همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

فرانسه بعنوان میزبان مریم رجوی و گروه ترویستی اش مسئول امنیت نجات یافتگان است

منبع: انجمن یاران| شنبه ۶ دی ۱۳۹۳ چاپ

نامه سر گشاده به ریئس جمهور محترم فرانسه

جناب آقای فرانسوا اولاند

رئیس جمهور محترم فرانسه

آنچه که در این روزها مرا بخود مشغول تر و نگرانتر از پیش کرده است، اقدامات بیش از پیش افراطی آشکار فرقه منافقین بر علیه جدا شدگان در فرانسه است.

اقداماتی نظیر تهدیدهای فیزیکی، پخش کردن اعلامیه های ضدّ جدا شدگان در سطح شهر، مخدوش کردن چهره جدا شدگان با چسباندن عناوین مزدوری و … که در جواب مبارزه دور از خشونت و آرام اعضای جدا شده منافقین است.

مبارزه ای که در آن فقط و فقط بیان واقعیات و آشکارسازی آنچه که بر ما طی سالیان سال در اسارتگاه رجوی گذشته است، میباشد. بدون هیچ افراط گرایی کلامی و بدون هیچ مبارزه فیزیکی و اعمال خشونت.

حال آنکه درفرانسه- کشوری که عنوان دمکراسی را یدک میکشد- در روز روشن، بصورت علنی و در ملاء عام و در جلو چشم همگان، عوامل گروه به قطع تروریستی منافقین به جان ما، تهدید فیزیکی و ارعاب می کنند و آنچه که مورد انتظار جوامع حقوق بشری و ما شهروندان دارای تابعیت فرانسوی از دولت فرانسه است، متاسفانه برآورده نمیشود.

جناب آقای رئیس جمهور

این که این کشور از نظر دیپلماتیک، روابط بسیار قوی با آمریکا دارد بر همگان مبرهن است، ولی چیزی که معلوم نیست اینه که چرا امریکا و فرانسه این سازمان را به رسمیت می شناسد و این کشور به مهد جولان دادن آزادانه این فرقه تبدیل شده است».

مگر می شود معیارهای تشخیص تروریست بودن یا نبودن یک گروه یا فرقه، نسبی باشد

این چشم پوشیهای آشکار که دود آن مستقیماً وضعیت حقوق بشر را در این کشور زیر سوال می برد، برای چیست؟

آنچه که روشن است این فعالیتهای خشونت آمیز و ناقض قانون، قطعاً از چشم مراجع امنیتی فرانسه دور نمانده است.

حتی اگر این فرقه از نظر دولت فرانسه و سایر دول اروپایی دردسته گروههای تروریستی قرار نگیرند، ولی فعالیتهای آنها طبق قوانین مدنی فرانسه، غیرقانونی است و تابع مجازات متناسب می باشد.

اینجانب، به عنوان کسی که در این کشور زندگی می کنم و تهدیدهای فرقه رجوی و عوامل آنها را در نزدیکی خود می بینم، از شما و دولت شما رسماً درخواست می کنم به وضعیت موجود رسیدگی و آرامش امنیتی از دست رفته ما اعضاء جدا شده توسط سازمان منافقین را تامین نمایید.

آنچه که در حال حاضر بیش از هر چیزی برای ما ضروری است، اطمینان خاطر ما از امنیت و دوری از تهدیدات فرقه رجوی در این کشور است که امیدواریم شما آن را بازگردانید.

