در روز عاشورا فدا شد پور زهرا
جدا از تن نمودند راس مولا
حسین شمعی شد و یاران به گردش
حسین بود و همان یاران مردش
در آنسوی دگر خیل شغالان
بدند اندر پی قتل دلیران
همه سفاک و خونخوار و خون ریز
همه دندان خود را کرده اند تیز
چو مردی دهمچو شیر آمد به میدان
چو دیو و دد به گردش پر ز حیوان
شهیدان یک به یک از جان گذشتند
چو پروانه پریدند برنگشتند
ابالفضل رشید آن ماه نابان
کنار علقمه لب تشنه داد جان
کجا ساقی لب تشنه تو دیدی
چنان از خود گذشتن تو شنیدی؟
زدند تیری بر آن چشمان پاکش
چو زهرا آمد و دید جسم چاکش
نکردند رحم نامردان به اصغر
نمودند غنچه را با تیر پرپر