ما تمام تجهیزات و شرایط مناسب برای اجرا و استفاده از شیوه های نوین آبیاری در استان را داریم ولی نیاز به همت و تلاش مضاعف مدیران و مسئولان و همچنین مشارکت مردم در استفاده از آبیاری مدرن در مزارع خود برای بهبود و افزایش تولید محصولات کشاورزی با کیفیت داریم.
منبع : http://ulrp.sharif.ir/
در کنار سند به وی و نیروی اندکش رسیدند.جلال الدین که امیدی به نجات نداشت با اسب خود به سند زد و سالم بیرون امد.در مدت غیبت وی مغولان مرو و سرخس را گرفتند.این شهرها بدلیل پایداری مردم قتل عام شدند. بازگشت جلال الدین به ایران همزمان با بازگشت چنگیزخان به مغولستان بود.چنگیز یکی از فرماندهانش بنام جرماغون را مامور خاتمه کار جلال الدین نمود.جلال الدین پس از بازگشت به ایران سفر جنگی خود را به منظور به زیر سلطه در اوردن ایران و جمع اوری نیرو اغاز نمود.
در این زمان شمال شرقی زیر دست مغولان مشغول ویرانی بود.در مناطق دیگر هر کس ادعای استقلال داشت.کرمان تحت کنترل قراختائیان بود اصفهان در دست غیاث الدین خوارزمشاه بود که تابعیت برادر را نپذیرفته بود.اتابکان فارس و آذربایجان و حکومتهای غربی در صدد استقلال بودند. خلافت عباسی نیز برای کسب خوزستان از هیچ تلاشی برای شکست خوارزمشاهیان فروگذار نمی کرد.
جلال الدین کار خود را ازکرمان شروع کرد و این منطقه را تابع خود کرد. سپس به اصفهان حرکت کرد برادرش که تاب جنگ نداشت گریخت و اصفهان براحتی تسخیر شد.سپس به خوزستان رفت در انجا با نیروهای خلیفه عباسی درگیر شد اما بدون نتیجه از آن منطقه خارج شد پیامد این امر تنها افزایش دشمنی دو طرف بود.بعد بسوی آذربایجان رفت اتابک ازبک این منطقه گریخت و جلال الدین براحتی تبریز را گرفت.از مستقر شدن در کاخ اتابک خودداری کرد برای آشنایی با روحیه ی وی به این جمله ی وی بسنده می کنم:( (اینجا به درد تن پروران می خورد و به کار ما نمی آید.))
در مدت اقامت در اذربایجان با مردم به مهربانی رفتار کرد و مراغه را که مغولان ویران کرده بودند آباد کرد.سپس راهی گرجستان شد.گرجیان مسیحی با تاخت و تازهای خود باعث نارضایتی مردم شدند.در زمان سلطان محمد فرزند ملکشاه سلجوقی تفلیس را گرفتند.در زمان خوارزمشاهیان باز شروع به حملات و کشتار مردم کردند.
در زمان حمله جلال الدین ایشان فکر می کردند وی درگیر مغولان می شود بهمین دلیل برنامه ی حمله به آذربایجان و ویران کردن مساجد را در سر داشتند.جلال الدین همان اشتباهات پدر در برتری جویی دنیای اسلام را تجدید کرد.این جریان با درگیری با خلافت عباسی آغاز شد و با حمله به یکی از دشمنان سرسخت مسلمین یعنی گرجستان مسیحی تشدید شد و با توسعه طلبی در شمال بین النهرین و سوریه خاتمه یافت.در حالیکه مغولان شهرهای ایران را در می نوردیدند جلال الدین بدون در نظر گرفتن وضع سیاسی هم خود را در غرب معطوف داشته بود و به شهرهای مرزی گرجستان حمله نمود.در این اثنا خبر شورش مردم آذربایجان بدلیل اجحاف ماموران مالیاتی خوارزم را شنید. مجبور به بازگشت و تنبیه مامور شد.سپس مجددا برای فتح گرجستان حمله کرد و تفلیس را گرفت.این فتح با نام جهاد و با کشتار صورت گرفت.اوازه ی این فتح باعث وحشت همسایگان شد.در این زمان حاکم قراختایی کرمان از غیبت جلال الدین استفاده کرد و شورش نمود و به مغولان پیوست. جلال الدین جنگ های گرجستان را ناتمام گذارد و عازم کرمان شد .غیبت وی باعث شد حکام شام و بین النهرین و روم بر علیه وی متحد شوند.
