عرق چین هایی بر سر می گذاشتند تا سرشان برهنه نماند وبرای روزها نیز معمولاً در زیر کلاه عرق چینی بر سر می گذاشتند تا چنانچه بنابر ضرورتی ناچار به برداشتن کلاه خود شدند،چیزی بر سر داشته باشند.

در رابطه با همین امر ،کلاه دوزها وکلاه مال ها در آن زمان بازار بسیار پر رونقی داشتند واز روی چشم وهم چشمی هم که شده بود،مردم سعی میکردند وضع کلاهشان بهتر از همدیگر باشد وکار این رقابت ها به جایی رسید که در دوره محمد علیشاه ،از یک سو به منظور صرفه جوئی در هزینه ها واز سویی دیگر به دلیل آنکه طول کلاه ها بی رویه زیاد شده وحتی در مواردی مایه ی مسخره گی واستهزا می شد،مقرر گردید کلاه هایی که گاه طولشان به نیم ذرع یعنی در حدود 52سانتی متر یا سه چارک (نزدیک به ،75سانتی متر)می رسید کوتاه شود وصد البته این امر وسیله ای گردید تا آن زمانی که عده ای جزمداحی شاه هنر دیگری نداشتند،فی الفور دست به قلم ببرند وآن را با مدیحه ای بیامیزند که معروفترین اینگونه اشعار ،شعری است که فکر کنم ازمیرزا عباس فروغی باشد که البته مطمئن نیستم که در جائی از آن آمده بود:

کلاه سروقدان بسکه سربلندی کرد

به حکم شاه جهان کرده اند کوتاهش

معروف ترین کلاه هایی که مردم آن زمان بر سر می گذاشتند کلاه های نمدی با کیفیت های مختلف بود ونوع مرغوب این گونه کلاه ها ،کلاهی بود که از کرک شتر تهیه می شد ونوع دیگری از آن « فینه »نام داشت که در انتها متصل به یک منگوله بود وبه انظمام شالی که دور آن می بستند ،مورد استفاده مداحان قرار میگرفت و معمولا تجار وبازرگانان ودیگر کسانی که میخواستند تمول ومکنت خود را به رخ یکدیگر بکشند«فینه» هایی با عمامه شیر وشکری بر سرمیگذاشتند.

کلاه پوستی به اشکال مختلف نیز خواستاران وحریداران متعددی داشت ومعمولاً قیمت کلاه آنطوریکه حقیر شنیده ام در آزمان بین سه قران تا سه چهار تومان بود وبا توجه به اینکه در سال های اخر سلطنت ناصرالدین شاه قیمت یک من نان از یک قرآن تجاوز نمی کرد .این را بخاطر آن خدمت مخاطبین ودوستان عزیز عرض کردم که به خوبی می توان دریافت که مردم تهران چه هزینه ای را صرف خرید کلاه برای خود میکردند.

 

واما تن پوش مردان

خدمت دوستان عرض کنم در تهران قدیم تن پوش بسیاری از مردان «جبه » بود .شاید برای بعضی ازدوستان بزرگوار جای سوال باشد ویا با نام جبه آشنائی نداشته باشند .خدمت سروران عارضم که جبه لباسی بلند وگشاد که قبل از عمومیت یافتن دین اسلام فقط در میان اعراب متداول بود.با اینهمه ،گروهی از محققان به حدس وگمان نوشته اند که جبه لباسی ترکمنی است وشواهد وقراین نشان  می دهد طرز برش ودوخت آن از افغانستان به خراسان آمده وچون تن پوش راحتی بود ودوام خوبی هم داشته به تدریج مردم دیگر نقاط کشو واز جمله تهران به آن روی خوش نشان داده ومصرف کننده اش شده اند وهمین امرباعث شده تا جبه به صورت لباس رسمی مردان در آید.

جبه های طبقات مرفه معمولاً از جنس ماهوت اعلا دوخته می شد وطبقات متوسط وفقیر که استطاعت وتوانایی خرید ماهوت نداشتند از پارچه های دستباف ایرانی نظیر برک وچوخا برای خود جبه می دوختند وهریک از مردان در زیر جبه یا در مواردی بر روی آن ،شالی به کمر می بستند که کار جیب را انجام می داد وکیف پول ،کیسه توتون ،چپق ،قوطی سیگار ،انفیه دان و ...... خود را لای آن می گذاشتند.

پیراهن مردان بیشتر عبارت از پارچه ای نخی بود که بدون یقه دوخته می شاد و ندرتاً افرادی از پارچه های ابریشمی برای دوختن پیراهن استفاده میکردند وپای افزار مردان به تناسب توان مالی هریک عبارت از گیوه ،چاروق ،نعلین یا کفش های چرمی بود.

