نیوشا ضیغمی (متولد ۱۸ تیر ۱۳۵۹ در تهران) بازیگر زن ایرانی است، وی دانشآموخته رشته روانشناسی کودک در دانشگاه شهید بهشتی است. روشا ضیغمی (بازیگر) خواهر کوچکتر اوست. فیلمهای نیوشا ضیغمی : آینه شمعدون (بهرام بهرامیان، ۱۳۹۱) فیتیله و ماه پیشونی (آرش معیریان، ۱۳۹۰) گشت ارشاد سعید سهیلی، ۱۳۹۰) چارسو (فرهاد نجفی، ۱۳۸۹) دختر شاه پریون (کامران قدکچیان، ۱۳۸۹) سرخابی (محمد آهنگرانی، ۱۳۸۹) پرتقال خونی (سیروس الوند، ۱۳۸۹) پرستوهای عاشق (فریال بهزاد، ۱۳۸۹) زمهریر (علی روئینتن، ۱۳۸۹) دموکراسی تو روز روشن (علی عطشانی، ۱۳۸۸) اخراجیها ۲ (مسعود دهنمکی، ۱۳۸۷) تلافی (سعید اسدی، ۱۳۸۶) توفیق اجباری (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۶) قرنطینه (منوچهر هادی، ۱۳۸۶) اخراجیها (مسعود دهنمکی، ۱۳۸۵) پارک وی (فریدون جیرانی، ۱۳۸۵) حس پنهان (مصطفی رزاقکریمی، ۱۳۸۵) گناه من (مهرشاد کارخانه، ۱۳۸۵) تردست (محمدعلی سجادی، ۱۳۸۳) شوریده (محمدعلی سجادی، ۱۳۸۳) مواجهه (سعید ابراهیمیفر، ۱۳۸۳) یکی برای همه، (محمد آهنگرانی،۱۳۹۲)
23232
نیوشا ضیغمی (متولد ۱۸ تیر ۱۳۵۹ در تهران) بازیگر زن ایرانی است، وی دانشآموخته رشته روانشناسی کودک در دانشگاه شهید بهشتی است. روشا ضیغمی (بازیگر) خواهر کوچکتر اوست. فیلمهای نیوشا ضیغمی : آینه شمعدون (بهرام بهرامیان، ۱۳۹۱) فیتیله و ماه پیشونی (آرش معیریان، ۱۳۹۰) گشت ارشاد سعید سهیلی، ۱۳۹۰) چارسو (فرهاد نجفی، ۱۳۸۹) دختر شاه پریون (کامران قدکچیان، ۱۳۸۹) سرخابی (محمد آهنگرانی، ۱۳۸۹) پرتقال خونی (سیروس الوند، ۱۳۸۹) پرستوهای عاشق (فریال بهزاد، ۱۳۸۹) زمهریر (علی روئینتن، ۱۳۸۹) دموکراسی تو روز روشن (علی عطشانی، ۱۳۸۸) اخراجیها ۲ (مسعود دهنمکی، ۱۳۸۷) تلافی (سعید اسدی، ۱۳۸۶) توفیق اجباری (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۶) قرنطینه (منوچهر هادی، ۱۳۸۶) اخراجیها (مسعود دهنمکی، ۱۳۸۵) پارک وی (فریدون جیرانی، ۱۳۸۵) حس پنهان (مصطفی رزاقکریمی، ۱۳۸۵) گناه من (مهرشاد کارخانه، ۱۳۸۵) تردست (محمدعلی سجادی، ۱۳۸۳) شوریده (محمدعلی سجادی، ۱۳۸۳) مواجهه (سعید ابراهیمیفر، ۱۳۸۳) یکی برای همه، (محمد آهنگرانی،۱۳۹۲)
2323
فارس: خودتان رو معرفی کنید و بگوییدچهزمانی و چگونه عضو سازمان شدید؟
شرقی: حسن شرقی هستم متولد سال 1333. مهر ماه سال 1359 در حین خدمت و ابتدای جنگتحمیلی اسیر شدم. 9 سال سخت و طاقت فرسا را در زندانهای عراق گذراندم. فشار زیادی روی ما بود. در آن ایام از طریق تلویزیون اردوگاه متوجه شدم که سازمان اقدام جذب نیرو دارد و برای فرار از شرایط سخت اسارت به سازمان رفتم.
سال1368 از اردوگاه«الرمادیه» که محل نگهداری زندانیان و اسرای ایرانی بود،وارد سازمان شدم. از آن روز تا زمان رفتن به اردوگاه رفتار عراقیها با ماخوب شد و پس از چند ماه به اشرف رفتیم.