علیرضا نصراللهی

قبرستان پرلاشز در فرانسه

این گورستان در منطقه 20 پاریس قرار دارد و از سال 1994 جزو بناهای تاریخی فرانسه به ثبت رسید. پس از انقلاب کبیر فرانسه، گورستان‌ها بر طبق قانون جدید کمون پاریس به خارج از شهر منتقل شدند. به همین دلیل باغ بزرگی که استراحتگاه «پدر لاشز»، کشیش مورد اعتماد لویی چهاردهم بود، توسط شهرداری در سال 1803 خریداری و در اختیار «آلکساندر تئودور برونیار»، معمار معروف آن زمان قرار گرفت و در سال 1804 گشوده شد. پرلاشز به هیچکدام از گورستان‌های دنیا شبیه نیست. این گورستان در شرق پاریس به سبک باغ‌های انگلیسی ساخته شد، ولی به مرور زمان و با مدرن شدن پاریس تغییر کرده است. در این باغ که 44 هکتار مساحت دارد، حدود 5 هزار درخت وجود دارد و بزرگترین پارک پایتخت فرانسه نیز به شمار می‌آید. هرساله حدود 2 میلیون توریست به علاوه پاریسی‌ها برای بازدید به پرلاشز می‌روند. در این گورستان مقبره چهره‌های مشهور فرانسوی و جهانی فراوان به چشم می‌خورد. از میان چهره‌های فرانسوی می‌توان به گی یوم آپولینر، انوره دوبالزاک، آلفونس دوده، مارسل پروست، کولت؛ نویسنده داستان‌های کوتاه، آنری ورنوی، کارگردان و ادیت پیاف و ایوو مونتان، خوانندگان مردمی دهه 60 اشاره کرد. همچنین از چهره‌های مشهور غیر فرانسوی نیز می‌توان به اسکار وایلد، نویسنده ایرلندی، فردریک شوپن، مویسقیدان لهستانی، صادق هدایت نویسنده ایرانی، جیم موریسون، خواننده آمریکایی اشاره کرد. صادق هدایت در پاریس دیده از جهان فرو بست و مقبره وی در میان بزرگترین شخصیت‌های فرهنگی و سیاسی فرانسه و دنیا در قطعه 85 این قبرستان قرار دارد. پرلاشز نمادی از گوناگونی انسان‌ها و در عین حال برابری آنهاست. کاتولیک، پروتستان، ارتودوکس، یهودی، مسلمان، بودایی و معتقدان به سایر ادیان و اندیشه‌ها در کنار یکدیگر دفن شده‌اند. همچنین در این گورستان برای کسانی که براساس آئین یا وصیت‌شان باید سوزانده شوند، محلی برای سوزاندن اجساد وجود دارد. دیوار معروف Communard که سمبل آزادیخواهی و آرمان طلبی مردم فرانسه است، نیز در این گورستان قرار دارد. همان دیواری که در 28 ماه مه سال 1871 تعداد 147 نفر از رهبران احزاب مختلف پاریس پس از شکست، در پای آن به گلوله بسته شدند. برای رفاه گردشگران، شهرداری پاریس گردش‌های گروهی منظمی همراه با راهنما برای نشان‌ دادن گورهای معروف و توضیح شرح حال‌های مختصری از آنها ترتیب داده است. ممنوعیت همراه داشتن سگ یا حیوانات خانگی دیگر، بالارفتن از درختان یا بناهای یادبود، فروافکندن آنها، تخریب یا حک کردنشان، استفاده از الکل یا وسایل برپایی پیک‌نیک، استفاده از دستگاه پخش صوت یا آلات موسیقی، استفاده از دوچرخه یا وسایل نقلیه‌ شخصی بدون مجوز، فعالیت‌های تبلیغاتی یا سینمایی و دادن انعام به کارکنان گورستان از جمله مقررات داخلی است که باید توسط گردشگران و بازدید کنندگان رعایت شود. پرلاشز دارای وب‌سایتی است که می‌توان از طریق دوربین وارد گورستان شد و به بازدید از آن پرداخت. بر اساس آمار و اطلاعات منتشر شده از سوی منابع جهانی این قبرستان بیشترین بازدید کننده را در جهان دارد. یکی از علل این موضوع وجود قبر شخصیت‌های بزرگ تاریخی و اجتماعی فرانسه و دنیا است. شخصیت‌هایی که از حدود 200 سال پیش در اینجا دفن شده اند. همچنین آرامگاه سربازان جنگ جهانی اول نیز در این قبرستان قرار دارد. آرامستان پرلاشز مشهورترین و پربازدیدترین گورستان جهان است. مشاهیر زیادی در این آرامستان قدیمی پاریس به خواب ابدی فرو رفته اند. از سال ۱۷۸۶ ساخت گورستان در شهر پاریس ممنوع شده بود. آرامستان پرلاشز در سال ۱۸۰۴ توسط ناپلئون بناپارت که در آن زمان کنسول اول بود، بنا شد و بر طبق دستور وی، درهایش را به روی همه ی شهروندان صرف نظر از نژاد و مذهبشان گشود. نخستین میهمان ابدی این آرامستان، دختر ۵ ساله ای به نام آدلاید بوده است. از آنجا که پرلاشز آن زمان از شهر فاصله داشت، تعداد کمی از پاریسی ها به خاکسپاری بستگانشان در آنجا رضایت می دادند و این روند ادامه داشت تا بقایای اجساد لا فونتن و مولیر به آنجا انتقال یافت و از آن پس بود که پاریسی ها پرلاشز را به رسمیت شناختند. با آنکه بسیاری از منابع، تعداد افراد دفن شده در آن را به اشتباه ۳۰۰,۰۰۰ نفر برآورد کرده اند، طبق آمار سایت رسمی پرلاشز، این تعداد از مرز ۱,۰۰۰,۰۰۰ نفر گذشته است. درهای آرامستان تا ساعت ۵ عصر به روی بازدید کنندگان باز است. از آنجا که صبح را در موزه لوور گذرانده بودیم، حدود ساعت ۴ به پرلاشز رسیدیم و متاسفانه فرصت بسیار اندک بود و نتوانستیم آن طور که باید، آرامستان را بگردیم. پس از روی نقشه یک مسیر انتخاب کردیم تا ابتدا مقبره هایی که دیدنشان برایمان در اولویت بود را بیابیم.

