مامانم میگه "عزیزم چیکار میکنی" میگم جوش زدم دارم نیگاش میکنم
میگه "عزیم ناراحت نباش:مهم نیست که قشنگ نیستی ! قشنگ اینه که مهم نیستی"
بعدش با خواهرم کلی بهم خندیدن
هیچی دیگه با خاک کوچه یکی شدم........