زیارت مادرم ...بهش میگم ...میخواهم بروم زیارت ... می پرسه کجا؟
میگم زیارت مادرم ....
میگه فکر کردم مکه میروی ...
گفتم کعبۀ خانۀ من مادرم است ...
زیارت او را خدا واجب بر من کرده ست ...
میگه خسیس ...
روایت از خودت نساز ...
خرج خانه خدا نمی کنی ...
مفت حرف نزن ...
میگم خدا به خرج من و تو نیاز ندارد ...
اما من به رضایت مادرم نیازمندم ....
آدمها ... :
... وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند ولی پول ندارند .
... وقتی که بزرگتر می شوند ، پول دارند ، ولی وقتِ هدیه خریدن ندارند.
...
... وقتی که پیر می شوند ، پول دارند ؛ وقت هم دارند ، ولی مادر ندارند !
به سلامتی همه مادرا
پدر مثل خودکار می مونه
شکل عوض نمی کنه
ولی یه دفعه می بینی که نمی نویسه
مادر مثل مداد می مونه
هر لحظه تراشیده شدنشو می بینی
تا اینکه تموم می شه
خدایـــا !
به بزرگیـــــت قســـم …
توعکس های دست جمعی …
جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار …
آمیـــــن