همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

صلوات بر محمد.....

بسم الله الرحمن الرحیم

فضیلت صلوات فرستادن بر پیامبر و حضرت زهرا سلام الله علیها

 

 

 


  دلیل دیگرى که «ولیةاللَّه» بودن حضرت صدیقه زهرا سلام‏اللَّه‏علیها را اثبات مى‏کند، استقلال اوست در موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و کیفیت زیارتش، که همانند صلوات بر پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین و حسنین و زیارات آنان است؛ یعنى همانگونه که به صلوات بر آن چهار وجود مقدس و زیارتشان امر شده است، نسبت به حضرت زهرا نیز در این موارد، همگان مأمور و ماجورند. فاطمه علیهالسلام که مشمول آیه‏ى تطهیر و از اهل‏بیت پیامبر اکرم- یعنى آل‏محمد است- کیفیت صلوات بر او را رسول خدا بصراحت چنین بیان داشته است:
«لا تصلوا على الصلوة البتراء، فقالوا: و ما الصلاه البتراء؟ قال: تقولون اللهم صل على محمد و تمسکون، بل قولوا: اللهم صل على محمد و آل‏محمد». (1)
«بر من صلوات بتراء (ناقص، دم بریده و بریده شده) نفرستید. سوال شد: یا رسول‏اللَّه صلوات بتراء (بریده شده) چیست؟ فرمود: اینکه (بر من صلوات بفرستید و بگویید «اللهم صل على محمد»، ولى درباره‏ى آل من (2) ساکت باشید. شما باید بگویید اللهم صل على محمد و آل‏محمد».
صلواتى که شامل على، فاطمه و حسنین علیهم‏السلام نباشد، مقطوع و بریده و مورد قبول خدا و رسولش نمى‏باشد. لذا حضرت صدیقه‏ى زهرا هم‏ردیف و برابر افرادى است که جمیع مسلمین باایمان جهان- از شیعه و سنى- هر شبانه روز در تشهد نمازهاى پنجگانه بر او درود مى‏فرستند؛ و او در این مقام، همتاى محمد بن عبداللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم، و على و حسنین علیهم‏السلام است؛ و همین لزوم صلوات بر فاطمه علیهاالسلام در هنگام اقامه‏ى نماز یک منقبت و فضیلت ساده نیست، بلکه نشانگر مرتبه‏ى اعلى و منصب والاى آن حضرت است که این چنین در جنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است. بدون تردید باید فاطمه خود ولیةاللَّه و داراى مقام ولایت بوده باشد، تا هم‏ردیف و همتاى اولیاء خدا، مورد خضوع و مشمول صلوات و درود جمیع مؤمنین جهان در هر زمان و مکان باشد.
پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى‏فرماید:
«من صلى علیک یا فاطمة غفر اللَّه له والحقه بى حیث کنت من الجنة». (3)
«یا فاطمه هرکس بر تو صلوات فرستد، خداى تعالى از او درگذرد، و او را در بهشت به من ملحق گرداند».
چنانکه در موضوعهاى قبلى مشروحا بیان شد، مقصود از تعبیرات «هم‏درجه شدن با رسول‏اللَّه»، یا «ملحق شدن به پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم در بهشت»، و یا «همسایه بودن با آن حضرت» که در روایات مکرر بکار رفته است، جمع شدن مؤمنین در مرتبه‏ى «درجة الایمان» است که جامع تمام آن کسانى است که با عقائد درست، و باایمان به آنچه از رسول خدا به ما رسیده است، از جهان رفته‏اند. در آن درجه همه‏ى مؤمنین یکسانند و در کنار هم مى‏باشند؛ ولى جاى هیچگونه تردیدى نیست که مراتب و درجات دیگر که شمار آنها برابر تعداد بشر و بسیار متفاوت است، کاملإ؛66ّّ ملحوظ بوده، و مقام هرکس مخصوص به خود او مى‏باشد.