تور فرانسه

پاریس پایتخت فرانسه و بزرگترین شهر این کشور است که در شمال فرانسه و در مجاورت رود سن مستقر شده است. این شهر در ژانویه ی 2008 جمعیتی بالغ بر 2.3 میلیون نفر داشت اما منطقه شهری پاریس به تنهایی حدود 12 میلیون نفر جمعیت دارد و یکی از پرجمعیت ترین کلان شهرهای اروپا به شمار می آید.
پاریس تا قبل از قرن 19 میلادی به مدت هزار سال، بزرگترین شهر جهان غرب بود و بین قرن های 16 تا 19 نیز بزرگترین شهر جهان محسوب می شده است. همچنین پاریس در سال 2010 در لیست 10 شهر سرسبز جهان ثبت شد.
براساس آخرین نظرسنجی در واحد اقتصادی EIU، پاریس یکی از گران ترین شهرهای جهان برای زندگی است. بعد از شهر لندن، پاریس دومین شهر بزرگ اقتصادی در اروپاست و با درآمدی بالغ بر 552.1 میلیون یورو، ششمین شهر بزرگ جهان می باشد.
همچنین با احتساب 28 میلیون گردشگری که همه ساله به این شهر سفر می کنند و 17 میلیون از آنها مسافرین خارجی هستند، پاریس یکی از پربازدیدترین شهرهای توریستی جهان نیز محسوب میشود. شهر پاریس و مناطق اطراف آن حدود 3800 بنای تاریخی و چهار منطقه ی میراث جهانی یونسکو را در خود جای داده است.از صفحه تور فرانسه دیدن نمایید.

سفرنامه پاریس و آمستردام

روز جمعه 16 آبان 1393 عازم سفری ده روزه به شهرهای پاریس، بروکسل و آمستردام شدیم. در این سفر جمعی از استادان تاریخ از دانشگاه های مختلف کشور عزیزمان ایران، به منظور شرکت در همایش مناسبات تمدنی و فرهنگی ایران و فرانسه حضور داشتند. در این ده روز، برنامه اصلی گروه در پاریس بود. بنابراین هفت روز را در پاریس استقرار داشتیم، یک روز در بروکسل و دو روز در آمستردام. آنچه در پی می آید، مشاهدات و دریافت های صاحب این قلم از جامعه پاریس، بروکسل و آمستردام است:

