من تو را میبینم… من نمی توانم … اما می ببینم که تقریبا هر زنی بچه ای بغل کرده یا اطراف او بچه هایی هستند. می بینم هرچند آنها پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیباییشان می درخشد .
به گزارش جوونی وبلاگ شهدای گمنام نوشت،
من تو را میبینم… من نمی توانم … اما می ببینم که تقریبا هر زنی بچه ای بغل کرده یا اطراف او بچه هایی هستند. می بینم هرچند آنها پوششی محجوبانه دارند لیکن هنوز زیباییشان می درخشد . اما این فقط زیبایی بیرونی نیست ، که متوجه آن می شوم.
من چیزی عجیب در درون خود احساس می کنم
اشتغال بانوان هرچند منعی دینی یا اجتماعی ندارد، اما با آسیبهایی در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی همراه است. هرچند کم نداریم بانوانی را که با رعایت بایدها و نبایدهای اشتغال، که مهمترین آنها آسیب ندیدن نقش مادری و همسری و پرهیز از اختلاط با نامحرم است، علاوه بر مشارکت اجتماعی موفق، نقشهای اساسی خود را نیز به شایستگی انجام میدهند. اما نمیتوان انکار کرد این مهم نیازمند همراهی و همدلی تمامی اعضای خانواده است. در غیر این صورت، فرسودگی و کسالت روح و جسم بانوان شاغل امری دور از انتظار نخواهد بود.
از سوی دیگر، با کندوکاوی جدی در برخی از پژوهشها و مقالات حامی اشتغال زنان و معرفی این موضوع به عنوان نیاز واقعی و مطالبهی جدی زنان، ردپای تفکرات فمینیستی را میتوان در آنها مشاهده کرد که آگاهانه یا ناآگاهانه وارد این مفاهیم شدهاند. به هر حال، تفاوتهای جسمانی و روانشناختی زنان و مردان و تفاوت بین بافت دینیـفرهنگی جامعه ما با جوامع اروپایی و غربی از مواردی است که اشتغال بانوان در جامعهی ما را از جوامع اروپایی متمایز میسازد.
هرچند نمیتوان برای مثبت یا منفی بودن اشتغال بانوان نظر قطعی ارائه کرد، اما به نظر میرسد نقشهای بیبدیل زنان در محیط خانواده آن قدر مهم است که نمیتوان آن را با هیچ نقش دیگری مقایسه کرد و حیف است این تعهد تأثیرگذار آسیب ببیند یا به آن خدشه وارد شود.
منبع :حضرت آیتالله خامنهای در سومین نشست اندیشههای راهبردی.
انتشار نامه سرگشاده یک معلم سبزواری به رئیس جمهوری اسلامی ایران در اعتراض به آنچه وی ضایع شدن حق قشر فرهنگیان در پرداخت حقوق و مزایای مکفی و در خور شأن برای این قشر با اهمیت جامعه عنوان کرده است، در روزهای اخیر واکنش های زیادی را به همراه آورده و هرچند ابتدا در مجله سبزوارنگار، یکی از رسانه های محلی دیار سربداران انتشار یافت (منبع)، به سرعت ظرف چند روز در بسیاری از رسانه های محلی کشور انعکاس پیدا کرد و امضای موافقت بیش از 20 هزارنفر از معلمان سراسر ایران را تا به این لحظه برای خود جذب کرده است
به گزارش مجله اینترنتی اسرارنامه، هرچند اکثر معلمان کشور که یکی از پرجمعیت ترین اقشار اجتماعی ایران را تشکیل می دهند، با محتوای این نامه موافق بوده و آن را حرف دل خود می دانند اما در عین حال انتقاداتی نیز به این اعتراض مدنی که برخی ناظران آن را بیش از حد مادی گرایانه و دور از شأن معنوی و جایگاه بلند معلم در جامعه می دانند، وارد می آورند.
منتقدین می گویند هرچند هر قشری از جمله قشر دلسوز و فرهیخته معلمان در برابر خدماتی که به جامعه ارائه می دهند، باید حق الزحمه و مزایای منصفانه خود را دریافت کنند و مثلا کسی نمی تواند به این بهانه که معلمی، شغل انبیاء و دارای جنبه های معنوی بالاست، دارندگان این شغل را از مطالبه حقوق مادی خود محروم سازد و یا انتظار داشته باشد معلمین به حقوق و مزایایی کمتر از آنچه حقشان است، قانع باشند، اما در عین حال با درک صحیح از شرایط امروز جامعه که شمار زیادی از جوانان کشور به طور کل فاقد کار و یا دارای کارهای بسیار پرزحمت و وقت گیر با کمترین میزان حقوق و مزایا هستند، گلایه همیشگی بعضی از معلمان نسبت به دستمزدها و سایر مزایای مادی خود، کمی دور از انصاف است.