در روایتى حضرت رسول اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم یکى از فضائل حضرت فاطمه را چنین بیان مى‏فرماید:
«... اتانى الروح؛ قال: ان فاطمه اذا قبضت و دفنت یسالها الملکان فى قبرها: من ربک؟ فتقول: اللَّه ربى. فیقولان: فمن نبیک؟ فتقول: ابى. فیقولان: فمن ولیک؟ فتقول: هذا القائم على شفیر قبرى على بن ابى‏طالب؛ الا و ازیدکم من فضلها؟! ان اللَّه قد و کل بها رعیلا من الملائکه یحفوظنها من بین یدیها و من خلفها و عن یمینها و عن شمالها و هم معها فى حیاتها، و عند قبرها و عند موتها یکثرون الصلاه علیها و على ابیها و بعلها و بنیها.
فمن زارنى بعد وفاتى فکانما زارنى فى حیاتى، و من زار فاطمه فکانما زارنى، و من زار على بن ابى‏طالب فکانما زار فاطمه، و من زار الحسن والحسین فکانما زار علیا، و من زار ذریتهما فکانما زارهما...». (4)
«... جبرئیل (روح) به نزد من آمد و گفت: هنگامى که فاطمه قبض روح مى‏شود و دفن مى‏گردد، دو ملک در قبر از او سؤال مى‏کنند: پروردگار تو کیست؟ مى‏فرماید: اللَّه پروردگار من است. سپس مى‏پرسند پیامبرت کیست؟ در پاسخ مى‏فرماید: پدرم. آنگاه سؤال مى‏کنند ولى تو کیست؟ در جواب مى‏گوید: على بن ابى‏طالب، همین کسى که در کنار قبرم ایستاده است. (سپس پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى‏فرماید): آیا باز هم فضائل دیگر زهرا را بیان کنم؟ (شاید پیامبر اکرم مى‏خواهد به این وسیله تذکر دهد که: در این عالم، فاطمه تنها کسى است که پدرش «رسول‏اللَّه» و همسرش «ولى اللَّه» است. پیامبر اکرم در ادامه‏ى سخن خویش مى‏فرماید):
همانا خداى تعالى یک دسته از فرشتگان را براى محافظت فاطمه گماشته است، تا از چهار طرف نگهبان او باشند؛ و این ملائک در حال حیات، و هنگام مرگ او، و کنار قبرش پیوسته در خدمت او هستند، و کارشان صلوات فرستادن بر فاطمه و پدرش و همسر و فرزندان اوست. (یعنى در منطق ملائک و لسان فرشتگان صلوات بر پیامبر اکرم و على و حسنین همواره باید با صلوات بر فاطمه علیهاالسلام توام باشد، و در این منقبت نیز آن حضرت برابر و هم‏ردیف آن چهار وجود مقدس دیگر مى‏باشد. سپس پیامبر اکرم چنین به سخن ادامه مى‏دهد):
هرکس مرا بعد از وفاتم زیارت کند، مثل این است که مرا در حال حیات زیارت کرده است؛ و کسى که فاطمه را زیارت کند، گویى مرا زیارت نموده است؛ و هرکس على را زیارت نماید مثل زیارت کردن حسنین است؛ و آن کسى که زیارت کند ذریة آنان را، همانند زیارت خود آنان است...».
لذا زیارت حضرت عبدالعظیم را در شهر رى، با زیارت حسین بن على در کربلا همانند دانسته‏اند، (5)و این مطلب را (که صلوات بر اهل‏بیت پیامبر برابر با صلوات بر پیامبر است) علماى عامه هم عنوان کرده‏اند، مخصوصا موضوع صلوات بر فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها را، چنانکه سهیلى در کتاب الروض الانف در ذیل مطلبى مى‏نویسد:
«و من صلى علیها فقد صلى على ابیها». (6)
«هرکس بر فاطمه صلوات فرستد، در حقیقت بر پدر او صلوات فرستاده است».
از حدیثى که نقل شد نیز ولیه‏اللَّه بودن حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیها استنباط مى‏شود.