جلال الدین بعد از سرکوب حاکم کرمان مجددا به گرجستان رفت و اکثر مناطق را تسخیر کرد. سپس قصد ارمنستان نمود و راهی شام شد.این اقدامات باعث اتحاد حاکمان مناطق بر علیه وی شد.توسعه طلبی های ب موقع وی دست مغولان را در تاخت و تاز ایران باز گذارد.هنگامی که سربازان مغول به عراق عجم رسیدند سلطان تازه خطر را احساس کرد و سعی در اتحاد با فرمانروایان اسلامی داشت اما با مخالفت روبرو شد.در 628 به نبرد با مغولان پرداخت .از این زمان وی به یاس دچار شد مغولان در شمال دیار بکر به وی رسیدند .سربازانش در شبیخون کشته شدند و خودش گریخت. و دیگر هیچ کس از وی نشانی نیافت.
گروهی گفتند به دست کردها کشته شد.
روزنامه آراز آذربایجان در شماره روز دوشنبه خود با انتشار گزارشی به بررسی جاذبه های گردشگری تکاب و پتانسیلهای این منطقه برای گردشگری پرداخت.
در این مطلب می خوانیم: نام شهرستان تکاب در جنوب استان آذربایجان غربی همان اندازه که با طلا و کارخانه های تولید طلا و صنعت فرش دستباف گره خورده با جاذبه های توریستی و گردشگری نیز عجین شده است.فضاها و اماکنی که هریک توان بالقوه برای توسعه منطقه ای محروم به شهری توسعه یافته کفایت می کند اما گویا در تکاب داستان محوطه های باستانی و جاذبه های طبیعی، داستان غفلت و فراموشی و ناشناخته ماندن است تا اینکه قصه توسعه و پیشرفت باشد.
سال گذشته و در زمان رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری، یکی از وعدههای عمده دکتر روحانی، بهبود روابط با کشورهای همسایه و اولویت قائل شدن حوزه سیاست خارجی برای این پانزده کشور پیرامونی بود. به همین منظور آقای روحانی 21 آبان ماه در راستای تحقق این وعده و دیدار با مقامات جمهوری آذربایجان، امضای چند سند همکاری تجاری بین دو کشور و همچنین پاسخ به سفر 20 فروردین الهام علیاف، عازم این کشور خواهد شد، اما روابط ایران و آذربایجان پر است از مسائل و دغدغههای گوناگون، که در پرتو آن، در کنار همکاری، بی اعتمادی و سوءظن نیز به پارادایم حاکم بر روابط دو کشور تبدیل شده است. بنابراین، بهبود روابط و موفقیت در حل مشکلات و عوامل ناکامی مناسبات دوجانبه، مستلزم شناخت این مسائل و بررسی عناصر واگرا در روابط دو کشور است.از زمان استقلال جمهوری آذربایجان، عموماً این همسایه شمالی نمایانگر یکی از حوزه های جدید در رقابت ایران ـ آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است. در نگاهی کلی تر و به لحاظ تاریخی نیز، قفقاز جنوبی همواره به عنوان یک کریدور تجاری و محلی برای رقابت بین امپراتوریهای روسیه، عثمانی و ایران عمل کرده است؛ هرچند امروزه تجارت کشورهای قفقاز جنوبی اغلب از طریق دریا انجام میشود (که تا حدی به دلیل از بین رفتن زیر ساختها در قفقاز است) اما آنها نقش خود را به عنوان میدان نبرد قدرتهای بزرگتر از یاد نبردهاند. در این میان، اگرچه آذربایجان تا اوایل دهه 1990 مستقل نبود، اما در طول دو دهه گذشته خود را به عنوان یک کشور تثبیت کرده و بیشتر درباره امنیت ملی خود نگرانی دارد تا منازعات گستردهتر منطقهای.