1-    پاریس مشهور به شهر عشاق و نور است. می گویند پاریس هیچ وقت نمی خوابد. شب هایش نیز زنده و بیدار است و با روزهایش فرقی ندارد. واقعا همین گونه است. شهر در شب ها نشاط بیشتری دارد. نورپردازی شهر، در کنار معماری یکپارچه و هماهنگ و در عین حال تاریخی، چهره رمانتیکی بی حد و حصری را به شهر بخشیده است. وقتی در خیابان های شهر که در احاطه ساختمان های قدیمی، اما زیبا و یکدست قرار دارد، قدم میزنی یاد بزرگان و نام آورانی می افتی که در گذشته نه چندان دور در همین خیابان ها راه رفته اند و در کافه هایش قهوه خورده اند و در پارک هایش پرسه زده اند و تاریخ سازی نموده اند. بزرگانی مانند منتسکیو، ولتر، ویکتور هوگو، شاتو بریان، ژان ژاک روسو، مارکس، انگلس، مارسل پروست و... . در خیابان سن ژرمن کافه ای قرار دارد به نام کافه دوفلوغ که پاتوق این اندیشمندان بوده است. از حیث تاریخ پاتوق، این کافه در پاریس اهمیت یه سزایی دارد. پاریس برای ما بیشتر بازتاب رویه مثبت بورواژوازی غربی است. رویه ای که ساحت اندیشه و فکر و ایده های متنوع انسانی است. این روشنفکران صرفا اهل علم نبودند. بلکه به معنای واقعی روشنفکر بودند و می خواستند در عرصه اجتماع باشند و تاثیر بگذارند. روسو و سارتر در کافه ها و پارک ها برای مردم از فلسفه، آزادی و عدالت سخن می گفتند. این روشنفکران تنها با نخبگان جامعه مراوده نداشتند، بلکه با توده مردم هم در ارتباط بودند. به یاد بیاوریم تلاش های سیمون دوبوار و همسرش ژان پل سارتر را در همین پاریس که به تشکیل انجمن حمایت از حقوق انسانی جمیله بوپاشا، قهرمان انقلاب الجزایر، انجامید. شریعتی ما هم شاید تحت تاثیر همین فضای روشنفکری توده گرای پاریس بود که در ایران توانست با طیف وسیعی از مردم، نه فقط دانشگاهیان، ارتباط گفتمانی برقرار کند.

2-    نظم اجتماعی خاصی در شهر پاریس حاکم است. ترافیک تقریبا ندارد. جوی آب و تیر چراغ برق و علمک گاز و... در کوچه و خیابان ها دیده نمی شود. حدود صد سال پیش در معماری این شهر به گونه ای عمل شده که همه این ها در زیر سطح شهر تعبیه شده است. اصطلاحا می گویند پاریس عین پنیر زیرش سوراخ است و انگار شهر دیگری زیر شهر جود دارد. حتا از توریست ها پول می گیرند و فاضلاب و دیگر تاسیسات زیر زمینی پاریس را نشان می دهند.

3-    کسانی مانند آقای کاتوزیان می گویند غرب مظهر عقلانیت و خردورزی است. از جهاتی شاید صحیح باشد ولی حکم مطلق صادر کردن نمی تواند درست باشد. در همین شهر می توان نمادهایی از خرافه گرایی و حماقت ورزی را دید. یکی از پل هایی که بر روی رود سن قرار دارد، معروف است به پل عشاق. دختران و پسرانی که پیوند عاشقانه ای با یکدیگر بسته اند، برای تحکیم و پایداری این پیوند بر نرده های این پل قفل هایی می زنند تا به آرزویشان نایل شوند و از معشوق خود تا قیام قیامت دور نیفتند. فال قهوه و.. از دیگر نمادهای خرافه گرایی در این سرزمین است. بر روی پل عشاق یاد جمله معروف سینوهه افتادم که تا انسان هست حماقت نیز هست.

4-    پاریس نخستین رتبه را در جذب جهانگرد در دنیا داراست. چیزی در حدود 70 میلیون نفر جهانگرد در سال از این شهر دیدن می کنند. مدیریت شهری تمهیدات لازم را برای ورود این همه توریست اندیشیده است. شهر هم جذابیت های لازم را برای جذب این همه جهانگرد به طور بالقوه در خود دارد. موزه لوور، کاخ ورسای، مقبره ناپلئون، دانشگاه سوربن، خیابان شانزلیزه و... برخی از این جاذبه های گردشگری است. اما در میان همه این اماکن گردشگری، جذاب ترین و هیجان انگیزترین مکان، کلیسای پانتئون و موزه لوور بود. کلیسای پانتئون به این جهت که مقبره بزرگانی همانند روسو، ویکتور هوگو و خیلی های دیگر در آن قرار دارد. فضای معنوی گیرایی دارد که برای من یادآور آرامگاه حضرت حافظ است. البته این فقط یک قیاس است. صد البته که این کجا و آن کجا.

دوم، موزه لوور که بازدید آن بسیار هیجان آور بود. به ویژه آن گاه که به بخش ایران وارد می شوی. عظمت و شکوه فرهنگ و تمدنی را پیش چشمانت می بینی که بی نظیر است. هیچ بخش موزه، شکوه و عظمت بخش ایران را ندارد. این بخش از موزه را حذف کنید، آسیب جبران ناپذیری به آن وارد می شود. بهرحال مایه افتخار هر ایرانی است که به این گذشته درخشان و شکوهمند ببالد.

