دین را هرگونه تعریف کنیم، ناگزیریم این نکته را بپذیریم که هر دینى از پیروان خود مىخواهد به هنجارهایى تن در دهند و از ناهنجارىهایى تن زنند. این هنجارها در قالب احکام و ناهنجارىها در قالب ممنوعات قرار مىگیرند. حال تعداد آنها فرقى نمىکند، چه احکام عشره حضرت موسىعلیه السلام باشد و چه دو فرمان حضرت عیسىعلیه السلام. از این منظر دین عبارت است از پارهاى بایدها و نبایدها که مؤمنان باید در چارچوب آن حرکت کنند و بکوشند بایدها را انجام دهند و از نبایدها بپرهیزند. امر به معروف و نهى از منکر نیز عبارت است از درخواست تحقق آن بایدها و کوشش براى پیشگیرى از نبایدها. از این منظر مىتوان هدف دین را تحقق آن بایدها و محو آن نبایدها دانست. این بایدها در قالب معروفها و آن نبایدها در هیئت منکرها معرفى مىشوند.
این نکته هنگامى حساستر مىشود که بپذیریم دین جنبه اجتماعى نیز دارد و در پى تشکیل یک نظام اجتماعى و تنظیم روابط میان افراد آن است. گرچه حضور افراد در کنار یکدیگر و تعامل آنها موجب تسهیل زندگى اجتماعى مىشود، در همان حال نفس تجمع و اجتماع، پدیدآورنده رقابت، تنازع و برخورد و کشاکش است. اینجا است که لزوم قانون و نهادى که مانع تجاوز افراد به یکدیگر شود، آشکار مىگردد. این قانون باید به شکلى نهادینه شود، یا به صورت مکتوب و یا با تعمیق آن در عرف جامعه و تبدیل آن به هنجارهاى اخلاقى و دینى. در هر صورت حفظ جامعه در گرو وجود قانون و مجموعه قواعدى است که بایدها و نبایدها را تعریف کند و براى آن ضامن اجرایى نیز معین سازد. همه اینها در نظام اسلامى به عنوان نهاد امر به معروف و نهى از منکر حضور دارد و آنجا که نیاز به ضمانت اجرایى است، تشکیلات حسبه با وظایف خاص آن شکل مىگیرد و متکفل تنظیم بازار، نرخگذارى، پیشگیرى از گرانفروشى و ... مىگردد. بدینترتیب تصور دینى بدون «باید و نباید» ممکن نیست و هر دینى حداقلى از بایدها و نبایدها را با خود دارد. امام علیه السلام با چنین نگاهى به ماهیت وکارکرد دین، مىفرماید: غایة الدین، الامر بالمعروف والنهى عن المنکر واقامة الحدود؛ «غایت دین، امر به معروف، نهى از منکر و اجراى حدود است.» این رویکرد نیز گواه آن است که امامعلیه السلام به این فریضه، چونان فریضهاى در کنار دیگر فرایض نمىنگرد، بلکه آن را اساس، ریشه، بنیاد همه فرایض و برترین فریضه مىشناسد، و مهمترین کارکرد دین را چیزى جز همین امر و نهى نمىداند.