فارس: آیا پیش از ورود به سازمان شناختی از آن داشتید؟
شرقی: چون از قبل نظامی بودم شناختی در مورد سازمان نداشتم، چرا که ارتباط بااحزاب و جریانات برای نظامیها ممنوع بود و تنها در سالهای 66 و 67 شناختکمی از سازمان در تلویزیون کسب کردم.
سوال: در اردوگاه چه فعالیتی داشتید؟
شرقی: درسالهای اول بیگاری داشتیم که شامل بلوک سازی و کارهای ساختمانی بود،بعد راننده کامیون و در سالهای آخر مسئول کتابخانه سازمان شدم که جزوبهترین پستها بود. این کار بیشتر از 6 ماه طول نکشید، چرا که با مسئولان اردوگاه مشکل پیدا کردم.
فارس: سران فرقه با چه ایدئولوژی یا توجیهی افراد را در پادگان اشرف نگه میداشتند و با چه حربهای جوانان را جذب میکردند؟
شرقی: مسعود رجوی ایدئولوژی خاص خود را دارد که در جامعه بیرون نمود عینی ندارد. یکی از آنها جدا کردن زن و شوهر از یکدیگر تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیکبود. ایدئولوژی رجوی تنها حفظ سازمان بود. سازمان پیش از ورود، از اعضاتعهدی میگرفت که تا زمان حضور در آنجا باید به مقررات متعهد و از دستوراترجویها اطاعت میکردند.
فارس: آیا دلیل حضورتان در سازمان مقابله با نظام و سرنگونی آن بود؟
شرقی: نه، تنها برای فرار از مشکلات به آنجا رفتیم.
فارس: طی این سالها از خانواده خود خبری داشتید؟
شرقی: همان ابتدا در نامهای، به همسرم اجازه طلاق دادم، اما از پدر و مادرمخبری نداشتم. پس از فرار متوجه شدم که پدرم 12 سال پیش فوت کرده و سرانسازمان این موضوع را به من اطلاع ندادند.
فارس: شغل یا ماموریت اصلیتان در سازمان چه بود؟
شرقی: من راننده تریلی و اتوبوس بودم و به شهرهای مختلف میرفتم، امابهدلیل ترس از سرنوشت خود فرار نکردم. ترس از گیر افتادن از سوی استخباراتعراق و تحویلم به سازمان و پس از آن شکنجه در زندان ابوغریب.
فارس: چه اجناسی را حمل میکردید؟
شرقی: در ابتدا یخ به اشرف میبردم و پس از آنکه کارگاه یخ سازی در اشرف ساخته شد، برنج، آرد و مهمات جابجا میکردم.
فارس: چه مهماتی؟
شرقی: تسلیحاتسبک، نیمه سنگین و سنگین مانند تانکهای چیفتن. طبق قراردادی بین رجوی وصدام حواله بشکههای نفتی که رجوی میگرفت و در خارج میفروخت به داخلبرگشته و از صدام سلاح میخرید.
فارس: در عملیات سازمان علیه کردها یا انتفاضه جنوب علیه شیعیان این کشور در سال 1991 چه فعالیتی داشتید؟
شرقی: برخی مواقع زرهی به آنجا منتقل میکردم.
فارس: از مقر موسوم به 49 چه میدانید؟
شرقی: در مورد آن چیزهایی شنیدهام از جمله آنکه مسعود رجوی در آن به سر میبرد وتاسیسات زیرزمینی دارد. رجوی پس از جنگ 2003 به آنجا رفت چرا که ایمن است.
فارس: چرا ردههای بالای سازمان را به خانمها داده بودند؟
شرقی: زمانیکهمسعود رجوی مریم را به عنوان مسئول اول سازمان انتخاب کرد و خود در نقشرهبری ظاهر شد و یا طلاق اجباری را مطرح کرد، در مورد جایگاه و وضعیت زناندر سازمان موضوعاتی پیش آمد که مسعود با این حربه تلاش کرد مسئله را حلکند. وی در سال 1367 انقلاب ایدئولوژیک را به مرحله اجرا گذاشت وزنان را به سطوح بالای سازمان رساند که به نظرم این کار برای مسعود نتیجهداشت.
فارس: حضور خانوادههای اعضا در کنار پادگان چه تاثیری روی اعضا و سران داشت؟
شرقی: مسعودرجوی پس از جنگ 2003 گفت که هر خانوادهای میتواند با اعضای خود دیدارکند و خانوادهها به همین منظور به اشرف آمدند، اما در اولین دیدارها،خانوادهها اعضای اسیر خود در سازمان را با خود میبردند. با شکست این سیاست رجوی،وی تغییر رویه داده و خانواده و پدر و مادر را در سطح سگ و گربه که فقط فرزندان را زاییدهاند کاهش داده و از آن پس خانواده را با پسوند «الدنگ» خطاب میکرد.
