در سرم دختر پیری عصبی می رقصد
شهر بر روی سر من عربی می رقصد
این جهان با همه ی دغدغه هایش دارد
روی یک جمجمه ی یک وجبی می رقصد
سال ها رفته و از برق نگاه تو هنوز
مرد دیوانه به سازی حلبی می رقصد
ماه افتاده بر آب و منم افتاده در آب
اشک می ریزم و او نصفه شبی می رقصد ..
کاش آغوش مرا عطر تو معنا می داد
بوسه یعنی که لبی روی لبی می رقصد
از سبا گیسوی بلقیس بـه همراهی باد
بر سر تخت سلیمان نبی می رقصد...!
{ سیدمحمدعلی رضازاده }