کسانی که به این حرکت اعتراضی معلمان که حدود دو هفته است در بسیاری از سایت های کشور و به خصوص سایت های محلی غرب خراسان به راه افتاده انتقاد دارند، همچنین می گویند: درست است که حقوق و مزایای معلمان نسبت به شاغلان برخی دیگر از وزارتخانه های دولتی کمتر است، اما این وضعیت در مقایسه با همه وزارت خانه ها صدق نمی کند و با در نظر گرفتن شرایط کاری مختلفی که هریک از آن ها برای کارکنان خود دارند، شاید حقوق و مزایای معلمان به نسبت تعداد ساعات کار روزانه و سالانه شان از میانگین حقوق و مزایای کلیه کارمندان دولتی بیشتر و یاحداقل در حد میانگین باشد.
چرا که واقعیت های غیرقابل انکار جامعه در حال حاضر نشان می دهد، بسیاری از جوانان حتی با مدارک تحصیلی عالی، آرزومند داشتن فرصت های شغلی بسیار سخت تر و البته با حقوق های کمتر هستند، اما متأسفانه فرصت های مناسب را پیدا نمی کنند ، این در حالی است که اگر بنا را بر حساب دو دو تا چهارتایی بگذاریم که برخی از قشر شریف فرهنگیان در ارتباط با حقوق و مزیای خود بر چنین نگاهی اصرار دارند، در دانشگاه های تربیت معلم و فرهنگیان، دانشجویان رشته های مختلف دبیری و معلمی، از همان دوران تحصیل حقوق دریافت می کنند و طول دوران معمولا 4 ساله تحصیل هم جزء سابقه کاریشان محسوب می شود و برای آقایان امتیاز مهم دیگری نیز وجود دارد و آن این است که از خدمت سربازی به شکلی که سایرین تجربه می کنند، معاف هستند.
در چنین شرایطی به نظر می رسد، قشر محترم فرهنگیان حتی اگر بنا به مقایسه خود با دیگر کارمندان دولتی دارند، بهتر است این مقایسه را به صورتی همه جانبه نگرانه تر و با نگاه به واقعیت های کنونی اجتماع و نه صرفا ایده آل های آرمانی (هرچند باید برای رسیدن به ایده آل ها تلاش کرد) انجام دهند، کمتر از گذشته احساس تبعیض و بی عدالتی در رسیدن به حقوق و مزایای مادی خود کنند.
چه رسد به اینکه اگر قرار باشد، اعتراض معلمان به حقوق و مزایای خود بر اساس ایده آل های آرمانی صورت گیرد، ممکن است برخی از همین عزیزان نیز در اندیشه و رفتار، با آن ایده آل های مطلوبی که برای نقش و جایگاه معلم در جامعه در نظر گرفته شده فاصله جدی داشته باشند و اگر فرهنگیان معتقدند جامعه امروز، چندان که باید و شاید حقوق مادی و معنوی معلمین را ادا نمی کند، خود این عزیزان هم از جمله کسانی هستند که باید به این سئوال پاسخ بدهند چرا که بی شک یکی از مسئولان اصلی پرورش نسل های جدید با هر منش اجتماعی و فردی که داشته باشند، در همه دوره ها معلمان بوده و هستند.