  1ـ الصواعق المحرقه ص 225، ینابیع الموده ص 295، رشفه الصادى ص 29.
2ـ علماى عامه اتفاق دارند که منظور از آل محمد: على و فاطمه و حسنین است.
ابن حجر در صواعق مى‏گوید: یقینا لفظ آل، همسران پیامبر را در بر نمى‏گیرد... (الصواعق المحرقه ص 225).
مامون در محاوره‏اى که بهمراهى علما با امام رضا علیه‏السلام داشته است از حضرت پرسید: آیا عترت پیامبر همان آل پیامبر است؟ حضرت فرمودند: بلى. مامون گفت: در احادیث پیامبر آمده است که پیامبر فرمودند: «امت من همان آل من هستند»، و صحابه هم مى‏گویند: «آل محمد، امت او هستند». حضرت رضا علیه‏السلام از مامون و حضار پرسیدند: آیا بر آل پیامبر صدقه حرام است؟ گفتند: خیر. امام رضا علیه‏السلام فرمودند: تفاوت میان آل پیامبر و امت همین است.... (امالى صدوق ص 422، عیون‏الاخبار ج 1/ 180، تحف‏العقول ص 426، بحارالانوار ج 25/ 221).
در همین محاوره حضرت رضا علیه‏السلام از مامون عباسى و علما پرسیدند: در آیه‏ى (یس- و القرآن الحکیم- انک لمن المرسلین- على صراط مستقیم (یس/ 1- 4) منظور خداوند از (یس) کیست؟ علما گفتند: (یس) محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم است و هیچکس در این موضوع شکى ندارد. حضرت رضا علیه‏السلام فرمودند: پس خداوند متعال به محمد و آل‏محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم فضلى عطا نموده است که کسى به حقیقت آن پى نخواهد برد مگر اینکه آن را (بخوبى) درک نماید، خداوند بر احدى سلام نفرستاده است مگر بر انبیا، چنانکه مى‏فرماید: (سلام على نوح فى العالمین (الصافات/ 79»، و مى‏فرماید: (سلام على ابراهیم (الصافات/ 109»، و مى‏فرماید: (سلام على موسى و هارون (الصافات/ 120». خداوند در قرآن نفرموده است «سلام على آل‏نوح»، و نفرموده است «سلام على آل‏ابراهیم» و نفرموده است: «سلام على آل‏موسى و هارون بلکه فرموده است: (سلام على آل‏یاسین (الصافات/ 130» یعنى سلام بر آل‏محمد. (امالى صدوق ص 426، 427، عیون الاخبار ج 1/ 185، تحف العقول ص 433، بحارالانوار ج 79/ 229).
یک تذکر: در خصوص قرائت آیه‏ى (سلام على آل‏یاسین) تحریفات بسیارى صورت گرفته است و در آنها سعى شده واژه‏ى «آل‏یاسین» بگونه‏هاى دیگرى قرائت شود. نقطه‏ى اوج این تحریفات این است که ابن خالویه در کتاب مختصر فى شواذ القرآن ص 128 مى‏گوید: «قرائت ابن مسعود (سلام على ادراسین)، و قرائت ابى بن کعب ( سلام على یاسین) بوده است». یعنى در این کتاب ادعا شده که در قرائت ابى اصلا کلمه‏ى «آل» وجود ندارد! این تحریفات حتى در دوره‏هاى معاصر نیز ادامه یافته است، بعنوان مثال سیوطى در درالمنثور از کتاب این ابى‏حاتم و طبرانى و ابن مردویه نقل کرده است که ابن عباس قرائت آیه را بصورت «آل‏یاسین» خوانده است ولى در کتاب معجم کبیر طبرانى- که در بیروت (دار احیاء التراث العربى) بطبع رسیده است- محقق کتاب (حمدى عبدالمجید سلفى) عبارت ابن عباس را تحریف نموده و آن را بصورت «ال‏یاسین» ضبط کرده است. خوانندگان محترم مى‏توانند متن درالمنثور ج 5/ 286 را با متن معجم کبیر طبرانى ج 11/ 56 مقابله نمایند و خود قضاوت بفرمایند.
3ـ بحارالانوار ج 43/ 55، ج 97/ 194.
4ـ بشاره المصطفى ص 139، بحارالانوار ج 43/ 58.
این حدیث را جابر بن عبداللَّه انصارى روایت نموده است و از آنجائیکه اصل روایت نسبتا مفصل است و حاوى مناقب بسیارى از حضرت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام مى‏باشد لذا ما متن کامل حدیث را با ترجمه‏ى آن در تعلیق شماره‏ى 7 آورده‏ایم.
5ـ روایتى در کتاب کامل ابن قولویه مندرج است که متن آن چنین است:
«حدثنى على بن الحسین بن موسى بابویه، عن محمد بن یحیى العطار، عن بعض اهل الرى، قال: دخلت على ابى الحسن العسکرى، فقال: این کنت؟ فقلت: زرت الحسین بن على علیهاالسلام. فقال: اما انک لو زرت قبر عبدالعظیم عندکم لکنت کمن زار الحسین علیه‏السلام». (کامل الزیارات ص 324). مرحوم علامه امینى توضیحى درباره‏ى این حدیث دارند که در حاشیه‏ى کامل الزیارات ص 307 و 324 آمده است.
6ـ الروض الانف ج 2/ 196.