قومگرایی، حضور پررنگ آمریکا در آذربایجان و فعالیتهای آن، تردد مقامات و گروههای رژیم صهیونیستی در خاک این کشور، سکولاریسم، اختلافات عمیق درمورد تقسیم دریای خزر و مسائل انرژی و همچنین نظامیگری در آن، درگیریهای مرزیِ پراکنده و جهتگیریهای ضد ایرانیِ باکو، مناسبات ایران و آذربایجان را با چالشهای جدی مواجه کرده است. با وجود این، آذربایجان در میان سیاستهای ایران در قفقاز حائز نقش مرکزی و تعیین کننده است؛ اما این روابط در اغلب موارد تحت تأثیر رابطه نزدیک آذربایجان با آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارد. با عنایت به چنین مواردی، ظرف دو دهه گذشته، روابط ایران و آذربایجان چندان گرم و عمیق نبوده است.لذا این روابط، بیشتر از ترکیه و روسیه، از آمریکا و رژیم صهیونیستی متأثر بوده و از عوامل بسیار متفاوتی نیز نشئت میگیرد: مجاورت جغرافیایی، اشتراک نژادی، پیوندهای اقتصادی، جوامع پراکنده آذری زبان در ایران، دغدغههای بازار آزاد، منابع انرژی و رقابت دو کشور درمورد مسیر ترانزیت انرژی. بنابراین، اختلافات پیچیده درون منطقهای باعث محدود شدن روابط دو کشور شده است و خسارات جانبی رقابت آنها را میتوان در سایه نفوذ و حضور آمریکا و رژیم صهیونیستی در این کشور کوچک همسایه تنها در حجم مبادلات اقتصادی بسیار اندک، پانصد میلیون دلار در سال مشاهده کرد.(1)به طور کلی، از زمان فروپاشی شوروی، کموبیش رویکرد تهران، عملگرایی و تأکید آن بر ثبات منطقه بوده است. با وجود تنشهایی درمورد مجموعهای از مسائل، ایران یک سیاست دوستانه و غیر مقابله جویانه را در منطقه پیش گرفته است؛ چیزی که تاکنون آذربایجان به آن پاسخ مثبت درخور نداده است. در این چهارچوب اما، مذهب و قومیت بیش از آنکه به روابط بین آذربایجان و ایران کمک کرده باشد از آن ممانعت بهعمل آورده است. به لحاظ مذهبی، هرچند اکثریت جمعیت آذربایجان را شیعیان تشکیل میدهند، اما برخلاف ارمنستان که مسیحیاند، و روابط بسیار نزدیکی با ایران دارند؛ تشیع هیچگاه موجب همگرایی و نزدیکیِ دیدگاه دو کشور ایران و آذربایجان نشده است، چه برسد به اینکه همچون سوریه و عراق شراکت و اتحاد راهبردی دو کشور را درپی داشته باشد. حکومت علیاف در آذربایجان ـ با نگرانیهای مشابهی که به دوران شوروی سابق باز میگردد ـ میترسد که ایرانِ شیعه و اسلام سیاسی، مشروعیت آن را تضعیف کرده و یک اپوزیسیون قدرتمند را ایجاد کند. رهبری سکولار آذربایجان، به اشتباه، دکترین ج.ا.ایران در قلمرو مذهب را خطری برای بقای رژیم خود میداند. از همین رو باکو به جای وحدت اسلامی بر ملیگرایی آذری تأکید میکند و به دنبال حذف مذهب از محیط سیاسی خود بوده است؛ این کشور معمولاً ایران را به پشتیبانی از روحانیون شیعه در آذربایجان متهم میکند و ادعا میکند که هدف تهران، براندازی رژیم علیاف است.