 

 

 

بعداز کودتا سوم اسفند 1299 وبه موازات سایر دخالت هایی که در شئون مختلف به مرحله ی اجرا گذاشته شد ومامورین دولتی ملزم شدند کلاه ها را از سر مردم بردارند وکلاه «پهلوی »را که هیاتی کاملا غیر ایرانی ونامتناسب داشت جانشین آن سازند وکت وشلوار را جایگزین قبا ،عبا وجبه های رایج در بین مردم نمایند.

 

خدمت دوستان عرض کنم این دستور شتابزاده که در شهرها اداره نظمیه (نیروی انتظامی فعلی) ودر روستاها اداره امنیه  (پاسگاه فعلی )عامل اجرائی آن بودند، از همان نخستین روزهای صدورش وسیله ای برای اعمال قدرت،خودسری وتسویه حساب های خصوصی مامورین دولت با مردم شد وکار این ابزار سلیقه ها به جایی رسید که به گفته معمران :قبائی بر اندام کسی نمی دیدید که دامن آن را با قیچی وچاقو نبریده باشند وشال وعبایی بر دوش کسی نمی دیدید که آن را ازهم ندریده یا مصادره ننمایند وبدین ترتیب بود که شال وقبا پوشان وعبا ولباده دارهای پیشین در ردیف مرتجعین قرار گرفتند وچه کلاه ها که از سر محترمین برداشته شد وبه زیر پا لگدمال گردید ودر گل ولای لجن افتاد وچه شبکلاه ها ودیگر سرپوش ها که آغشته به کثافت ونجاست گردید وبر سر صاحبش گذاشته شد وکار چنین جسارت هایی تا آنجابا لا گرفت که ابتدا عمامه های شیر وشکری تجار،بعدا عمامه های سبز مداحان ودر نهایت عمامه های سیاه وسفید علما واهل منبر را در کوی وبرزن از سرشان برمی داشتند واز جملاتی که همزمان با تغییر بر سر زبان ها افتاده بود ،به این جمله می توان اشاره کرد که مردم می گفتند،هم کلاهمان را برداشتند وهم کلاه سرمان گذاشتند!

 

 

نمونه لباس مردان ایرانی پس از تبدیل کلاه پهلوی به کلاه شاپو

تصویر زارعی بر جلد رمان "شیار ۱۴۳" نقش بست

 

رمان "شیار ۱۴۳" نوشته نرگس آبیار در ۲۶۸ صفحه توسط سوره مهر به زیر چاپ رفت و تا دو هفته آینده با قیمت ۱۳ هزار تومان روانه بازار می‌شود؛ آبیار برای طرح روی جلد رمانش از تصویر فیلمش و مریلا زارعی استفاده کرده است

 به گزارش «نسیم»، رمان "شیار 143" به نگارش نرگس آبیار طی دو هفته آینده از سوی انتشارات سوره مهر منتشر می‌شود؛ کتابی که این روزها در حال چاپ است و قرار است در چاپ اول در 2500 نسخه عرضه شود.

تعداد صفحات این رمان 268 صفحه و قیمت آن نیز 13 هزار تومان خواهد بود.

گفتنی است بخش عمده‌ این رمان مربوط به عملیات والفجر مقدماتی است که در مورد شخصیت پردازی، فضا سازی و لحاظ کردن فضای بومی شهرستان بیجار، محلی که داستان در آن اتفاق می‌افتد  نگاه داستانی و دراماتیک در آن  لحاظ شده است. همچنین نویسنده سعی کرده در نگارش رمان بر وقایع مستند آن وفادار بماند.

درباره وجه تمایز فیلم "شیار 143" با این رمان لازم به ذکر است که؛ در فیلم سینمایی یک شخصیت محوری قهرمان داستان است در صورتیکه در رمان 13 شخصیت اصلی هستند.

در بخشی از متن رمان "شیار 143" آمده است:

«غم که آخر ندارد؛ آخر غم مرگ است. با مرگ، غم به پایان راه خود می‌رسد. از این تعارفات خسته بود اما برای تسلای مادر و بابایش ماند. بیجاری‌ها با دین و ایمان بودند، کُرد بودند؛ اما شیعه. به معصومین عشق داشتند. اعیادشان و سوگواری‌شان برای معصوم داغ‌تر از هر شهری بود. عاشورای‌شان نظیر نداشت. عید فطر را از نوروز دوست‌تر داشتند.