5-    در این سفر نشستی علمی با پروفسور یان ریشار داشتیم. جلسه خوبی بود. در باره تاثیر اسناد فرانسوی در مطالعات ایران و خاورمیانه سخن گفتند. مدعای ایشان این بود که خیلی از تحقیقات تحت تاثیر اسناد آرشیوهای انگلیسی است و نسبت به اسناد آرشیوهای فرانسوی غفلت زیادی صورت گرفته است. این مسئله باعث جهت گیری های خاصی در مطالعات تاریخی شده است که بنیاد آن سوگیری هایی است که در اسناد انگلیسی وجود دارد. برای نمونه به زعم ایشان کارگزاران و دولتمردان ایرانی که به شدت مورد شماتت مورخان تاریخ معاصر ایران قرار می گیرند، نشات گرفته از همین تصویرسازی های منفی است که در اسناد انگلیسی وجود دارد. در حالی که به استناد اسناد فرانسوی این دولتمردان چندان چهره های نامقبولی نبودند. نمونه ای که یان ریشار می آورد در باره وثوق الدوله است. به زعم او اگر او منفور است به خاطر محوریت اسناد انگلیسی در پژوهش های مربوط به اوست. در حالی که در اسناد فرانسوی تصویر مثبتی از او ارائه شده است.

6-   نشست علمی دیگری هم در این سفر با فرانسیس ریشار، نسخه شناس معروف فرانسوی داشتیم. این نشست در قالب یک کارگاه آموزشی برگزار شد که در کل خوب بود. ایشان همانند یان ریشار بسیار رفتار متواضعانه ای داشتند. فرانسیس در این کارگاه در باره کدیکولوژی (نسخه شناسی) سخن گفت که همراه بود با نمایش برخی از نسخه های خطی فارسی توضیحات آموزنده ای داشت ولی بهرحال در قالب نسخه شناسی سنتی بود و با مباحث جدید نسخه شناسی نسبتی نداشت. همانند نسخه شناس های بزرگ کشورمان مانند دانش پژوه و ایرج افشار که اتفاقا به نیکی از این بزرگان یاد می نمود. به ویژه از محمد تقی دانش پژوه که او را نخستین استاد خود که فراوان از او آموخته، یاد کرد.

به ایشان در این نشست با توجه به این که مسئولیتی در کتابخانه ملی پاریس دارند، پیشنهاد کردم که به دنبال انعقاد تفاهم نامه ای میان کتابخانه های ملی کشورهای خواهان باشند تا فهارسی که منتشر می شود دو زبانه باشند: یکی به زبان اصلی نسخه ها و دوم به زبان کشوری که در کتابخانه ملی آن کشور این فهارس منتشر می شود. مثلا اگر کتابخانه ملی فرانسه به دست خود استاد ریشار فهرست نسخه های فارسی را منتشر می کند، اگر به زبان فارسی(زبان اورجینال نسخه ها) و زبان فرانسوی منتشر می کرد دیگر نیازی به ترجمه نبود. ضمن اینکه جستجوی نسخه ها را در کتابخانه ها آسان تر می نمود.

7-    نشست علمی سوم که در این سفر داشتیم، همایش یک روزه مناسبات فرهنگی و تمدنی ایران و فرانسه بود که در خانه فرهنگ ایران و از سوی موسسه AFPEC و انجمن ایرانی تاریخ برگزار گردید. 8 سخنرانی در این همایش یک روزه ارائه شد که در میان آنها می توان به سخنرانی های خوب دکتر نادر نصیری مقدم از دانشگاه تهران (با عنوان چرا حفاری های باستان شناسی فرانسوی ها از شوش دانیال آغاز گردید؟)، دکتر داریوش رحمانیان از دانشگاه تهران (با عنوان: فرانسه و تحول اندیشه سیاسی ایران در عصر قاجاریه)، دکتر نصرالله صالحی (با عنوان: نقش خاندان فروغی در ورود فرهنگ فرانسوی به ایران) از دانشگاه فرهنگیان و... اشاره نمود. سخنرانی صاحب این قلم نیز در باره نوگرایان عثمانی و جامعه فرانسه بود که ارائه گردید. نکته بدیع سخنرانی من شاید اشاره و ارائه گزارشی از نامه نگاری ها و مراودات مصطفی رشید پاشا و مدحت پاشا با اگوست کنت بود. از قرار معلوم انجمن تاریخ و موسسه AFPEC به صورت مشترک مجموعه مقالات همایش را منتشر خواهند نمود. در حاشیه همایش گفتگوی خوبی با دکتر نصیری مقدم داشتم. غیابی و کتبی همدیگر را می شناختیم. پژوهشگری بسیار کوشا و در عین حال بسیار صمیمی و متواضع دیدم این هم وطن فرهیخته را. سخنرانی خوبی نیز ایراد کردند که با دغدغه های ایرانی همراه بود. حفظ این روحیه ایران دوستی از سوی فرهیختگان ایرانی مقیم خارج هم غنیمت است و هم مایه مباهات.

