هوا سنگین بود ،نفسهایم به سختی بالا می اومد
دل آسمان هم مانند دل من گرفته بود
کاش بغض اسمان بترکد تا مثل بغض من آزارش ندهد
دلش پر بود داشت میگریید ،انگار از همه گلایه داشت میخواست خودرا خالی کند
خوش به حال آسمان خود را چه راحت خالی میکند
چه راحت میگرید و چه راحت آرام میشود
کاش چشمانم اسمانی بود ....