راه اندازی میز مرجع مجازی

با توجه به نفوذ فن آوری اطلاعات در زندگی روزمره مردم، کتابخانه عمومی  آیت الله آقا نجفی قوچانی جهت سهولت در دسترسی اعضا به اطلاعات،  ایمیلی را جهت پاسخگویی به سئوالات در خصوص بخش مرجع و همچنینی سئوالات مرجع راه اندازی کرده است، اعضای محترم کتابخانه می توانند از طریق این ایمیل ظرف حداکثر 24 ساعت به پاسخ سئوالات مرجع خود دسترسی پیدا کنند.آدرس ایمیل: 

[e-mail]

طرح ارتقای کیفیت مطالعه در مدارس بخش یامچی : دبستان مطهری

اهدای جایزه کتابخوانی ( مسابقه نویسندگی) به دانش آموز هادی محبوبی یامچی در دبستان مطهری یامچی

عکس

بررسی مسایل و مشکلات کتابخانه دبستان مطهری با حضور علیدوست مسئول کتابخانه شهید فهمیده یامچی آقای اعلمی معاونت پرورشی دبستان و میرزامحمدی مسئول نمایندگی بخش یامچی

بازدید مدیر عامل منطقه آزاد ماکو از کتابخانه

در بازدیدی که از کتابخانه امیر کبیر شوط صورت گرفت :

مهندس فروزان مدیر عامل منطقه آزاد تجاری ماکو به همراه امام جمعه و مسئولین سایر ادارات از کتابخانه بازدید کردند.

رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان شوط از بازدید مدیر عامل منطقه آزاد تجاری ماکو به همراه امام جمعه ومسئولین سایر ادارات خبر داد.

به گزارش روابط عمومی کتابخانه های عمومی شهرستان شوط در تاریخ 16/10/93 مهندس فروزان  به همراه امام جمعه شهر و مسئولین ادارات از کتابخانه عمومی شهرستان شوط  بازدید کردندو از نزدیک با نحوه فعالیت آنها آشنا شدند.

در ادامه مهندس فروزان مدیر عامل منطقه آزاد تجاری ماکو ضمن تبریک هفته وحدت باتاکید بر افزایش ارتباط با کتابخانه عمومی افزود:شهرستان شوط ذخایر و استعدادهای نهفته و پنهان بسیاری دارد .امید است با هم افزایی و مشارکت همدیگر بتوانیم در راه اعتلای آرمان های فرهنگی و نخبه پروری گام برداریم.

در این دیدار فرج زاده رییس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان ضمن عرض خیر مقدم حضور مدعوین و تبریک ولادت حضرت محمد(ص)گفت:منطقه آزاد فرصتی از نظر توسعه فرهنگی در این شهرستان بوده و این جلسه فرصتی ارزشمند برای کتابخانه عمومی است.

ضمن تشکر از فروزان، مدیر عامل منطقه آزاد تجاری ماکو و همراهان ایشان ضمن ارائه گزارشی از عملکرد یکساله کتابخانه‎ها به تشریح مشکلات کتابخانه پرداخت و از مسئولین شهرستان خواستار همدلی و دلسوزی بیشتر برای کتابخانه های عمومی شهرستان شوط شد.

کتابخانه مرکزی استاندارد برای اهر را جدی بگیریم

دیروز پنجمین جلسه مشترک کمیته نهضت مطالعه مفید و انجمن کتابخانه های عمومی اهر برگزار شد.

شنیده ام پیش تر بحث و نظر و حتی حرکت هایی در جهت احداث کتابخانه مرکزی استاندارد در زمینی به مساحت 3000 متر مربع و زیربنای 2200 مترمربع در شهرک شیخ شهاب الدین اهری صورت گرفته است اما اکنون پیگیری جدی از سوی مسئولان ارشد شهرستان به چشم نمی خورد.

آقای رحمانی رئیس اداره کتابخانه های عمومی اهر که پیگیر این مهم بوده؛ موضوع را در جلسه  روز گذشته مطرح کرده و خواستار ایجاد یک کتابخانه مرکزی در اهر شده است.

اگر چنین کتابخانه ای با استاندارد تعریف شده احداث شود فضای فرهنگی ارزنده ای در اهر ایجاد می شود و محلی برای برگزاری برنامه های متنوع فرهنگی و هنری به دست می آید.

امید که تدبیری اندیشه شود تا این مهم محقق گردد.

