همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

به امید همصحبتی دوباره یاحق...

 

حس پروانه شدن دارم

دعای اول سالی رو یادتونه

لحظه سال تحویل؟

 

یا مقلب القلوب و الابصار

یا مدبر الیل و النهار

یا محول الحول و الاحوال

حول حالنا الی احسن الحال

 

این دعارو همیشه باید خوند...

عــالیــــــه...

خداندی که مالک آسمان ها و زمین هستش...

خداوندی به این عزمت بهترین هارو واست رقم میزنه...

به شرطی که خودت بخوای و باورش داشته باشی...

الان حس حسرت دوید تو قلبم...

ازش فرار نمیکنم...

اما اجازه هم نمیدم تو وجودم انقدر ریشه کنه که...

مث سرطان نابودم کنه...

اما به حد یه ویروس سرماخوردگی حفظش می کنم... (ویروس قشنگیه ...)

تا تن صدام همینطور قشنگ باشه...

(صدام رو به وقت سرماخوردگی بیشتر دوست دارم)

آدمها وقتی بیمار میشن...

درسته که زیر چشاشون سیاه میشه اما...

یه برق نازی داره تو چشاشون که واس خاطر تبه...

این حسرتی که هر از گاهی تب به دنبال داره رو دوسش دارم...

میدونید...

آدمها تا یه جایی می تونن بدون...

اما گاهی خودتم میدونی که پایان این دویدن نرسیدن هست...

شایدم رسیدن باشه امااز توانت خارجه...

این میشه حال و احوال دل من...

باید سپرد به خودش...

یقین دارم آزمونی هست تو زندگیم...

و ماده امتحانیمم همون صبر هستش ... صبر

صبری که تب داره...

و چشمهام رو براق و شفاف می کنه...

گاهی یه پرنده انقدر خودش رو به درو دیوار قفس می کوبه

تا قبل آزادیش مرگ رو به جون می خره...

اما گاهی ام پرنده ای هست

آواز می خونه تو قفسش

چشمهاش دوخته به مناظر بیرون و پرواز پرنده ها و هوای بهاری

میخونه و امید داره واس اونچه که دوست داره بهش برسه...

گاهی روزگار وادارت می کنه معلم خودت باشی...

گاهی معامله ای که با خدا می کنی...

دیروزود داره که حکمتی درش هست...

اما به یقین باور دارم سوخت و سوزی درش راه نداره!...

حال این روزهای من خوب ،خوب خوب...

سلام به همه ی دوستانی که به لبخند خدا لطف دارند و بهش سر میزند و نظرات ارزشمندشونو ارسال میکنن خواستم به اطلاع شما برسونم ک نبض خدا از دوازدهم تقریبا حدود20 الی 25 روز از حضور شما مرخص میشه من مطالبی رو براتون آماده کردم اگر کسی باشه که بتونه در این مدت با من همکاری کنه و فقط مطالب آماده شده رو ویرایش و ثبت کنه در وبلاگ به من خبر بده تا رمز رو در اختیارش قرار بدم... چون دوست ندارم لبخند خدا بستگی به حضور من داشته باشه چه باشم چه نباشم دوست دارم اینجا همیشه بروز باشه ک شاید ی نفر هم شده با مطالبم یاد خدا در دلش زنده بشه ک آغاز دگرگونی عظیمی درش بشه…  و در جواب برخی از دوستان ک پرسیده بودند ک چرا همیشه من در پایان جملاتم از سه نقطه استفاده میکنم عرض کنم که چقدر عجیب است که " یک نقطه " پایان یک جمله نوشته شده را می رساند و " سه نقطه "  پایان   بی نهایت جملات نوشته نشده را ...

ببخشید ک مطلب بلند شد ممنون ک وقت گذاشتید... التماس دعا دارم از همه خوبان...خلاصه خوبی بدی دیدید حلال کنید بعدم دعام کنید ...به امید همصحبتی دوباره یاحق...

✘ ملکه جقله ✘ شما چطور گریه می کنید ؟؟!!

فروردین : با اینکه دلی نازکو مهربون داره مثل کوهِ و همیشه باعث دلگرمیه دیگران ست . خودش یچوقت اشک نمی ریزد مگر اینکه به او واقعا فشار بیاید .

اردیبهشت: اشک هایش واقعیست . وقتی دلش واقعا درد می کند . احساسش ضربه میخورد چون کودک گریه می کند .

خرداد : همیشه در مشکلات استوار است و هیچ وقت جا نمیزند . اشکی در چشمانش جاری نمیشود مگر انکه عزیزی را از دست دهد .