همایش که با استقبال خوبی از سوی فرانسوی ها همراه شده بود، ساعت 22 پنچشنبه شب به پایان رسید.

8-   امروز جمعه است و با جمعی از دوستان همکار ایرانی عازم بروکسل هستیم. بازدید یک روزه از بخش قدیمی شهر بروکسل خواهیم داشت و شب به سمت آمستردام حرکت می کنیم. دو شب در آمستردام خواهیم بود و انشاالله یک شنبه بعد از ظهر به سمت وطن عزیزمان ایران پرواز خواهیم کرد. حال که به این قسمت سفرنامه رسیده ام، در جاده به سمت بروکسل می رویم. باران شدیدی در جاده می بارد. دکتر صالحی بغل دستم نشسته و دکتر رحمانیان آنطرف تر غزلی از دیوان حاقظ را با بیانی سرشار از احساس می خواند. راننده ایرانی بسیار کم حرف ماشین ما هم با یک موسیقی ناب و دلنشین ایرانی در این فضای رمانتیک باران و حافظ از ما پذیرایی می کند. خسته شدم از نوشتن. لرزش های ماشین چشمها را زود خسته می کند. ضمن اینکه هوس کرده ام در فضای رمانتیک شعر و جاده و حافظ و موسیقی، به دکتر رحمانیان بپیوندم و با شعر ناب ایرانی، آن هم از نوع حافظانه اش، دل را سیراب کنم. یعنی داریم آرام آرام دلتنگ ایران مان می شویم. سخت است تحمل تلخی خاک غریب. در طول سفر با اینکه از مشاهده طبیعت بکر و زیبای اروپا لذت میبردم، ولی به این هم با ترس فکر می کردم که اگر تنها به این سفر می آمدم ، سفری چند روزه و نه اقامت دائم، دق می کردم. واقعا تحملش سخت است، حداقل برای من. ولی انگار فقط من چنین حسی ندارم. همراهان هم چنین نظری داشتند و غلیظ تر ایرانیانی که اینجا اتفاقی دیدیم که همه از آرزوی بازگشت سخن می گویند.

9-    با توجه به این که مدت حضور مان در بروکسل یک روز بود فقط توانستیم مرکز شهر بروکسل، میدان تاریخی بزرگ شهر و مرکز اتحادیه اروپا را ببینیم. هوا همچنان بارانی بود. ساعتی هم برای خرید اختصاص دادیم. اجناس ارزان تر از پاریس بود. در همه جای شهر مجسمه کودکی 6-7 ساله که ایستاده در حال ادرار کردن است، نگاه ها را جلب می کند. افسانه هایی هم در باره این کودک که چه دارد می کند، در میان مردم بلژیک رایج است. یکی از این افسانه ها این است که او با ادرارش جلو هجوم دشمنان را به شهر بروکسل می گیرد. عجب شجاعتی و عجب دشمنان بی بخاری که به ادرار کودک بچه ای میدان را خالی کرده اند!!!!

10-                  اما آمستردام. شهری بسیار زیبا و حلزونی شکل که محصور در میان کانال های آب است، به مانند ونیز ایتالیا. شهر شلوغ تر از پاریس و بروکسل است و ازین جهت برای ما جذاب تر به نظر آمد. نه این که به شلوغی عادت داریم و در خلوتی خیابان ها و کوچه ها دلمان می گیرد. مرکز اصلی شهر بافت معماری بسیار زیبایی داشت. مردمانش چه مهاجر و چه بومی، شاد و سرزنده تر بودند و حتا می توان گفت زیباتر. اجناس هم ارزان تر بود. در کل برای توریست ها شهر جذابی می تواند باشد. کل شهر را با قایق گشت زدیم و بناهای مختلف و مشهورش را مانند ساختمان کتابخانه ملی دیدیم. ولی چون آخر هفته است متاسفانه کتابخانه ها و دانشگاه ها تعطیل است و امکان انجام دیدارهای علمی نامقدور.

