همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

اربعین 3

پیاده می آمدند از راههای دور....پیاده...بعضی میگفتند که 100 کیلومتر راه آمدند و بعضی 500  کیلومترو بعضی بیشتر...بعضی میگفتند که 3 روز است که در راه بوده اند و بعضی 5 روز و بعضی بیشتر ... و اکثرا آغاز سفرشان ازنجف بود و مقصد کربلا ...جلوتر که میرفتی قطره ها، رود میشدند و رودها ، دریا و در نزدیکی کربلا ،دریاها در هم فرو میرفتند و در اقیانوس لبهای تشنه حسین محو میشدند...چند روز بود که تقویم ایستاده بوده در یک میعادگاه بزرگ در روز بیستم صفر در اربعین حسین (ع) و تعداد قطره ها به بیست میلیون می رسید و اما هنوز جای خیلی قطره ها خالی بود جای من و جای تو ...

 لبیک یا حسین (ع) ...

مشاوره وتربیت

مرداب تبسم

خانمی در مشاوره تلفنی می‌گفت: با دوست شوهرم رفت و آمد

خانوادگی داشتیم، مورد اعتماد شوهرم بود و من هم روی همین

اساس ایشان را به خاطر قیافه مذهبی اش و دوستی با شوهرم

قابل اعتماد می دانستم. روزی زنگ منزل به صدا در آمد.

دوست شوهرم بود. بعد از سلام و تعارف های متداول به ایشان گفتم

که شوهرم منزل نیست و سفر چند روزه ای رفته اند. ایشان خداحافظی کرد و رفت.


باور کردنی!!! نبود فردای آن روز ایشان باز آمدند درب منزل. اما با یک جعبه

شیرینی و چند شاخه گل.با گرمی به ایشان سلام و تعارف کردم.

لبخندی زد و گفت: ببینم تعارف نمی کنید بیاییم داخل؟

با تعجب گفتم دا...داخل؟!

ولی دیروز خدمت تون گفتم که شوهرم مسافرت هستند.

خندید و گفت: راستش می دونم، ولی چه کنم؟ دیگه نتونستم

این دلم را راضی کنم که نیایم. دیروز لبخند و خنده هایت کار دست دلم داده

و اسیرم کرده.
بعد گفت با اجازه؛ دیدم داره میاد داخل. خواستم در را ببندم که در را هل داد

که بیاید مجبور شدم جیغ و داد کنم که همسایه ها یکی یکی آمدند و ایشان فرار کرد.

بعد از اون روز به شوهرم داستان را گفتم


نزدیک بود خون به پا شود ولی الان کلا رابطه مان را با او قطع کرده ایم.


اما یک سؤال همیشه برای من باقی ماند، این که چگونه یک مرد

مثل شوهرم این قدر خام باید باشد و بدون آزمایش و امتحان،

غریبه ای را دوست خود می گیرد و او را به حریم خصوصی خود می آورد؟
***
سؤال: اشکال کار کجا بود؟


غیرت شوهر؟


دوست گزینی ناموفق؟


حیا و عفت این زن؟


رعایت نکردن مرز و حریم محرم نامحرمی در روابط قبلی خانوادگی؟


شهوتی بودن مردان و عاطفی بودن زنان؟


ترکیب برخی موارد بالا؟


دستورات دین مانند احکام شرعی محرم نامحرم به نفع ماست یا خداوند؟

 

خانم‌هایی که در خیابان یا ادارات آرایش می‌کنند و جلوه‌نمایی،

 

نقش یخچال فریز را در سردکردن روابط عاطفی همسران دارند.[

(شمبم یار)

 