وحدت حوزه و دانشگاه

امام راحل: وحدت حوزه و دانشگاه، بزرگترین پیروزى‏ است

IMAGE634913596020781250

من بزرگترین پیروزى را آشتى بین دانشگاه و مدارس علمى [حوزه‏هاى علمى‏] مى‏ دانم. اگر ما هیچ پیروزى پیدا نکرده بودیم الّا همین معنا که بین دانشگاه و طبقه روحانى نزدیک کردیم و تفاهم حاصل شد … و این دست خیانتى که سالهاى طولانى جدایى انداخته بود بین این دو طبقه قطع شد. و بحمد اللَّه، هم روحانى فهمید که دانشگاهى آنچه اجانب گفته‏اند نبود و هم طبقه جوان و دانشگاهى فهمیدند که روحانى آن طور که براى اینها توصیف کرده بودند نبود. آنها مى‏ خواستند که ملت را از هم جدا کنند و تمام هستى ملت را ببرند، و خود ملت [را] باز به هم ریزند- اختلاف با هم- از مصالحشان غافل باشند. شما ملت ایران ثابت کردید که با وحدت کلمه، یدِ اجانب، دست آنها را قطع کردید؛ دست این شاه ظالم، دست این محمد رضاى ظالم را که مى‏ خواست‏ تمام هستى ما را به باد فنا بدهد قطع کردید

صحیفه امام ج‏ ۶  ص ۲۱ 

مراکز علمى و فرهنگى قدیم و جدید و روحانیون و دانشمندان فرهنگى و طلاب علوم دینیه و دانشجویان دانشگاهها و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفکر جامعه هستند. و از نقشه‏ هاى اجانب کوشش در جدایى این دو قطب و تفرقه‏ اندازى بین این دو مرکز حساس آدم‏ساز بوده و هست. جدا کردن این دو مرکز، و در مقابل یکدیگر قرار دادن آنها، و در نتیجه خنثى کردن فعالیت آنها در مقابل استعمار و استثمارگران، از بزرگترین فاجعه‏ هاى عصر حاضر است. فاجعه‏ اى که ما و کشور ما را تا آخر به تباهى، و نسل جوان ما را- که از زمره زنده ترین مخازن کشور است- به فساد مى‏ کشد. این توطئه شیطانى طاغوتى را، که اکنون قشرهاى ملت و خصوصاً دانشمندان بیدار بدان توجه کرده ‏اند، باید با به کار بردن تمام تدبیر و توان خنثى کرد؛ و راه تفاهم و اتحاد را هر چه سریعتر و سریعتر باز نمود. با وحدت این دو قطب متفکر کشور عزیز به رشد واقعى و ترقى و تعالى حقیقى مى‏ رسد. علما و دانشمندان این دو مرکز لازم است کوشش کنند در پیوند دادن این دو قشر عزیز. و باید بدانند که نه دانشگاهى بدون روحانى مى‏ تواند به استقلال برسد؛ و نه‏ روحانى بدون دانشگاهى‏.