تیر: براحتی اشک می ریزد و براحتی میشکند . اشکهایش طولانیست او را ناراحت نکنید .

مرداد : اشکهایش برای دیگران است . ساده اشک نمیریزد و ساده نمیشکند . او دوست ندارد کسی غمش را بفهمد کم کسی تا بحال اشک او را دیده .

شهریور : اشکهایش بی صداست . او انقدر اشک میریزد تا آرام شود .

مهر: متولدین این ماه اشکهای پر سر و صدایی دارند .

آبان : آبانیها اشک ریختنشان هم دیوانه وار است و بقیه را عذاب میدهند.

آذر:اشکهای او دل انسان را میلرزاند. او شب ها یواشکی گریه میکند از بس مغرور است.

دی: اشکهای اورا تابحال کسی ندیده چون او تظاهر میکند قوی است ولی کسی از شبهایش خبر ندارد .

بهمن :انقدر تنبل است ک حال اشک ریختن را ندارد .ترجیح میدهد سیگار بکشد .

اسفند : او دل پر رحمی دارد و زود اشک میریزد .

 

گوشه ای از فان های محل کار

مریض آخر پنج شنبه شب یه خانومه با ناخن های کاشته شده که همه اشون نارنجیه و ناخن وسط طلاییه......

به همراه یه پسر جوون میاد تو .....دارم چای سبز یاس میخورم :))

وارد میشن و اولین کلام صدای پسر جوونه که خانوم دکتر همه دندوناشو بکش !!

در حالی که دارم دستکش میپوشم میگم شما چه نسبتی باهاشون دارین ؟؟

خیلی جدی میشه لحنم ناخواسته ..به قول دوستی لحن اداریم گل میکنه :)))

پسره یکم عقب میکشه......

میگه فامیلشونم !!

میگم نظرت واسم قابل قبول نیست.....برادری شوهری کسی نزدیکی اگه بودی شاید باهات وارد بحث میشدم....

لحنم شوخی شده دیگه.....خانومه میاد جواب که والا راست میگه خانوم دکتر.....

میگم مشکلتون چیه؟

دهنشو باز کرده نکرده نگینه میزنه تو چشمم ....از وقتی نگین دستیار رو چسبوندم چشمم تیز شده به جامعه نگین داران ..........بماند که ناخن های خوشرنگش همون اول زده توچشمم....

دندون 7 پایین عصب کشی(اندو) میخواد...........واااای

متنفرم از اندو این دندون .............

شروع میکنم.......نیم ساعتی گذشته.....

میگه متولد چه ماهی هستی؟

میگم حدس بزن

میگه بهمن؟؟  نه

خرداد؟ نه

سکووووووووووووووووووووووووت

میگم نگفتی؟

میگه نمیدونم بگو.....میگم مهههههههههههرر....همینجوری هم ه رو ازته حلقم میگم  :)))))

سکووووت.....هر بار که دستمو ازدهنش در میارم یه ویژگی مهریها رومیگه......

مهربونن..............عصبانی نمیشن ولی اگه بشششششششششششنن وااااای........کارشونو با عشق دوست دارن نه پولش......

میگم طالع بینی قبول داری؟

میگه آره

بی مقدمه میگم : نگینتو کجا چسبوندی؟

میگه خودم.....با چسب آهن!!! 

سکوووت میکنم.....

میگه دوستم پروانه زده....دارین؟

میگم پروانه نه....میگه گیر بیارم میچسبونی واسم؟

میگم آره....

میگه یه دوست دیگه ام سفارش داده پروانه طلا شده 500 تومن.....انقدر خوشگلهههه 

میگم بیفته گم شه چی؟

همون عادیش بهترهه....مبگه اره گیر میارم بچسبون واسم.....میگم باش .....دهنتو باز کن حالا...

انقدر حرف میزنه نمیزاره کار کنم.....اخرم هنوز نصف راه رو رفته نرفته میگه خسته شدم....برم؟

میگم اکی ...فقط درمانت سه جلسه ای میشه....میگه باشه.....

ونیم ساعت می ایسته و از مرکزی که ناخن کاشته واسه من ودستیار میگه :)))))))))))))

فاااااااااااان داریم با هم من و مریض ها :)

 

رمان عشق در چهار دیواری فصل 5

http://up.vbiran.ir/uploads/39739140885324432506_secret_book.png

 

رمان عشق در چهار دیواری

نویسنده : فهیمه . ص

فصل : 5

.......................................................................................