اقدام بسیجی‌وار شهید شهریاری در برابر خباثت دشمن

این روزها اسم شهید شهریارى را مى‌آوریم، چون این روزها سالگرد شهادت او است؛ بقیّه هم همین‌طور: رضایى‌نژاد، على‌محمّدى، احمدى روشن؛ اینها نخبگانى بودند در وادى علم و تحقیق که بسیجى‌وار کار کردند؛ شهید شهریارى بسیجى‌وار کار کرد. آن روزى که درها را به روى ملّت ایران خواستند ببندند - با آن شیوه‌هایى که حالا خیلى‌ها از آحاد مردم در تلویزیون، در خبرها چیزهایى را شنفتند، خیلى‌ها هم پشت پرده است که بعدها روشن خواهد شد که چقدر خباثت کردند - که محصول این رادیوداروها به دست مردم نرسد و جمهورى اسلامى دچار مشکل بشود و گفتند «نمیفروشیم» که این مرکز تهران تعطیل بشود، اینها - مرحوم شهید شهریارى - هم مشغول کار شدند، تلاش کردند، که بعد آمدند به ما گفتند که توانستیم بیست درصد را تولید کنیم، بعد هم آمدند به ما اطّلاع دادند که ما لوله‌ى سوخت و صفحه‌ى سوخت را هم ساختیم؛ دشمن [متحیّر] ماند. این کار کار بسیجى بود؛ این کار کار معمولى نبود.

 بیانات امام خامنه ای در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین

در کتاب «مبکی العینون» آمده: در شب شام غریبان، حضرت زینب (س) در زیر خیمه نیم سوخته، اندکی خوابید، در عالم خواب مادرش حضرت فاطمه زهرا(س) را دید. عرض کرد: مادرجان، آیا از حال ما خبر داری؟! حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: تاب شنیدن ندارم. حضرت زینب (س) عرض کرد: پس شکوه ام را به چه کسی بگویم؟ حضرت فاطمه زهرا (س) فرمود: «من خود هنگامی که سر از بدن فرزندم حسین (ع) جدا می کردند، حاضر بودم.

 

8.jpg

 

اکنون برخیز و حضرت رقیه (س) را پیدا کن.» حضرت زینب (س) از جا بر خاست. هر چه صدا زد، حضرت رقیه (س) را نیافت. با خواهرش ام کلثوم (ع)، در حالی که گریه می کردند و ناله سر می دادند، از خیمه بیرون آمدند و به جستجو پرداختند؛ تا اینکه نزدیک قتلگاه صدای او را شنیدند. آمدند کنار بدنهای پاره پاره؛ رقیه (س) خود را روی پیکر مطهر پدر افکنده و در حالی که دستهایش را به سینه پدر چسبانیده، است درد دل می کند.

حضرت زینب (س) او را نوازش داد. در این وقت سکینه (ع) نیز آمد و با هم به خیمه بازگشتند.

در مسیر راه، سکینه (س) از رقیه (ع) پرسید: چگونه پیکر پدر را جستی؟ او پاسخ داد: «آن قدر پدر پدر کردم که ناگاه صدای پدرم را شنیدم که فرمود: بیا اینجا، من در اینجا هستم»[1] .

۱۰۳۹(۲شنبه ۱۷ آذر۹۳)

سلام

این برنامه تقدیم شد به آنانکه در میان دل مشغولی ها ٬ زیبایی های زندگی را فراموش نمیکنند

 

مجری : علی اکبر عبدالرشیدی

 

آیتم ها:

دل عاشق » علیرضا عصار

متن خوانی رامین ناصرنصیر / غم عشق » بیژن بیژنی

گفتگو با ناصرمسعودی

متن خوانی آشامحرابی / صدای آشنا » منوچهرطاهرزاده

گفتگو با هامان ۵ ساله

متن خوانی علی سلیمانی / جان مریم » محمدنوری

نماهنگ پایانی بردی از یادم » پژمان مبرا

 

ترانه تیتراژ پایان را بنیامین بهادری خوانده بود و یه خونه نام داشت

_________________________________________________________ 

 علی اکبر عبدالرشیدی :

قدیم ترها٬ همان موقع که کسی معنای رفتن را نمیدانست ٬ آنروزها که همه فقط می آمدند ٬ می آمدند و میماندند٬ کسی کاری جز دوست داشتن نداشت. حتی اگر مردم دلشوره های بی پایانشان را به دوردستها تبعید میکردندباز هم کسی پیدا میشد که از عمق چشم هایشان تمام غصه ها را ببرد و جز شنیدن اندوه دلها دغدفه ای نداشت. قدیم ترها کسی دلتنگ نمیشد٬ کسی نشان خانه اش را گم نمیکرد. اگر دلش میگرفت مطمئن بود کسی در همسایگی خانه اش هست که دلش بلرزد. قدیم ترها مسافرها را نگاه های گرم و مهربان بدرقه میکرد. دستی بود که آب پشت سرشان بریزد و پنجره ای که همیشه چشم به راهشان باشد. قدیم ترها همه با هر کار و مشغله ای عاشق بودند.