خانوادههابرای رساندن پیام خود و گفتوگو با فرزندان و بستگانشان از بلند گواستفاده میکردند و سازمان نیز برای مقابله آنها اقدام به نصب بلندگو کردکه این بلندگوها از 5 صبح تا نیمههای شب روشن بودند. این شرایط به لحاظروحی و روانی شکنجهای برای اعضای سازمان بود و ما با گذاشتن گوشی اسفنجیآن را تحمل میکردیم، اما قلباً با خانوادهها احساس همدردی داشتیم.
فارس: تا به حال شده که به عمر از دست رفته خود در اشرف فکر کنید.
شرقی: ما عمری را در این مسیر طی کردیم و مجبور بودیم تحمل کنیم تا از این فضا خارج شویم. ساکنان اشرف به هیچ وجه شاد نبوده و نیستند و اگر فیلمی در این خصوص در سیمای آزادی منتشر میشود، مصنوعی است.
فارس: از وضعیت و رفاه سران سازمان در اروپا خبر داشتید؟
شرقی: ماتصور میکردیم آنها هم مانند ما هستند و پس از فرار بود که فهمیدم آنها باپولهای کلانی که از صدام به دست آوردهاند، شرکتهایی در کشورهای عربی وغربی دارند. ما تازه فهمیدهایم که مقامات غربی برای سخنرانیهایخود در حمایت از منافقین بین 10 تا 20 هزار دلار پول میگیرند در حالیکه درگذشته تصور میکردیم که این حمایتها به دلیل درست بودن راه سازمان است.
فارس: جزو گروه چندم به لیبرتی رفتید؟
شرقی: گروه سوم.
فارس: پیش از رفتن به لیبرتی چه تصوری در مورد آن داشتید؟
شرقی: سران سازمان پیش از رفتن اعضا به لیبرتی، آن را یک زندان معرفی کرده وگفتند که باید در بنگال(کانکس) زندگی کنیم. در توافق بین آمریکا، دولتعراق و سران فرقه قرار شد که پس از مدتی از لیبرتی به کشوری ثالث برویم.
فارس: تشریفات رفتن از اشرف به لیبرتی را توضیح دهید.
شرقی: هر گروهی که قرار بود به سمت لیبرتی حرکت کند باید با لباس مناسب بهقبرستان اشرف میرفت که این برنامه در سیمای آزادی به نمایش گذاشته میشد.
سوال: به عنوان سخن آخر...
شرقی: اعضااز وضعیت خود در سازمان راضی نیستند و اگر به کشوری ثالث بروند بیشترشانجدا خواهند شد و شاید به همین دلیل است که سران نمیخواهند که سازمان ازوضعیت پادگانی فعلی و کشور عراق خارج شود
اسیران لیبرتی و پیام مسعود رجوی برای ماندگاری در عراق
منبع: کانون ایران قلم| شنبه ۶ دی ۱۳۹۳ چاپ
پس از نزدیک به ۱۲ سال سرنگونی صدام حسین و تغئیرات بنیادی در کشور
عراق مسعود رجوی همچنان بر ماندگاری در عراق تاکید میکند و از طرفی هم برای
جلوگیری از بی ابروئی بین اللملی مریم رجوی ادعا میکند که خواستار کمک برای خروج
از عراق هستیم .ما کدام ادعا را باید باور کنیم قسم حضرت عباس را یا دم خروس را .
مریم رجوی اعلام میکند که نزدیک به ۳۰۰۰ وکیل مجرب بدنبال حل مشکلات مربوط به خروج
ساکنان لیبرتی به کشور ثالث هستند همچنین اعلام میکنند که ما حاضریم هزینه نقل و
انتقال نفرات را به کشور ثالث بپردازیم .این قسم حضرت عباس
اما دم خروس از جای دیگری بیرون میزند و مسعود رجوی در اخرین پیامش میگوید که
لیبرتی رزمگاه مجاهدین است و هر کس توانش را ندارد میتواند درخواست کند و برود .
