باید با دست پر میرفت خونه
یکم بیشتر کار کرد...
بعد از کار رفت هندو|ونه بخره
یه اَرزونش رو برداشت...
تو دلش میگفت ایشالا سرخ باشه
رسید خونه...
هندو|نه رو باز کردن
سرخ بود !
صورت پدر از شرمندگی...
__~__×___/_|_\___\_|_/___~__~_×__×_____
کنار همون خیابون همیشگی وایساد
منتظر ماشین
یکم موند تا یه ماشین مدل بالا کنارش ترمز زد
سوار شد...
اسمت چیه خانومی؟
^ یلدا....
بـه بـــه چه اسم قشنگی !
^ خونتون دوره؟
نه همین نزدیکیاس الان میرسیم
گرچه کارش دو ساعت بیشتر طول نمیکشید
ولی امشب هم ( مثل همیشه . براش شب بـلـندی بود
بــه بــــــــــــــــلــــــــــــنـــــــــــــــدی # یلدا ...
3Z1