رمان پیشنهاد یک سال زندگی
نویسنده : الهام فاتحی
منبع : www.98ia.com
فصل : 1
.......................................................................................
نفس :وای چقدر قور می زنی؟ -چیه مثل اینکه حال و حوصله نداری؟ -حال دارم…. -پس حوصله منو نداری … -والا من اگر جای شوهر زن ذلیله تو بودم یک ثانیه هم تحملت نمیکردم . مریم چشم غره ای بهم رفت:دست درد نکنه حالا من یکم دلم پر بود تو چرا زود ترش میکنی؟ لبخندی زدم حالا به دل نگیر حالم اصلا خوب نیست. -چی شده ؟ !!! - هیچی دیشب حال بابام بد شد