کارت دعوتی که محمد کسری آورده بود، دادم دست نغمه.
"تو رو خدا نغمه انقدر غر نزن که دارم تو رو به زور می برم...تو هم دعوتی ببین...اسمت اینجاست."
نغمه کارت رو گرفت با سوءضن نگاهش کرد.
"پس چرا انقدر چروکیده است؟ انگار قبلاً خیس شده."
کارت رو از دستش گرفتم.

به کجا چنین شتابان

نوه امام : بنیان گذار انقلا ب نسبت به مسئله حجاب با خشونت برخورد نمی کردند ، بسیار بهتر بود که ما حجاب را اجباری نمی کردیم

 

1- یعنی امام باید حجاب را اجباری کند ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!

2- آیا یک روحانی باید در مورد حجاب که مسئله عمیقی است و اثرات عمیقی هم دارد مسئله حجاب را اینگونه مطرح و به این سادگی باان برخورد کند به جای اینکه ان را باز کند و به ضرورتش اشاره کند ؟؟؟

3- ایا حجاب در کشور ما اجباری است که وضع این چنین است ؟؟

4- ایشان به یک روسری کوتاه و مانتوی کوتاه می گویند حجاب ؟؟؟

5- ایشان به مطرح کردن این سخنان چه اهدافی را دنبال می کنند و چه چیز را به افکار عمومی تزریق می کنند ؟

6- چند درصد با چشمان باز به این سخن پاسخ می دهند ؟؟؟؟

 

نمی دانم چرا اینقدر در مورد مسئله ایی که می توان به همین راحتی حلش کرد اینقدر مته به خشخاش می گذارند مثل اینکه گذشته خود را به  کلی فراموش کرده اند مادران گذشته را می گویم که چطور برسر دخترانشان چادر می گداشتند چرایحالا این حجاب شده است برای اینها یک مبذل یا شایدم وسیله برای هدفشان که هی رویش بحث کنند.

بله در دین اجبارینیست ما باید دین اسلام را با چشم باز بپزیریم و برای حجاب هم اگر بچه مادرش را از او ل با جادر ببیند و مادرهم از همان دوران اول واجب شدنش ان را با چادر مانوس کند دیگر ضرورتی به اجبار نیست پس می گویی ما چطور چادری شدیم ؟؟؟

بله حرف های امثال این اقا زاده ها و اقایان را نمی توان به همین سادگی تفسیر کرد یا بهتر است بگوییم حرفهای این چنینی از زبان اشخاصی خاص را نمی توان به همین راحتی ازان گذشت وباید با تامل در باره ان فکر کرد بعدم مگر الان ما با خشونت داریم مردم را وادار به حجاب می کنیم بعضی ها که ماشاالله انقدر ازادهستند که حیا را هم قورت داده اند چه به رسد به حجاب نه قضیه به همین سادگی نیست انها می دانند چه می گویند این ماهستیم که باید چمشانمان بیشتر بروی حرفهای این اقایان باز کنیم

و اما درباره این اقا زاه ها: ماا اعتقاد داریم که خداوند به همه ی انسانها شرافت و عزت می دهد ، اما گاهی انگار بعضی ها از این عزت و شرافت در عزابند که همواره درتلاش از دست دادنش هستند و گاهی انچنان درگیر دنیا و بازیهایش می شوند که نه تنها به خود ضربه می زنند بلکه بروی تفکر ات بعضی انسانهای ساده نیز اثر می گذارند.

آنها همانهایی هستند که لباس روحانیت برایشان مانند عصایی است برای ایستادن یا مانند وسیله ایست برای دیده شدن و در عوض آنقدر به سیاسی بودن عادت کرده اند که این سیاسی بودن به کامشان لذت بخش بوده که یادشان می رود که ابرو و عزت و شرف انسانها امانتی بیش نیست در دستانشان و انقدر شتابان پیش می روند که انگار هیچ چیز جلودارشان نیست .

و چه بسا خیال هم می کنند که آبروی امام برایشان وسیله ایست تا چو ب حراج بزنند به تفکرا ت و راه راستین آن امام عزیز و نمی دانند حرف اما م در قلب مردم رفته است نه درگوششان که و حالا سندی است برای نشان دادن هرچه بیشتر حماقتهایشان .

و گاهی چه آسان و راحت همانند کودکان سخن می گویند انگار مردم هیچ علمی ندارند ، و انقدر پیش خودشان مردم را ساده می انگارند که سخنان خودشان نیز مانند احمقان می شود .

و گاهی با خود می اندیشم امام زمان برای چه کسانی باید دعا کند ؟؟

برای ما و شما یا برای کسانی که خود به اندازه هزاران هزار کس ادعا دارند  اما ....؟؟؟؟