سال گذشته و در زمان رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری، یکی از وعدههای عمده دکتر روحانی، بهبود روابط با کشورهای همسایه و اولویت قائل شدن حوزه سیاست خارجی برای این پانزده کشور پیرامونی بود. به همین منظور آقای روحانی 21 آبان ماه در راستای تحقق این وعده و دیدار با مقامات جمهوری آذربایجان، امضای چند سند همکاری تجاری بین دو کشور و همچنین پاسخ به سفر 20 فروردین الهام علیاف، عازم این کشور خواهد شد، اما روابط ایران و آذربایجان پر است از مسائل و دغدغههای گوناگون، که در پرتو آن، در کنار همکاری، بی اعتمادی و سوءظن نیز به پارادایم حاکم بر روابط دو کشور تبدیل شده است. بنابراین، بهبود روابط و موفقیت در حل مشکلات و عوامل ناکامی مناسبات دوجانبه، مستلزم شناخت این مسائل و بررسی عناصر واگرا در روابط دو کشور است.از زمان استقلال جمهوری آذربایجان، عموماً این همسایه شمالی نمایانگر یکی از حوزه های جدید در رقابت ایران ـ آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است. در نگاهی کلی تر و به لحاظ تاریخی نیز، قفقاز جنوبی همواره به عنوان یک کریدور تجاری و محلی برای رقابت بین امپراتوریهای روسیه، عثمانی و ایران عمل کرده است؛ هرچند امروزه تجارت کشورهای قفقاز جنوبی اغلب از طریق دریا انجام میشود (که تا حدی به دلیل از بین رفتن زیر ساختها در قفقاز است) اما آنها نقش خود را به عنوان میدان نبرد قدرتهای بزرگتر از یاد نبردهاند. در این میان، اگرچه آذربایجان تا اوایل دهه 1990 مستقل نبود، اما در طول دو دهه گذشته خود را به عنوان یک کشور تثبیت کرده و بیشتر درباره امنیت ملی خود نگرانی دارد تا منازعات گستردهتر منطقهای.قومگرایی، حضور پررنگ آمریکا در آذربایجان و فعالیتهای آن، تردد مقامات و گروههای رژیم صهیونیستی در خاک این کشور، سکولاریسم، اختلافات عمیق درمورد تقسیم دریای خزر و مسائل انرژی و همچنین نظامیگری در آن، درگیریهای مرزیِ پراکنده و جهتگیریهای ضد ایرانیِ باکو، مناسبات ایران و آذربایجان را با چالشهای جدی مواجه کرده است. با وجود این، آذربایجان در میان سیاستهای ایران در قفقاز حائز نقش مرکزی و تعیین کننده است؛ اما این روابط در اغلب موارد تحت تأثیر رابطه نزدیک آذربایجان با آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارد. با عنایت به چنین مواردی، ظرف دو دهه گذشته، روابط ایران و آذربایجان چندان گرم و عمیق نبوده است.لذا این روابط، بیشتر از ترکیه و روسیه، از آمریکا و رژیم صهیونیستی متأثر بوده و از عوامل بسیار متفاوتی نیز نشئت میگیرد: مجاورت جغرافیایی، اشتراک نژادی، پیوندهای اقتصادی، جوامع پراکنده آذری زبان در ایران، دغدغههای بازار آزاد، منابع انرژی و رقابت دو کشور درمورد مسیر ترانزیت انرژی. بنابراین، اختلافات پیچیده درون منطقهای باعث محدود شدن روابط دو کشور شده است و خسارات جانبی رقابت آنها را میتوان در سایه نفوذ و حضور آمریکا و رژیم صهیونیستی در این کشور کوچک همسایه تنها در حجم مبادلات اقتصادی بسیار اندک، پانصد میلیون دلار در سال مشاهده کرد.(1)به طور کلی، از زمان فروپاشی شوروی، کموبیش رویکرد تهران، عملگرایی و تأکید آن بر ثبات منطقه بوده است. با وجود تنشهایی درمورد مجموعهای از مسائل، ایران یک سیاست دوستانه و غیر مقابله جویانه را در منطقه پیش گرفته است؛ چیزی که تاکنون آذربایجان به آن پاسخ مثبت درخور نداده است. در این چهارچوب اما، مذهب و قومیت بیش از آنکه به روابط بین آذربایجان و ایران کمک کرده باشد از آن ممانعت بهعمل آورده است. به لحاظ مذهبی، هرچند اکثریت جمعیت آذربایجان را شیعیان تشکیل میدهند، اما برخلاف ارمنستان که مسیحیاند، و روابط بسیار نزدیکی با ایران دارند؛ تشیع هیچگاه موجب همگرایی و نزدیکیِ دیدگاه دو کشور ایران و آذربایجان نشده است، چه برسد به اینکه همچون سوریه و عراق شراکت و اتحاد راهبردی دو کشور را درپی داشته باشد. حکومت علیاف در آذربایجان ـ با نگرانیهای مشابهی که به دوران شوروی سابق باز میگردد ـ میترسد که ایرانِ شیعه و اسلام سیاسی، مشروعیت آن را تضعیف کرده و یک اپوزیسیون قدرتمند را ایجاد کند. رهبری سکولار آذربایجان، به اشتباه، دکترین ج.