همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

نصایحی از کلیله و دمنه:

- به مصاحبت و دوستی دوستان و برادران مغرور مشو و بر دوستی ایشان بیش از حد علاقه پیدا نکن

هر کس سخن ناصحان را اگر چه با تندی و خشونت باشد به کار نبندد پایان کار او حسرت و پشیمانی است

- کیست که با زنان مجالست کند و مفتون نگردد. در پی هوی و هوس رود و هلاک نگردد.
حاجت خود نزد ادم پست برد و خوار و کوچک نشود و با شریر و فتنه گر در امیزد
و پشیمان نشود

- تهمت زدن خیر و منفعت برای کسی ندارد ولی عواقب ان  نصیب گوینده می شود

- دوستی میان اشرار و انسان های فاسد مانند ظرف سفالی است که زود بشکند و هرگز مرمت
نپذیرد اما دوستی انسان های خوب مانند ظرفی است که از طلای خالص است. دیر
بشکند و زود مرمت پذیرد.

 - نا بکارترین زنان اوست که با شوهر خود نسازد و بدترین فرزندان اوست که از پدر و مادر اطاعت نکند و باعث ناله و نفرین انان گردد.

- هیچ چیزبیش از همنشین در مردم تاثیر ندارد همنشین خوب مانند عطار است که اگر از
عطر خود به تو نبخشد بوی ان در تو اویزد و همنشین بد مانند کوره است که اگر
اتش ان تو را نسوزاند بوی ناخوش ان در تو اثر کند.
ث ناله و نفرین انان گردد.

 

نفرین


به نفرین کسی شاید گرفتاری، نمی‌دانی
خیابان در خیابان روی نعش خویش می‌افتی
کلاغی در سرت خالی‌تر از هر روز می‌خواند
و از چشمان مردم بیشتر از پیش می‌افتی

توقع می‌رود این‌جا که شعر تر بیارایم
خیالی را که در چنگال گرگان زوزه می‌خواند
و دنیا انعکاس هرزه‌گی‌های تو را آری
به دنبال سیه‌انگاریی هر روزه می‌خواند

ترا سرخورده‌گی‌های مداوم مثل یک زنبور
خوراک مارهای ذهن ناپاک خودت کرده
ترا این شرم و این دیوانه‌گی، این نا‌بکاری‌ها
خوراک دردِ مردِ مرده در لاک خودت کرده

درِ از مرگ یا از درد یا از مرگ در پیشت
شتابان سوی جنگل‌های متروکی گریزانی 
تو تنها زنده‌جانی، زنده‌یِ جانی، که دنیا را
به نفرین خودت هر روز می‌خوانی، نمی‌دانی 

درون گورها هم موری از شادی نمی‌رقصد
تو روی نعش کودک‌ها،جوان‌ها...جشن می‌گیری 
به یاد نام نام ناخدایانِ گرفتاری 
به نفرین خدایانی گرفتاری و می‌میری

تفاوت‌ها مشخص بوده از دیروزه تا امروز 
تو یار غارهای سرزمین دشنه خواهی‌ماند 
در این‌جا ریشه در خاکستر و خونی و می‌دانم
تو با ایل و تبار بی‌لگامت تشنه خواهی‌ماند

جهان را بی‌خیال از ارزش و از شور و آزادی
به گندِ پندِ اجداد خودت وابسته می‌دانی
کلاغی در سرت خالی‌تر از هر روز می‌گرید
به نفرین کسی شاید گرفتاری و می‌دانی 

دری از مرگ با یک برگ روزی بسته خواهد شد
تو با نفرین چندین نسل راهت در بیابان باد
سرود سربلندی‌های ما بالنده تا خورشید 
افق‌های شما تا آخرین ظلمت زمستان باد

فرید برزگر

والا

من با توام ولی تو حواست به دیگری ست

نفرین به رسم تو اگر این شیوه دلبری ست

 

 "قربان آن کسی که زبان و دلش یکی ست "

آیینه بودن است که رسم پیمبری ست 

 

چشم و چراغ روشن این دوره گرد را

خاموش کردنش به نگاهی ،ستمگری ست 

 

لشکر نکش به سینه ی تنگ غریبه ها 

این شهر در محاصره ساده باوری ست 

 

نفرین به جنگهای صلیبی که همچنان 

مثل جنون عشق من وتو سراسری ست 

 

با من غریبگی نکن ای ماهتاب من

معجون چشم های تو افیون کافری ست

 

"تا خاک را به یک نظرت کیمیا کند"

چشم تری که در صدد داد گستری ست

 

چون قهوه های ترک قجر بغض می کنی

گرچه زبان مادری هر دومان دری ست