صحیفه امام ج‏ ۱۰ ص ۸۲

چه مجلس شورانگیزى است و چه اجتماع مبارکى! یک روز بود که دانشگاه و حوزه‏ هاى علمیه نه آنکه از هم جدا بودند، جَوّى به وجود آورده بودند که با هم شاید دشمن بودند. نه دانشگاهى تحمل روحانى را داشت و نه روحانى تحمل دانشگاهى. اساس هم این بود که دو قشرى را که با اتحادشان تمام ملت متحد مى‏ شوند از هم جدا نگه دارند، و با هم مخالفشان کنند تا ملت اتحاد پیدا نکند. بحمد اللَّه در این نهضت اسلامى، این انقلاب اسلامى، این تحول بزرگ حاصل شد که هیچ یک از این دو طایفه خودشان را از دیگرى ان شاء اللَّه جدا نمى‏ دانند. آن وحشتى که دانشگاهیها از معمَّم داشتند و آن وحشتى که معمَّمین از دانشگاهیها داشته‏ اند، به اذن خداى تبارک و تعالى مرتفع شد. و حالا شما برادران دانشگاهى و برادران روحانى در کنار هم براى رفع مشکلات و براى به پیروزى رساندن انقلاب مجتمع هستید.

 

ماجرای روز پنج شنبه

ابن عباس نقل می کند: چون بیمارى رسول خدا (ص) شدید گردید، فرمود: چیزى بیاورید تا بر آن براى شما نوشته ‏اى بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: بر پیامبر (ص) بیمارى چیره گردیده، کتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف کردند و جنجال بالا گرفت. پیامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خیزید درگیرى در حضور من سزاوار نیست.پس ابن عباس بیرون رفت و مى گفت: مصیبت، تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (ص) ونوشتارش حائل گردیدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبیّ (صلى الله علیه و سلم) وجعه، قال: ائتونى بکتاب اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبیّ (صلى الله علیه و سلم) غلبه الوجع وعندنا کتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وکثر الغلط، قال: قوموا عنّی ولاینبغی عندی التنازع، فخرج ابن عباس یقول: انّ الرزیّة کلّ الرزیّة ما حال بین رسول اللَّه (صلى الله علیه و سلم) و بین کتابه.» (صحیح بخارى، ج 1، ص 120، کتاب العلم، باب 82 کتابة العلم، حدیث 112. و ج 3، ص 318، کتاب المغازى، باب 199 مرض النّبیّ (ص) و وفاته، حدیث 872. و ج 4، ص 225، کتاب المرض و الطب، باب 357 قول المریض قوموا عنّى، حدیث 574. و ص‏774، کتاب الاعتصام، باب 1191 کراهیة الخلاف، حدیث 2169) 

« قال ابن عباس: یوم الخمیس وما یوم الخمیس، ثمّ بکى‏ حتّى‏ بلّ دمعه الحصى‏، فقلت یا بن عباس وما یوم الخمیس؟ قال: اشتدّ برسول‏اللَّه (صلى الله علیه و سلم) وجعه فقال ائتونی اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعدی فتنازعوا وما ینبغی عند نبىّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعونی... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه‏ اى سپس گریست تا آب دیدگانش ریگ ها را تر کرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چیست؟ گفت: بیمارى رسول خدا (ص) شدید گشت، پس فرمود: بیاورید تا براى شما نوشتارى بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. پس نزاع کردند، و نزاع در نزد پیامبر سزاوار نیست، و گفتند او را چه شده است، هذیان مى‏ گوید، از او جویا شویم، فرمود: مرا رها کنید... (صحیح مسلم، ج 3، ص 455، کتاب الوصیّه باب 5 الوقف ح 22)

حالا که به این جا رسیدیم سوالی مطرح می شود: مگر پیامبر(ص) چه می خواست بنویسد که نگذاشتند شاید می خواست در مورد جانشینی خودش چیزی بنویسد؟!! همان گونه در بیماری هنگام مرگ، ابوبکر و عمر این کار را کردند راستی چرا آن جا کسی به آن ها نگفت که بر اثر درد هذیان می گویند!!! و طبق وصیت شان عمل شد و کار امت به اجماع !!! واگذار نشد؟!! شاید آن ها از پیامبر معصوم تر و عالم تر به مصلحت بودند؟!! یا شاید فرمایش پیامبر (ص) به نفع شان نبود؟!!