براستی این تناقض اشکار از کجا ناشی میشود به غیر از این است که تصمیم مسعود رجوی
این است که هیچ کس از عراق زنده خارج نشود چرا سازمان منافقین خلق به صراحت نمی
گوید استراتژی اش چیست ؟
مسعود رجوی در اخرین پیام خودش چهره واقعی خودش را نشان داده و اگر هم کسی نسبت به
این چهره شکی داشت در این پیام میتواند واقعیت او را ببیند. او سالهای سال زمانی
که صدام حسین زنده بود و حکومت میکرد زیر سایه چکمه های خون الود صدام حسین میگفت
خروجی نداریم و جواب کسی که بخواهد از سازمان خارج شود را با مشت اهنین میدهیم و
امروز ان پرده بر افتاده و دیگر نمی توانند از این چهره خشونت طلب و خونریز یک
امامزاده بسازند و بگویند که او حامل پیام رحمت و رهائ است براستی کدام پیامبر
رحمت و رهائی که ما میشناسیم اینچنین کرده که اگر کسی خواست از او جدا شود باید ۲
سال در زندان اشرف باشد و بعد ۸ سال به زندان مخوف ابوغریب برود و بعد هم مبادله
شود کدام پیامبری نیروهای خودش را به زندان داخل قرارگاه میبرد .
مسعود رجوی در اخرین پیامش سعی میکند با مقایسه لیبرتی و صحرای کربلای امام حسین
نیروهای اسیر لیبرتی را همچنان در ان کشور جنگ زده عراق نگه دارد تا یک موقع نفرات
لیبرتی ذهنشان را درگیر خارجه نکنند براستی مسعود رجوی چرا از خروج نفرات از
لیبرتی میترسد ایا خروج نفرات از لیبرتی پایانی بر ۳۰ سال خطای استراتژیکی و
انقلاب ایدئولوژیکی سازمان نخواهد بود؟ قطعا چنین است .
نکته مهم این است که نفرات گرفتار در لیبرتی نباید گول بازیهای سیاسی مسعود رجوی و
مریم رجوی را بخورند اگر بدست انها باشد میخواهند تمام نفرات در همان عراق دفن
شوند برای انها مرده افراد ارزش بیشتری از زنده شان دارد و تصمیم شان نیز این است
خوشبختانه تعدادی به کمک خانواده ها و سازمان ملل توانسته اند از عراق خارج شوند و
نفرات اسیر نیز باید خودشان تصمیم بگیرند که سرنوشتشان چه میشود و نباید سرنوشتشان
را بدست بی خدایانی همچون مسعود رجوی و مریم رجوی بسپارند که میخواهند انها را در
عراق دفن کنند.
با امید به خروج تمام نفرات از اسارتگاه لیبرتی و نه رزمگاه لیبرتی
منصور نظری
رجوی بازنده میدان؟!
منبع: انجمن نجات مرکز سمنان| شنبه ۶ دی ۱۳۹۳ چاپ
قبل از هر چیز گفتم چند بیتی شعر در قالب طنز راجع به برادر مسعود بگویم:
این آقا ! مسعود والله کس ندیده لنگشو در کل دنیا
حرفای مفت میزنه ، من فلانم ، من چنانم
از خودش تعریف و تمجید میکنه .
وعده سر خرمن و قول زمان بسیار داده تاکنون .
سه دهه هست که میگه امسال سال آخره .
هی شعار مریم می بریمت به تهرون، حتی با چنگ و دندون .
مدتی از دید انظار پنهان شده .
شاخص بارز این مرد پلید.
قدرت و شهوت و بوالهوسی است .
براستی مسعود با تمام ادعاهای کذائی که داشت چه کرد آخر سر، سر در سوراخی نهاد و
به فکر حفظ جان ناچیز خودش چند سالی است دیگر ژست و لاف و لوف در کار نیست. باید
گفت گر مرد رهی ، میان خون باید رفت. ظاهرا تو راه را بیراهه انتخاب کردی و واژه
درست کلمه رجوی باختی و بازنده میدان شدی . این روزها اتفاقا بهتر می شود فهمید
وقتی آدمها را وادار می کردی شعار بردن مریم به تهران را سر دهند او بهانه بود در
واقع خودت می خواستی بروی ولی چه باید همیشه روزگار آهنگی که تو بخواهی برایت نمی
نوازد .
هر چند پیام بدهی تعهد بگیری مشکلی حل نخواهد شد انتقال افراد از لیبرتی خود ضربه
ای سنگین بر پیکراین جرثومه است و زنجیر طنیده شده را یکی یکی باز می کند و مهره
مارهائی که با شیادی افراد را مغز شوئی کردی ازت گرفته خواهد شد . هر تعدادی که می
روند تلنگری است برای سایرین که دیگر این طناب پوسیده است و دل بستن به رجوی و
تشکیلاتش دورانش بسر آمده و از این رو باید به تمام افرادیکه منتقل شدند تبریک گفت
و قطعا از آن چنبره که سازمان برایشان ایجاد کرده خلاص می شوند و نمی تواند آن
فشارهای روحی را بر افراد وارد کند. داستان رجوی هم مانند مثال معروف است چون
قافیه به تنگ آید جناب رجوی هم به جفنگ آید .