(2) در مقابل، ایران این تأکید نژادی را تلاشی در جهت تحریک تجزیهطلبی در میان آذریهای ایران تلقی میکند و آذربایجان را به دلیل وارد کردن قدرتهای خارجی همچون آمریکا و رژیم صهیونیستی و درخواست حق دسترسی به مواد معدنی در دریای خزر، متجاوز به حقوق خود میداند.به لحاظ قومیت نیز، اظهار نظرهای همیشگی مقامات آذربایجان درمورد تقاضای «یکپارچگی» موجب افزایش سوءظن ایران شده است. در این راستا، پارلمان آذربایجان لایحهای را برای تغییر نام «جمهوری آذربایجان» به «آذربایجان شمالی» پیشنهاد کرد که ادعای ضمنی «اشغال آذربایجان جنوبی» از سوی ایران را مطرح میکرد. هرچند این پیشنهاد موجب واکنش عمومی مستقیم تهران نشد، اما به کاهش تدریجی مناسبات آذربایجان و ایران کمک کرد و باعث شد تا ایران سفیر خود را در مه 2012 فرا بخواند. این تنشهای قومی همچنان ادامه دارد و بعید است که در کوتاه مدت رفع شود مگر آنکه دولت آذربایجان تأکید خود بر ملیگرایی کاذب قومی را تعدیل کند و به تحریکهای خود پایان دهد.یکی دیگر از متغیرهای محرک در رابطه ایران و آذربایجان، روابط نزدیک آذربایجان با رژیم صهیونیستی بوده است که باعث چاپ مقاله معروفی به قلم «مارک پری» در مارس 2012 در نشریه فارین پالیسی شد مبنی بر اینکه احتمال دارد رژیم صهیونیستی از پایگاههای نظامی آذربایجان برای حمله به ایران استفاده کند و بر اینباور بود که رژیم صهیونیستی از این پایگاهها برای فرود هواپیماها پس از حملات، انجام مأموریتهای سوختگیری مجدد در حین پرواز یا شروع مأموریتهای شناسایی برای تحلیلهای پیش و پس از حمله استفاده خواهد کرد؛ موضوعی که خشم ایران را درپی داشت. هرچند باکو رسماً این ادعا را رد کرد، باوجوداین، ارتباطات رژیم صهیونیستی با آذربایجان در سالهای اخیر در سایر حوزهها تقویت شده است و گزارشها نشان میدهد که این رژیم 6/1 میلیارد دلار اسلحه به آذربایجان فروخته است. این قرارداد شامل انتقال برنامهریزی شده پهپادها (UAV ) علاوه بر موشکهای ضدهوایی و ضدکشتی است.(3)نظر به حضور و اثرگذاری آمریکا و رژیم صهیونیستی در آذربایجان که با یک نظام معنایی منفی برای ایران همراه است؛ تجارت بین ایران و آذربایجان نیز با وجود مرز مشترک، بسیار کمتر از تجارت آمریکا و رژیم صهیونیستی با آذربایجان است. هرچند شاخص پیچیدگی اقتصادی (MIT ) نشان میدهد که تراز تجاری آذربایجان با آمریکا و رژیم صهیونیستی نامتوازنتر از تراز روابط تجاری آن با ایران است (بیشتر به صورت نفت خام که کاملاً قابل مبادله است و میتوان به سادگی به کشورهای دیگر صادر کرد)، اما مبادلات آن دو به آذربایجان هنوز هم به تنهایی بیشتر از تجارت دوجانبه باکو با تهران است. منابع دولتی در باکو مدعی هستند که «هرچند روابط تجاری با ایران برای اقتصادی با محدودیتهای اقتصاد آذربایجان مفید است اما نسبت به روابط اقتصادی با آمریکا ارزش کمتری دارد».