دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا،
دلم تنگ شدهها را، عاشقتمها را…
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا میرود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکردهای و روی هم تلنبار شدهاند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بِکشیاش…
شروع میکنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پابهپایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خندهات انداخت و اگر منظرههای قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج میکنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ میشود خرج میکنی! یک چقدر زیبایی یک با من میمانی؟
بعد میبینی آدمها فاصله میگیرند متهمت میکنند به هیزی… به مخزدن به اعتماد آدمها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکهگیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچهشان لبریز شود آنوقت حال امروز تو را میفهمند بدون اینکه تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی میدانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفسها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش میگیریم هر چه او عاشقتر، ما سرخوشتر، هر چه او دل نازکتر، ما بی رحم تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شدهاند
نویسندشو نمیدونم کیه. ولی دلمو تکون داد
The Fantastic Flying Books of Mr. Morris Lessmore HDTV (2011) Mkv
|دانلود با لینک مستقیم |
برنده جایزه بهترین انیمیشن کوتاه در جشنواره اسکار ۲۰۱۲
نام انیمیشن: The Fantastic Flying Books of Mr. Morris Lessmore
ژانر: انیمیشن
سال انتشار: ۲۰۱۱
مدت زمان: ۱۵ دقیقه
حجم: ۹۵ مگابایت
کیفیت: HDTV
خلاصه داستان: کتابهای پرنده آقای موریس روایت دنیایی است که در آن آدمها عاشق کتابها هستند. دنیایی تخیلی که عناصری از رویدادها، اشخاص و فیلمهای دیگر را به عاریت گرفته است و جالب است که در آن کتابها هم متقابلا لطف آدمها را فراموش نمیکنند. کتاب ها، آقای موریس را به یک کتابخانه می برند، جایی که سایر کتاب های پرنده در آنجا زندگی میکنند. موریس هیچ انسانی را آنجا پیدا نمیکند، اما بر روی دیوار کتابخانه تابلوها و یادداشت هایی میبیند، که یکی از آنها تصویر آشنای زنی بود که او قبلاً وی را در شهری عجیب دیده بود…