باز هجران قصه اش آغاز کرد
زخم های کهنه ام سر باز کرد
در هیاهوی غریب زندگی
مرگ دست خویشتن را باز کرد
بلبل از بی اعتنایی شکوه کرد
شور پروانه ز جان پرواز کرد
غنچه های یاسمن در نطفه مرد
باد پاییزی به کارش ناز کرد
در نبود یاحقان در بوستان
زاغ آهنگ تغزل ساز کرد
ناله ی جان سوز یک مرغ اسیر
توسن احساس را تک ناز کرد
گل تطاول های دست یار را
با سکوت تلخ خود ابراز کرد....