والسلام علی من اتبع الهدی

 

 

پاداش زیارت امام حسین علیه السلام

امام صادق علیه السلام فرمودند: هنگامى که روز قیامت شود منادى نداء مى‏کند: کجا هستند زوّار حسین بن على علیهما السّلام؟ گردن‏هاى تعدادى از مردم کشیده مى‏شود که عدد آنها را غیر از خداوند متعال کس دیگرى نمى‏داند پس به ایشان گفته مى‏شود قصد شما از زیارت قبر حضرت حسین بن على علیهما السّلام چه بود؟ مى‏گویند: پروردگارا آن حضرت را زیارت کردیم بجهت محبّتى که به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم و حضرت على و فاطمه علیهما السّلام داشته و به منظور طلب رحمت براى صاحب قبر به ازاء آنچه از آن حضرت صادر گردید.

پس به آنها گفته مى‏شود: ایشان محمّد و على و فاطمه و حسن و حسین (سلام اللَّه علیهم) بوده، ملحق به آنها شوید شما با ایشان و در درجه و مرتبه آنها هستید، به لواء و پرچم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ملحق گردید پس بطرف لواء آن حضرت رهسپار شده و در سایه آن قرار مى‏گیرند در حالى که لواء به دست امیر المؤمنین على (علیه السّلام) مى‏باشد و بدین ترتیب به بهشت وارد مى‏شوند ایشان جلو پرچم و سمت راست و جانب چپ و پشت آن بوده و چهار طرف لواء را گرفته‏اند.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع ) قَالَ: إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَیْنَ زُوَّارُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ فَیَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ لَا یُحْصِیهِمْ إِلَّا اللَّهُ تَعَالَى فَیَقُولُ لَهُمْ مَا أَرَدْتُمْ بِزِیَارَةِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ (ع ) فَیَقُولُونَ یَا رَبِّ أَتَیْنَاهُ حُبّاً لِرَسُولِ اللَّهِ وَ حُبّاً لِعَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ رَحْمَةً لَهُ مِمَّا ارْتُکِبَ مِنْهُ فَیُقَالُ لَهُمْ هَذَا مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ فَالْحَقُوا بِهِمْ فَأَنْتُمْ مَعَهُمْ فِی‏ دَرَجَتِهِمْ‏ الْحَقُوا بِلِوَاءِ رَسُولِ اللَّهِ فَیَنْطَلِقُونَ إِلَى لِوَاءِ رَسُولِ اللَّهِ فَیَکُونُونَ فِی ظِلِّهِ- وَ اللِّوَاءُ فِی یَدِ عَلِیٍّ ع حَتَّى یدخلون [یَدْخُلُوا] الْجَنَّةَ جَمِیعاً فَیَکُونُونَ أَمَامَ اللِّوَاءِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ یَسَارِهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ.

_______________________________________
ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، 1جلد، ص141، دار المرتضویة - نجف اشرف، چاپ: اول، 1356ش.

حدیث

شخصى خدمت امام حسین علیه السلام شرفیاب شد و عرض کرد :
حدّثنی بفضلکم الّذی جعل اللَّه لکم .
از فضائلى که خدا براى شما قرار داده حدیثى براى من بفرمائید .
امام علیه السلام فرمود : تو طاقت شنیدن و توان پذیرفتن آن را ندارى .
عرض کرد : اى فرزند رسول خدا ! حدیث را بفرمائید ، من آن را تحمّل مىکنم و مىپذیرم .
امام علیه السلام که اصرار او را دید حدیثى برایش بیان فرمود ، ولى هنوز گفتارش به پایان نرسیده بود موهاى سر و صورت آن شخص سفید شد و حدیث را فراموش کرد .
امام حسین علیه السلام فرمود : أدرکته رحمة اللَّه حیث نسی الحدیث.
رحمت خداوند شامل حال او شد که حدیث را فوراً فراموش کرد .