در انتخابات سال ۸۸، آن کسانی که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا برای مواجههی با تقلب، اردوکشی خیابانی کردند؟ چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومی، نخیر، به شکلی که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهی نمیکنند؟ در جلسات خصوصی میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟ چرا برای کشور هزینه درست کردید؟ اگر خدای متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههای مردم به جان هم میافتادند، میدانید چه اتفاقی میافتاد؟ میبینید امروز در کشورهای منطقه، آنجاهائی که گروههای مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقی دارد میافتد؟ کشور را لب یک چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت بهخرج دادند. در قضایای سال ۸۸، این مسئلهی اصلی است؛ این را چرا فراموش میکنید؟
رهبر عزیز۱۳۹۲/۵/۶ : چرا برای کشـور هزینه درست کردید؟ اگر خدای متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههای مردم به جان هم میافتادند، میدانید چه اتفاقی میافتاد؟ میبینید امروز در کشورهای منطقه، آنجاهائیکه گروههای مردم مقابل هم قرار میگیرند، چه اتفاقی دارد میافتد؟کشور را لبِ یک چنین پرتگاهی بردند؛ خداوند نگذاشت، ملت هم بصیرت به خرج دادند. در قضـایـای سـال ۸۸، این مسـئلهی اصلی است؛ این را چرا فراموش میکنید؟
یکی از رازهای اربعین حسینی
یا بهتر بگویم معجزه ی امام حسین(ع)
روزی در یکی از راهپیمایی های اربعین حسینی از شهر نجف به سمت کربلا، دو مرد در حاشیه مسیر به طور اتفاقی برای استراحت کنار هم نشستند، یکی ایرانی و یکی عراقی...
جالب بود هر دو یک پا نداشتند البته اگر دقیقش بخواهید هر دو یک پای مصنوعی داشتند...
فرد عراقی سر صحبت را باز کرد و بعد از سلام و احوال پرسی گرم، از ایرانی پرسید پای شما چه شده؟فرد ایرانی گفت جانباز جنگ با عراق هستم،برای شما چه اتفاقی افتاده؟عراقی جواب داد من هم در جنگ با ایران پایم را از دست دادم...
چشمان هر دو کم کم گریان شد...
ناگهان هر دو برخاستند و همدیگر را در بغل کشیدند و شروع کردند به گریه کردن...
اگر کسی نمیدانست، فکر میکرد این دو رفقایی هستند که همدیگر را بعد از سال ها دیده اند ولی در واقعیت گریه هایشان برای این بود که امام حسین(ع) دو دشمن سال های دور را در کنار هم و در یک راه قرار داده بود...
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
کاش ما هم اربعین کربلا بودیم...
سایه :باسلام ، بنده فکر میکنم دوستان ما درانجمن وبلاگنویسان آزاده برای چندمین بار صداقت خود را در دسترس افرادی قرار دادند که سالها ست نان دغلکاری را میخورند و استاد ،زد ، بند در بالا کشیدن اموال آزادگان هستند شما نگاه کنید.. مدت هاست این جماعت که ،،،روی سنگ پای قزوین را هم ،سفید کرده اند..حتی غیرت این را داشتند بیایند از خود دفاع کنند..بگویند،،، ایهالناس شما اشتباه می کنید ما ؟ آدم خوبه هستیم
در باره ی این جماعت اولین اشتباه آخرین اشتباه خواهد بود .. دوستان عزیز شما بهتر از هرکسی می دانید،،ازاین نمد کلاهی برای یک نفر آزاده ی بی طرف هم درست نمی شود.. این اصرار شمادر مخالفت با تجمع چیست؟؟ مگر در دوتجمه قبلی آزادگان اتفاقی افتاده که شما نگران هستید.. اگر ده هزار آزاده هم درب شرکت قاسم ایران تجمع کنند از نظر اخلاقی اتفاقی نخواهد افتاد،وانگهی در حالت عادی در شرکت های خیلی کوچکتر از این شرکت در مجامع سالیانه، هزاران نفر به عنوان سهامدار شرکت نموده و مو را از ماست جدا میکنند.. بدلیل اینکه صاحب آن اموال هستند وحق هر گونه تغییرات را قانونا دارند،، بنده هم از طریق همین وبلاگ وبا کسب اجازه از مدیریت محترم آن از شما جناب دیبا نژاد، جناب آقای غلامی، حاج آقای مازندارانی، حاج آقای سلطانی، ودیگر دوستان وبلاگ نویس که دلسوز آزادگان هستند دعوت میکنم با حضور خود وبا پشتوانه ی آزادگان در تجمع حضور پیداکنند ، وقبل از اینکه بدنبال پیگیری قضایی باشند.. یک صدا خواسته های آزادگان را مطالبه کنند .. دوحالت دارد،، یا اینگه بدون ،دور زدن آزادگان ، نحوه ی انتقال تمام اموال آزادگان را فراهم می کنند. یا اینکه آنها مجبور می شوند از ما به خاطر حق طلبی شکایت کنند.. وتکلیف هم بدون هیچ سر وصدایی روشن خواهد شد.پس نتیجه میگیریم این راه نزدیکتر است ونتیحه را تضمین می کند