(4) از دیگر سو، ایران به طور پیوسته از مشارکت در شبکه خط لوله درحال گسترش آذربایجان منع شده است. هرچند تهران با خط لوله گاز ترانس آناتولی (تاناپ) و بخش شرقی نابوکو مخالفت کرد (و پیشنهاد کرد که بهجای آن، گاز حوضه خزر از طریق شبکه ایران منتقل شود) اما آذربایجان از شرکت تجارت بینالمللی نفتیران برای مشارکت در میدان گازی و «خط لوله شاهدنیز» دعوت کرد، اما از آن به بعد، امکان سرمایهگذاری ایران در صنعت نفت آذربایجان کاهش یافته و از طرحهای خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیهان، خط لوله ترانس ـ آناتولی و خط لوله نابوکو کنار گذاشته شده است. کاهش مشارکت ایران در بخش انرژی آذربایجان، امکان استفاده مالی و تکنولوژیکی آن از تخصص کشورهای غربی و اطلاعات موجود در این پروژهها را از بین برده است، اما در عین حال به کاهش توجه ایران به حفظ یک جریان درآمدی ثابت از این میدانها کمک کرده و در نتیجه، یکی از نقاط اصلی همکاری با آذربایجان را محدود کرده است.ایران همیشه به دنبال کسب درآمدهای ناشی از منابع دریای خزر یا کاهش صادرات آنها بوده است، اما با اعمال نفوذ آمریکا توفیق چندانی به دست نیاورده است. زمانی روابط تهران ـ باکو به اندازه کافی خوب بود که امکان دستیابی تهران به اولین مرحله از صادرات گاز طبیعی آذربایجان را از طریق شرکت تجاری بینالمللی نفتیران (یکی از زیرمجموعههای شرکت ملی نفت ایران) فراهم کرد و کمک نمود تا از تبدیل شدن رقابت بر سر دریای خزر به یک مسابقه تسلیحاتی جلوگیری شود. این مسیر با کاهش پیوسته روابط بین ایران و آذربایجان بسته شده و موجب مسکوت ماندن طرح تعیین مرز بستر دریای خزر و کنار گذاشته شدن ایران از قراردادهای ترانس خزر و قفقاز شده است.ازسویی، ایران آذربایجان را به خاطر نقض اخلاق عمومی نظیر ممنوعیت حجاب در مدارس در سال 2010 و رژه سالیانه همجنسگرایان در طول مسابقات یوروویژن در سال 2012 مورد انتقاد قرار داد و آذربایجان را به پناه دادن به تروریستهای رژیم صهیونیستی متهم کرد. درپی به شهادت رسیدن چند تن از دانشمندان هستهای ایران، تهران اعلام کرد که آذربایجان به یکی از شبکههای موساد که در این قتلهای هدفمند دست داشتهاند پناه داده و به آن کمک کرده است. این موضوع به تقویت این احساس کمک کرد که آذربایجان به بخشی از مبارزه مخفیانه رژیم صهیونیستی علیه ایران تبدیل است.به طور خلاصه، در حالی که اختلافات نفتی و منطقهای مشکلات زیادی را در مناسبات آذربایجان و ایران به وجود آورده است؛ جنبههای قومی، مذهبی و فرامنطقهای مناسبات ایران و آذربایجان مهمترین جنبههای بر هم زننده این روابط هستند. هرچند فاصله دیدگاه و سیاستهای دو کشور در دریای خزر خطر اقتصادی بزرگتری را درپی دارد، اما تاکنون تمام خسارات این رویارویی ناشی از این اختلافات فکری و راهبردی بوده است. بنابراین، در سفر پیشِ روی رئیسجمهور به آذربایجان که مسائلی چون انتقال یا خرید برق از آذربایجان، امضای چند سند همکاری، ساماندهی مسائل گمرکی، استفاده از رودخانههای مرزی، مسائل گازی و توریستی از مباحث مطرح و قابل بررسی در سفر آقای روحانی به آذربایجان عنوان شده است؛ اما میتوان درک کرد که چرا جای توافقات سیاسی و امنیتی پایدار میان دو کشور همچنان خالی است.