بازگشت ما به تهران یکشنبه 25 آبان است. ساعت 12 به وقت آمستردام سوار هواپیما شدیم. پس از دو ساعت پرواز، برای سوخت گیری توقفی یک ساعته در بوداپست داشتیم. از آسمان رود دانوب را دیدیم که دو شهر بودا و پست را از هم جدا کرده است. آسمان ابری است و هوا همچنان بارانی. دوباره در آسمانیم تا چند ساعتی دیگر انشاالله به ایران عزیزمان برسیم. زیاد استرس پرواز ندارم. خلبان ماهری داریم. خیلی خوب و استادانه نشست و برخاست می کند. فکر می کنم به خاطر این است که همسر گرامی اش در این پرواز همراه اوستJ.             

کارگاه نسخه شناسی فرانسیس ریشار (پاریس20/8/1393)

فرانسیس ریشار یکی از نسخه پژوهان بنام فرانسوی است که به زبان های مختلف از جمله فارسی، عربی و ترکی آشناست. مهم ترین اثر ایشان انتشار نسخ فارسی کتابخانه های فرانسه است. این کارگاه در جمع استادان تاریخ در خانه فرهنگ ایران در پاریس برگزار گردید.

اهم نکاتی که ایشان در این کارگاه ایراد کردند، شامل مطالب زیر است:

1-   دو نفر در زمان رنسانس به ایران و چند کشور مسافرت کردند. برادران ویکتی در این سفر حدود 200 نسخه خطی را وارد ایران کردند. نسخ خطی اول فلورانس بودند اما بعد به پاریس منتقل شدند. در دوره شاه عباس هم چند کاتولیک از اصفهان به پاریس نسخ هایی را منتقل کردند. مهم تر از همه، سفارت فرانسه در استانبول نسخ زیادی را به پاریس منتقل نمود و در کتابخانه شاه فرانسه جا گرفت. سرچشمه سوم مسافرانی بودند که از پاریس به ایران رفتند و کتاب هایی را از اصفهان منتقل کردند. کلنل پلیه که در هند مستقر بود و نفر دوم کلنل ژانتی که خیلی مهم بوده، در این زمینه خیلی نقش داشته اند.

2-    بعد از انقلاب فرانسه اکثریت نسخ خطی فرانسه به کتابخانه ملی منتقل شده که الان حدود 2600 نسخه است. کلکسیون دوم کتابخانه مدرسه زبان های شرقی است که توسط کلیرگ تاسیس شده که حدود 200 نسخه است. این کلکسیون چند بار فهرست نویسی شده است.

3-   نسخ خطی عربی کتابخانه ملی پاریس نزدیک به 8000 است. در کتابخانه زبان های شرقی حدود 2000 است.

4-    1400 نسخه ترکی در کتابخانه ملی و 300 نسخه در کتابخانه زبان های شرقی است.

5-   اولین کسی که ازش کمک گرفتم محمدتقی دانش پژوه بوده است که چیزهای زیادی از ایشان آموختم. قصدم ارائه تمام نسخه ها در اینترنت است ولی تا این آرزو تحقق یابد، راه درازی در پیش است. ارائه کتابشناسی از این نسخه ها در قدم اول و بعد ارائه کدیکولوژی نسخه (نسخه شناسی) گام دوم ما است.

6-   نسخه های خطی فارسی موجود در پاریس حاوی اطلاعات بسیار ارزشمندی است. این نسخه ها از قدیم الایام تا انقلاب اسلامی را در برمیگیرد. کدیکولوژی این نسخه ها می تواند آگاهی های تاریخی ذیقیمتی در اختیار ما قرار دهد.

7-   نسخه های خطی یونانی تاریخ کتابت ندارند. کاغذ شناسی در این زمان خیلی اهمیت پیدا می کند. کارهایی که ایرج افشار و محسن جعفری مذهب در ایران در این باره انجام داده اند، حائز اهمیت است.

8-   یکی از نکات قابل توجه در کدیکولوژی جابجایی نسخه ها است که در طول زمان های مختلف این نسخه ها در شهری استنساخ شده و فروخته شده به کس دیگری در شهری دیگر و یا اهداء شده به سلطانی در مرکز حکومت. مطالعه مهرها  در این جهت بسیار کمک کننده است. موزه ای در دوبلین بنام چستر کلکسیونی ازین مهرها را در اختیار دارد. نیز کلکسیونی در تاشکند.