ا.ایران در قلمرو مذهب را خطری برای بقای رژیم خود میداند. از همین رو باکو به جای وحدت اسلامی بر ملیگرایی آذری تأکید میکند و به دنبال حذف مذهب از محیط سیاسی خود بوده است؛ این کشور معمولاً ایران را به پشتیبانی از روحانیون شیعه در آذربایجان متهم میکند و ادعا میکند که هدف تهران، براندازی رژیم علیاف است.(2) در مقابل، ایران این تأکید نژادی را تلاشی در جهت تحریک تجزیهطلبی در میان آذریهای ایران تلقی میکند و آذربایجان را به دلیل وارد کردن قدرتهای خارجی همچون آمریکا و رژیم صهیونیستی و درخواست حق دسترسی به مواد معدنی در دریای خزر، متجاوز به حقوق خود میداند.به لحاظ قومیت نیز، اظهار نظرهای همیشگی مقامات آذربایجان درمورد تقاضای «یکپارچگی» موجب افزایش سوءظن ایران شده است. در این راستا، پارلمان آذربایجان لایحهای را برای تغییر نام «جمهوری آذربایجان» به «آذربایجان شمالی» پیشنهاد کرد که ادعای ضمنی «اشغال آذربایجان جنوبی» از سوی ایران را مطرح میکرد. هرچند این پیشنهاد موجب واکنش عمومی مستقیم تهران نشد، اما به کاهش تدریجی مناسبات آذربایجان و ایران کمک کرد و باعث شد تا ایران سفیر خود را در مه 2012 فرا بخواند. این تنشهای قومی همچنان ادامه دارد و بعید است که در کوتاه مدت رفع شود مگر آنکه دولت آذربایجان تأکید خود بر ملیگرایی کاذب قومی را تعدیل کند و به تحریکهای خود پایان دهد.یکی دیگر از متغیرهای محرک در رابطه ایران و آذربایجان، روابط نزدیک آذربایجان با رژیم صهیونیستی بوده است که باعث چاپ مقاله معروفی به قلم «مارک پری» در مارس 2012 در نشریه فارین پالیسی شد مبنی بر اینکه احتمال دارد رژیم صهیونیستی از پایگاههای نظامی آذربایجان برای حمله به ایران استفاده کند و بر اینباور بود که رژیم صهیونیستی از این پایگاهها برای فرود هواپیماها پس از حملات، انجام مأموریتهای سوختگیری مجدد در حین پرواز یا شروع مأموریتهای شناسایی برای تحلیلهای پیش و پس از حمله استفاده خواهد کرد؛ موضوعی که خشم ایران را درپی داشت. هرچند باکو رسماً این ادعا را رد کرد، باوجوداین، ارتباطات رژیم صهیونیستی با آذربایجان در سالهای اخیر در سایر حوزهها تقویت شده است و گزارشها نشان میدهد که این رژیم 6/1 میلیارد دلار اسلحه به آذربایجان فروخته است. این قرارداد شامل انتقال برنامهریزی شده پهپادها (UAV ) علاوه بر موشکهای ضدهوایی و ضدکشتی است.(3)نظر به حضور و اثرگذاری آمریکا و رژیم صهیونیستی در آذربایجان که با یک نظام معنایی منفی برای ایران همراه است؛ تجارت بین ایران و آذربایجان نیز با وجود مرز مشترک، بسیار کمتر از تجارت آمریکا و رژیم صهیونیستی با آذربایجان است. هرچند شاخص پیچیدگی اقتصادی (MIT ) نشان میدهد که تراز تجاری آذربایجان با آمریکا و رژیم صهیونیستی نامتوازنتر از تراز روابط تجاری آن با ایران است (بیشتر به صورت نفت خام که کاملاً قابل مبادله است و میتوان به سادگی به کشورهای دیگر صادر کرد)، اما مبادلات آن دو به آذربایجان هنوز هم به تنهایی بیشتر از تجارت دوجانبه باکو با تهران است. منابع دولتی در باکو مدعی هستند که «هرچند روابط تجاری با ایران برای اقتصادی با محدودیتهای اقتصاد آذربایجان مفید است اما نسبت به روابط اقتصادی با آمریکا ارزش کمتری دارد».