گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی چون مقدر شده تکخال ورقها بشوی
گاهی اوقات قرار است که در پیله ی درد نم نمک شاپرکی خوشگل و زیبا بشوی
گاهی انگار ضروری ست بگندی در خود تا مبدل به شرابی خوش و گیرا بشوی
گاهی از حمله یک گربه ،قفس میشکند تا تو پرواز کنی ، راهی صحرا بشوی
گاهی از چاه قرار است به زندان بروی آخر قصه هم آغوش زلیخا بشوی . . .