9-   اینک در باره جلد و آرایش و تزیین نسخه ها کارهای خوبی در حال انجام است. ضمن اینکه گرایش های زیادی به مطالعه ویژگی های هنری نسخه ها بویژه نسخه های فارسی که این مختصات هنری از قبیل مینیاتور را دارند، پیدا شده است.

چند نکته بسیار حائز اهمیت است:

1-   چاپ علمی و محققانه نسخه ها باید در اولویت باشد. همیشه قدیمی ترین نسخه بهترین نسخه نیست. باید در چاپ نسخه اشراف تاریخی و کدیکولوژیک باید در تلازم با هم وجود داشته باشد.

2-   نیازمند همکاری های بین المللی گسترده و عمیق هستیم. در این زمینه مشکلات زیاد داریم ولی انشاالله به زودی در این مسیر به موفقیت های بزرگی دست یابیم.

در این که کسانی مانند دانش پژوه و اقشار در ایران ارزش و اهمیت نسخ خطی را به سطح جوان ها و نسل جدید بردند بسیار باید قدر دانست.

3-    درهای مخازن نسخه های خطی را باید به روی جوانان و نسل جدید باز کرد. نگاه تنگ نظرانه نباید به ارائه خدمات در حوزه نسخ خطی داشته باشیم.

در این کارگاه با استاد ریشار در باره ضرورت انعقاد پروتکلی بین المللی میان کتابخانه های ملی دنیا در باره انتشار دو زبانه فهارس نسخ خطی یکی به زبان اصلی و اورجینال نسخه و دیگری به زبان کشوری که نسخه در آنجا قرار دارد. اگر این کار انجام شود دیگر نیازی به ترجمه فهارس نخواهد بود و امکان یافتن نسخه ها هم در کتابخانه ها آسان خواهد گردید. گفتند که در این زمینه گفتگوهایی انجام داده اند با برخی از همکارانشان. بر ضرورت این کار تاکید کردند و اظهاری امیدواری کردند که روزی این آرزو رنگ واقعیت به خود ببیند.

حسن حضرتی

یکشنبه 25 آبان 1393

آسمان بوداپست

نگاهی به زندگی روژه گارودی، فیلسوف صهیونیسم‌ستیز

روژه گارودی: تنها در پیروی از اسلام است که جهان کنونی می‌تواند راهی برای بیرون آمدن از بحران بیابد. / آنچه امروزه در فلسطین می‌گذرد، جنایات تمام عیار اسراییل بر ضد بشریت است که با هماهنگی کامل آمریکا انجام می‌شود.

جبهه جهانی مستضعفین - «روژه گارودی» فیلسوف مشهور فرانسوی پس از بررسی ادیان در سال ۱۹۸۲دین اسلام را برگزید و نام حاج محمد رجاء را بر خود نهاد و در ادامه تحقیقاتش پی به افسانه‌سازی هولوکاست توسط صهیونیست‌ها برد و چهره حقیقی آن دروغ تاریخی را افشا کرد.

هم‌زمان با 16مین سالگرد محکومیت این فیلسوف صهیونیسم‌ستیز در دادگاه به دلیل انکار هولوکاست به بررسی زندگی وی می‌پردازیم.

زندگی‌نامه گارودی

«روژه گاردی» در سال ۱۷ ژوئیه ‏۱۹۱۳ در شهر مارسی فرانسه از پدری لائیک و مادری کاتولیک به دنیا آمد و در کودکی به دین پروتستان گروید.

وی در جست‌وجوی ارزش‌های بدون قید و شرط به مطالعه کتاب‌های یک نویسنده دانمارکی به نام کی‌یر کگارد رو آورد  و سرانجام در نتیجه مطالعات به کاتولیک روی آورد و همزمان هم به صورت یک فرد مسیحی و هم به صورت یک فرد مارکسیست فعالیت می کرد که به گفته خود وی پدرش بارها او را یک نادان معرفی کرده بود.


پس ازطی دوره دبیرستان، تحصیلات عالی خود را در رشته فلسفه تا اخذ درجه اگرگاسیون ادامه داد، وی در سال ۱۹۳۳ در سن ۲۰ سالگی به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و چند ماه پس از اشغال فرانسه در سال ۱۹۴۰ از سوی ارتش آلمان، به مدت سی ماه در شهر جلفه الجزایر به عنوان اسیر جنگی به دست حکومت دست‌نشانده ویشی فرانس زندانی شد.