تازگی را بجوی

 

شاید برای خیلی از ما کتابداران عادت شده باشد و یا ناخودآگاه این کار را انجام دهیم...

این که کتابی را که مراجعه کننده به کتابخانه باز می گرداند ورق می زنیم، چند صفحه ای از آن را می خوانیم و چه بسا گاهی اوقات مجذوب کتاب می شویم و ساعتها از وقتمان به مطالعه آن کتاب سپری می شود.

 

این اتفاق برای من هم بارها افتاده است...

امروز یکی از دختران دبیرستانی به کتابخانه آمد. او دیگر جزء اعضای ثابت کتابخانه است و احساس می کنم از آن دسته  اعضایی باشد که هنگام رفتن من از این کتابخانه (خدای نکرده!) حتما دلم برایش تنگ خواهد شد

اسمش فاطمه است... زیاد به کتابخانه می آید... محجوب است و آرام . و من چقدر از این سکوت و آرامشش لذت می برم

همیشه آرام وارد می شود، سلام می کند و به مخزن کتابخانه پناه می برد... آرام آرام قدم می زند و هر از گاهی کتابی از قفسه بیرون می کشد، کتابها را ورق می زند و چندتایی از آن ها را انتخاب می کند... اغلب کتابهای دفاع مقدس می خواند اما این روزها که ایام امتحانات است بیشتر کتاب کمک درسی امانت می گیرد. امروز نیز پس از اینکه کمی در مخزن قدم زد به سراغ قفسه کتابهای کمک درسی رفت و کتابهای گاج و گلواژه و تخته سیاه برداشت.

یکی از کتابهایی که به کتابخانه تحویل داد کتاب شیمی گلواژه بود، کتاب را از فایلش خارج کردم و دو کتاب دیگر برایش ثبت کردم...

وقتی رفت، آرام کتاب شیمی را ورق زدم ... هالوژن، ایزوتوپ، کلر و جدول مندلیف... همه اینها مرا با خود به روزگار پرشروشور نوجوانی برد... روزهای به یادماندنی دبیرستان... قهر و آشتی های دوران نوجوانی... بازی والیبال در حیاط مدرسه و جیغ زدن های الکی و خندیدن به هر بهانه ای... مسابقه سرود و نمایش و صف صبحگاه و لذت پچ پچ کردن سر صف هنگام سخنرانی ها و نصیحت های ناظم مدرسه...

دبیرستان زینبیه و خانم قوامی، پیش دانشگاهی باقرالعلوم و خانم احمدزاده... یادش بخیر! چه روزهای شاد و بی دغدغه ای داشتیم... برای خندیدن بهانه ای لازم نبود، غمگین می شدیم اما کوتاه... همه رقابتمان بر سر نمره فیزیک بود و رتبه آزمون سنجش... دنیای کوچکی داشتیم اما شاد بودیم و ساده و بی غل و غش...

 

لحظه ای با خود احساس کردم که دیگر از آن شر و شور و های و هوی و داد و فریادهای روزگار نوجوانی خبری نیست... با خود اندیشیدم نکند دچار رخوت و رکود و رزمرگی شده باشم؟ مبادا هر چه می گذرد زیبایی های زندگی کم و کمتر شود؟ شاید این قانون طبیعت باشد و من بایددر مقابل آن تسلیم شوم؟ برایم پذیرفتنش سخت که نه، وحشتناک بود

همچنان که کتاب را ورق می زدم به صفحه اول کتاب رسیدم... متن زیبایی که در تمام کتابهای کمک درسی گلواژه چاپ شده است مرا مجذوب خود کرد.... متن زیبایی که به من فهماند زندگی هر لحظه اش زیباست:

 

زندگی حرکت است و صعود.

زندگی تسلیم است و ایثار.

 کارهایی درست و در زمانی مناسب،

شهامت آغاز، آگاهی و ایمان به قداست ثانیه ها، تنها چیزی است که به آن نیازمندی.

آن گاه نو خواهی شد،

که کهنه را سراسر رها کنی ،

نباید در همانی که بوده ای، بمانی،

همیشه راه دیگری به سوی آگاهی پیش روی توست .

بروی، ببال و دگرگون شو.

نیرویی که بدان نیازمندی از ژرفا به سطح می جوشد،

به خودآگاهی می پیوندد و دیگر گونه ات می کند،

تازگی را بجوی .

به توانایی هایت تکیه کن.

بی پروایی خود را نشان بده.

دگر سانی را بپذیر.

حق خود را باور بدار،

تا از آن تو گردد.