رمان بار دیگر با او
نویسنده : فریبا قاسمی
منبع : www.98ia.com
فصل : 1
........................................................................................
مادر پتو را از روی صورتم کنار کشید و دلسوزانه گفت:
- پاشو عزیزم،الان یک هفته است از خونه بیرون نرفتی،هوای بیرون خیلی خوبه ،پاشو بو بیرون یه هوایی تازه کن.
پتو را روی صورتم کشیدم و نالیدم:
- ولم کن مادر،بگذار با درد خودم بمیرم.