همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

کربلایی حسن !

 

 من و حسن با هم رفتیم کربلا، رفتیم پیاده‌روی اربعین، مثل دو تا مَرد، مثل دو تا رفیق! 

اون آقایی که باید من و حسن رو توی این راهپیمایی می دید، ما رو دید! برای من و حسن همین کافیه! 

اینو من نمی گم ، اینو قلب کوچیک حسن و اون لبخند قشنگش میگه!‌ 

وسطای راه ، یه جایی حسن جا موند! نه خودِشا ، بلکه عکسش! شاید نمی خواست از جادۀ آسمانی نجف-کربلا دِل بکَنه، می خواست همونجا باشه و کاروان ها رو تماشا کنه. آخه همه آمده بودند، عرب و عجم ، زن و مرد ، پیر و جوون ، کوچیک و بزرگ ، دارا و ندار، سیاه و سفید . . . . ! 

امّا در عوض ، خودش با من اومد، تا عمود 1452، تا بین الحرمین ، تا خودِ خودِ حرَم! تا خودِ گودال قتلگاه! تا همونجایی که یه بچه کوچولو توی بغل باباش ، یهویی یه تیر سه شعبه نشست روی گلوش! 

 

به حسن گفتم این راهپیمایی من و تو  باشه به حسابِ " بیعت مجدد" ،  

لبخند زد . . . ، درست مثل همین لبخندی که توی عکسش داره! 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.