فرمان بده پیغمبر اعجاز برقصم
در چشم چهل رند نظر باز برقصم
تو تار، دوتاری و سه تاری و سماعی
باشور بخوان گوشه ی شهناز برقصم
نه دف د د دف ...نای نی و عود بیاور
تا یاد بگیرم که به هر ساز برقصم
با دامن پرچین خودم چــــرخ...بچرخم
قلیان بکشی...قل بزنی...باز برقصم
با تن ت ت تن تن ت ت تن شور بگیرم
هی سکّه ی زرکوب بیانداز برقصم
از داغی خرماپز اهواز بیایم
در مستی میخانه ی شیراز برقصم
دیوانه که از حکم وجزا ترس ندارد
مطرب تو بزن باز از آغاز برقصم!