نزدیکی، تن انباشته (امتلاء) را سبک و روان را خرسند و خوشنود می کند، به سرزندگی آدمی می افزاید، سر و حواس را سبک می کند و آتش عشق دلدادگان را فرومی نشاند. و اگر بسیار انجام گیرد تن را از بسیاری انباشتگی، به تندی تهی می سازد.
شایسته است کسانی که به تندی نیرو و شهوت ایشان فرومی افتد و چشمان ایشان گود می شود و گروهی که تن خشک دارند از آن به مانند یک دشمن بترسند چه در صورت زیاده روی در آن به بیماریهای مختلف دچار می شوند. باید کسانی که تازه ازبیماری بهبود یافته اند، بیماران، ناتوانان، نزارها، هرکس که پیرامون شکم و تهیگاهش کم گوشت و لاغر است و بیماران با اعصاب ضعیف، از آن دوری کنند.
پیوسته و بسیار نزدیکی کردن زیانی سخت به اعصاب و چشم می رساند و نیرو را فرومی اندازد و تن را می فرساید و به تندی وی را به فرسودگی می کشاند. این زیان ها در افراد چاق و گوشتالو و پرخون با رگ های گشاد و پوست سرخ و پرمو کمتر دیده می شود و در افراد با ویژگیهای عکس این زیان بسیار می رساند.
نزدیکی در حالات زیر شایسته نیست: گرسنگی، آکندگی معده از خوراک و شراب، داخل گرمابه، در پی بالا آوردن یا اسهال یا رگ زدن(فصد). چنانچه کسی در نزدیکی زیاده روی کرد باید از خسته شدن، بیرون راندن خون و عرق کردن در گرمابه بکاهد و به خوراکی های افزایندۀ منی و نوشیدنی بسیار شیرین روی بیاورد و بر خواب و خوش گذرانی بیفزاید.
منابع
المنصوری فی الطب (ترجمه)،محمد بن زکریا رازی
رسول الله
دلم برات پر میزنه
به این در اون در میزنه
از گنبد امام رضا تا گنبد خضرای تو
سر میزنه
رسول الله
ای تو علمدار غریب
رفتی و تنها موند حبیب
رفتی ندیدی غربت شاه غریب
غم شده حیدر رو نصیب
رسول الله
فاطمه بی بابا شده
دریای غم غوغا شده
کار علی دلداری زهرا شده
قصهء غم برپا شده
نرو به داد فاطمه برس
به اضطراب و واهمه برس
به دست های بسته علی
به کوچه ها که قاتله برس
*** *** ***
رسول الله
رفتی هیزم آماده شد
پرده حیا پاره شد
بین چاره ساز عالمین بی چاره شد
رسول الله
دست یه مردی بسته شد
زینبِ تو دلخسته شد
تو کوچه ها قلب حسن شکسته شد
رسول الله
رفتی هجوم آوردن
تورو سبک شمردن
باب السلام جبرئیل, آتیش زدن سوزوندن
رسول الله
عقده دل زیاده
محسن باب المراده
حرف فدک و کوچه نیست مغیره خب زیاده
می خوام باشه سایت روی سرم
بدونــن دختــر پیغمبـرم
منی که جام رو دست بابا بود
خوب شد ندید که من پشت درم
خوب شد ندید اون غربت وغم رو
ندید این پهلوی شکسته ام رو
خوب شد ندید اون غربت علی
حکایــت دســتای بســته رو...