اگر برای نوروز از یک هفته یا ده روز قبل در تدارک بودند، برای عید فطر از دیدن هلال مبارک ماه، از اول آن به پیشباز می‌رفتند. از آن گروه کُردها نبودند که بروند در سنندج و پاوه و مهاباد آتش به پا کنند و خون بریزند. در بگیر و ببند و شلوغی‌های انقلاب هم دست روی دست نگذاشته و تماشاگر نبودند. مجلس داشتند، سخنرانی، تظاهرات، شعارنویسی...»

تنفر و سیب زمینی

معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند. در کیسه بعضی ها 2 بعضی ها 3، و بعضی ها 5 سیب زمینی بود. معلم به بچه ها گفت: تا یک هفته هر کجا که می روند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.

روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچه ها شروع کردند به ...شکایت از بوی سیب زمینی های گندیده. به علاوه ، آنهایی که سیب زمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچه ها راحت شدند.

معلم از بچه ها پرسید: از اینکه یک هفته سیب زمینی ها را با خود حمل می کردید چه احساسی داشتید؟ بچه ها از اینکه مجبور بودند ، سیب زمینی های بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند. آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد: این درست شبیه وضعیتی است که شما کینه آدم هایی که دوستشان ندارید را در دل خود نگه می دارید و همه جا با خود می برید . بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد می کند و شما آن را به همه جا همراه خود حمل می کنید . حالا که شما بوی بد سیب زمینی ها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید. پس چطور می خواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟

روح درخانه می ماند!!!

زوج  جوانی در شهر  چلتن هام انگلستان سعی داشتند با شرایط خانه جدیدشان کنار   بیایند.آنها شب  ها شاهد روشن و خاموش شدن چراغها و تغییر کانال تلویزیون   بودند

 ولی  همه این مسائل را به حساب اتفاق و حادثه گذاشته بودند تا اینکه  عکسی در  روز روشن نکته جدیدی را برایشان مشخص کرد.آنها قصد داشتند از  گربه  شان چند  عکس تهیه کنند ولی در یکی از عکسها که اتفاقا اثری از گربه  نیست ،  روح یک  کودک دیده می شود.

 
آنها اسم این روح را جانی کوچولو گذاشتند و برای  کشف  هویت او از همسایه  ها پرس و جو کردند. یکی از همسایه ها به آنها گفت   مستاجر قبلی این خانه  فرزندی داشته که با مرگ ناگهانی در خواب از دنیا رفته   و این احتمالا روح  آن کودک است .با وجود حضور این روح کوچک مستاجران خانه   قصد جابجایی  ندارند و عنوان کرده اندهمچنان به زندگی در این منزل ادامه   میدهند..
روح کوچولو به خانه قدیمی اش بازگشت !!+عکس www.taknaz.ir
روح کوچولو به خانه قدیمی اش بازگشت !!+عکس www.taknaz.ir

نخستین شکست پیکان در لیگ امسال

نخستین شکست پیکان در لیگ امسال


تیم والیبال پیکان تهران در ششمین هفته لیگ برتر والیبال نخستین ناکامی خود را تجربه کرد.

به گزارش روابط عمومی فدراسیون والیبال، تیم پیکان تهران در آخرین مسابقه دور رفت خود در خانه والیبال تهران میزبان شهرداری تبریز بود و شاگردان پیمان اکبری در این مسابقه سه بر دو مغلوب نماینده تبریز شدند.

خودروسازان در ست های اول و چهارم با امتیازهای 25 بر 22 و 25 بر 16 به پیروزی رسیدند اما در ست های دوم، سوم و پنجم با امتیازهای 26 بر 24، 26 بر 24 و 15 بر 13 مغلوب شهرداری تبریز شدند تا نخستین شکست خود را در این رقابت ها تجربه کنند.

تیم والیبال پیکان به رغم این شکست با کسب یک امتیاز این مسابقه 15 امتیازی شد و صدرنشینی اش در دور مقدماتی یک هفته مانده به پایان این رقابت ها مسجل شد. شهرداری تبریز نیز با کسب این پیروزی 11 امتیازی شد و در رتبه سوم باقی ماند.

در اواخر این مسابقه بازیکنان پیکان اعتراض زیادی به داور مسابقه داشتند.

غفار درخشنده، اصغر حاج کاظمی و داود نافعی به ترتیب به عنوان ناظر، داور اول و داور دوم، نظارت و قضاوت در این مسابقه را بر عهده داشتند.
تیم والیبال پیکان هفته آینده استراحت خواهد داشت و شهرداری تبریز از همنام زاهدانی خود پذیرایی خواهد کرد.