(4) از دیگر سو، ایران به طور پیوسته از مشارکت در شبکه خط لوله درحال گسترش آذربایجان منع شده است. هرچند تهران با خط لوله گاز ترانس آناتولی (تاناپ) و بخش شرقی نابوکو مخالفت کرد (و پیشنهاد کرد که بهجای آن، گاز حوضه خزر از طریق شبکه ایران منتقل شود) اما آذربایجان از شرکت تجارت بینالمللی نفتیران برای مشارکت در میدان گازی و «خط لوله شاهدنیز» دعوت کرد، اما از آن به بعد، امکان سرمایهگذاری ایران در صنعت نفت آذربایجان کاهش یافته و از طرحهای خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیهان، خط لوله ترانس ـ آناتولی و خط لوله نابوکو کنار گذاشته شده است. کاهش مشارکت ایران در بخش انرژی آذربایجان، امکان استفاده مالی و تکنولوژیکی آن از تخصص کشورهای غربی و اطلاعات موجود در این پروژهها را از بین برده است، اما در عین حال به کاهش توجه ایران به حفظ یک جریان درآمدی ثابت از این میدانها کمک کرده و در نتیجه، یکی از نقاط اصلی همکاری با آذربایجان را محدود کرده است.ایران همیشه به دنبال کسب درآمدهای ناشی از منابع دریای خزر یا کاهش صادرات آنها بوده است، اما با اعمال نفوذ آمریکا توفیق چندانی به دست نیاورده است. زمانی روابط تهران ـ باکو به اندازه کافی خوب بود که امکان دستیابی تهران به اولین مرحله از صادرات گاز طبیعی آذربایجان را از طریق شرکت تجاری بینالمللی نفتیران (یکی از زیرمجموعههای شرکت ملی نفت ایران) فراهم کرد و کمک نمود تا از تبدیل شدن رقابت بر سر دریای خزر به یک مسابقه تسلیحاتی جلوگیری شود. این مسیر با کاهش پیوسته روابط بین ایران و آذربایجان بسته شده و موجب مسکوت ماندن طرح تعیین مرز بستر دریای خزر و کنار گذاشته شدن ایران از قراردادهای ترانس خزر و قفقاز شده است.ازسویی، ایران آذربایجان را به خاطر نقض اخلاق عمومی نظیر ممنوعیت حجاب در مدارس در سال 2010 و رژه سالیانه همجنسگرایان در طول مسابقات یوروویژن در سال 2012 مورد انتقاد قرار داد و آذربایجان را به پناه دادن به تروریستهای رژیم صهیونیستی متهم کرد. درپی به شهادت رسیدن چند تن از دانشمندان هستهای ایران، تهران اعلام کرد که آذربایجان به یکی از شبکههای موساد که در این قتلهای هدفمند دست داشتهاند پناه داده و به آن کمک کرده است. این موضوع به تقویت این احساس کمک کرد که آذربایجان به بخشی از مبارزه مخفیانه رژیم صهیونیستی علیه ایران تبدیل است.به طور خلاصه، در حالی که اختلافات نفتی و منطقهای مشکلات زیادی را در مناسبات آذربایجان و ایران به وجود آورده است؛ جنبههای قومی، مذهبی و فرامنطقهای مناسبات ایران و آذربایجان مهمترین جنبههای بر هم زننده این روابط هستند. هرچند فاصله دیدگاه و سیاستهای دو کشور در دریای خزر خطر اقتصادی بزرگتری را درپی دارد، اما تاکنون تمام خسارات این رویارویی ناشی از این اختلافات فکری و راهبردی بوده است. بنابراین، در سفر پیشِ روی رئیسجمهور به آذربایجان که مسائلی چون انتقال یا خرید برق از آذربایجان، امضای چند سند همکاری، ساماندهی مسائل گمرکی، استفاده از رودخانههای مرزی، مسائل گازی و توریستی از مباحث مطرح و قابل بررسی در سفر آقای روحانی به آذربایجان عنوان شده است؛ اما میتوان درک کرد که چرا جای توافقات سیاسی و امنیتی پایدار میان دو کشور همچنان خالی است.
( سوال ):
یک شرکت تعاونى وجود دارد که اعضاى آن مبلغى را به عنوان سرمایه آن مى پردازند و شرکت هم مبادرت به پرداخت وام به اعضا مى کند و از آنان هیچ گونه سود یا اجرتى نمى گیرد و هدف آن هم کمک و یارى است، این کارى که اعضا به قصد صله رحم و یارى رساندن انجام مى دهند، چه حکمى دارد؟
( جواب ):
در جواز و رجحان تعاون و مشارکت براى تأمین وام مؤمنین تردیدى وجود ندارد، هرچند به صورتى باشد که در سؤال توضیح داده شده است، ولى اگر پرداخت پول به شرکت به عنوان قرضى باشد که مشروط به پرداخت وام در آینده به پرداخت کننده است، این کار شرعاً جایز نیست هرچند اصل قرض از نظرحکم وضعى صحیح است.
منبع:اجوبة الاستفتائات ،دین وقرض، س 1781
@جهت مطالعه بیشتر کلیک کنید%