همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

☼ قرآن | قورئان ☼

پانزده سال پیش به دین اسلام مشرف شدم و برای مرگ دقیقه شماری میکنم! با وجود هدیه مقدسی چون قرآن خیالم راحت است و مأیوس و ناامید نیستم...

پیامم برای کسانیکه دنبال حق هستن اینه که: تحت تاثیر مطبوعات مبتذل کشورهای غیرمسلمان قرار نگیرین و قضاوت بیجا نکنین، هرچیزی امکان پذیر است، حداقل یک بار در طول زندگیت قرآن بخوان، فقط یکبار و از خودت بپرس آیا این حق نیست؟! بعضی از شما حق را خواهید دید بعضی نه! ماشاالله از این کتاب! حق را درک خواهید کرد!

حقیقت؛ روشن، ساده و واضح است...

پیام پیتر چیفلد ملقب به سعید اسلام در بستر مرگ بعلت بیماری سرطان | لینک دانلود ویدیوی سعید اسلام

تخریب ایران در پیاده‌روی اربعین

جریانی که خودشان را “الشیرازیه” می‌نامند با داشتن موکب‌های متعدد در مسیر پیاده‌روی اربعین حسینی از نجف تا کربلا و پخش کردن بنرها و کتابچه‌های متعدد توجه بسیاری از مردم را به خودشان جلب کرده بودند. اما با مطالعه سطحی برخی از مطالب موجود در بروشورها متوجه می‌شدید که دشمن اصلی این جریان نظام جمهوری اسلامی ایران است نه داعش یا تفکرات دیگر
در بند بند مطالب این بروشورها در لفافه مسئولین نظام ایران را عالم بد و باعث جدایی مردم از اسلام و بزرگان جمهوری اسلامی ایران “مقام معظم رهبری” را حاکمان به ظاهر مسلمان معرفی می‌کند. در جای دیگر اسلام موجود در ایران را اسلام دروغین معرفی می‌کند.

شیرازی

برای مشاهده تمامی عکس ها و مطالب به ادامه رجوع کنید

آخرین لحظات پیامبر به روایت دکتر عبدالحسین زرین کوب

 

 در میان کتاب های بسیاری که درباره پیامبر گرامی اسلام و زندگی نامه ایشان نوشته و منتشر شده شاید در کمتر کتابی مانند «بامداد اسلام» به قلم دکتر عبدالحسین زرین کوب (انتشارات امیرکبیر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی) به ظرایف تاریخی اشاره شده و استناد به آن مورد وثوق همه باشد زیرا قدر مشترک چند کتاب معتبر تاریخی را با نثر شیرین پارسی بازگفته است.

 

 به بهانه سالروز ارتحال حضرت محمد (ص)- که پس از 1400 سال همچنان بیش از یک میلیارد انسان نامش را عاشقانه بر زبان می آورند و دیگران نیز در صورت آشنایی با احترام یاد می کنند و بیش از هر شخصیت مذهبی تاریخ بشر لحظه لحظه زندگی او در تاریخ ثبت شده- بخشی از فصل « بیماری و مرگ» بامداد اسلام از منظر تاریخ و بی هیچ تعصب مذهبی و مسلمانی خواندنی است:

 

.... بیماری پیغمبر اندک اندک رو به شدت نهاد: تب و سردرد. قوای او نیز در این زمان تدریجا به کاستی می رفت؛ موهایش سپیدی گرفته و قامتش به خمی گراییده بود. پیش از وقت، پیری به سراغش آمده بود و البته مرارت های گذشته او آن مایه بود که پیش از وقت، وی را پیر کند. در این هنگام با آسایش و رضایتی که از حُسن ختام رسالت خویش داشت بی دغدغه و بی تزلزل، تن به مرگ داد.

 

آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب

در آغاز بیماری به رسم همیشه به نوبت در خانه زن های خویش به سر می برد. زن های وی در این دوران 9 تن می شدند که جز عایشه همه پیش از ازدواج (با پیامبر) بیوه شده بودند. از آن جمله سوده دختر زمعه و ام حبیبه دختر ابی سفیان که شوهران شان در مهاجرت حبشه نصرانی شده و مرده بودند. صفیه و میمونه پیش از وی دو بار شوهر کرده بودند. جویریه و حفصه نیز وقتی به خانه پیغمبر می آمدند بیوه بودند.

 

ام سلمه نخست زن ابو سلمه خویشاوند و صحابی پیغمبر بود و چون او وفات یافت محمد –ص- زنش را به سرپرستی گرفت. زینب بنت حبش هم در آغاز در حباله (عقد نکاح) زید بن حارثه پسر خوانده پیغمبر بود و ازدواج با او که در قرآن نیز به آن اشارت رفته است، منشاء حکمی شد در باب مساله زنان پسر خواندگان. محبوب ترین زنان پیغمبر (بعد از خدیجه) عایشه بود؛ دختر ابوبکر که در هنگام وفات پیغمبر 18 ساله بود و دختری 9 ساله بود که به خانه وی آمد.... پیغمبر در خانه میمونه بیمار شد و با اذن و رضایت دیگر زنان در خانه عایشه بستری شد... وقتی او را به خانه آوردند بر دوش علی ع و فضل بن عباس تکیه داشت. سرش را بسته بود و پاهایش را بر زمین می کشید....

 

پیغمبر در تب داغی می سوخت چنان که از شدت حرارت کسی دست بر دست وی نمی توانست نهاد. ظرف آبی کنار بسترش بود که گاه از آن به صورت خویش می زد و ناله ای می کرد. فاطمه یگانه فرزندش در نزدیک بستر پدر می گریست. وقتی محمد –ص- بی تابی او را دریافت دختر را پیش خواند و چیزی آهسته در گوش او گفت. فاطمه گریست. پیغمبر دیگر بار او را پیش خواند و باز پنهانی چیزی در گوش او گفت. این بار دختر بخندید. بعدها وقتی عایشه از وی پرسید که آن گریه و خنده چه بود، گفت: آن روز پدرم اول به من گفت که می میرد و من از درد گریستم. بعد گفت که تو هم به زودی به من می پیوندی و من از شادی خندیدم.

 

بدین گونه بیماری پیغمبر شدت یافت. آخرین روز اما در حالش اندکی بهبودی پدید آمد. مردم شادمان شدند و گمان کردند که از بیماری برخاسته است... این بهبود اما ظاهری و بی دوام بود. پیغمبر باز در صدد برآمد که به مسجد برود و نتوانست. نزد عایشه بازگشت و به بستر افتاد. زن، سرش را در کنار گرفت و پیغمبر محتضرانه دعایی چند خواند. پس از آن ساکت شد و گویی به خواب رفت. هنوز ظهر نشده بود که حرکتی خفیف کرد. بر پیشانی اش عرق نشست و نفسی کشید. آخرین کلماتی که گفت اینها بود: بل الرفیق الاعلی/ بل آن یار برترین....

 

پس از آن خاموشی گزید و سرش بر سینه عایشه افتاد... و عایشه آن را بر بالش نهاد تا بر خیزد و با دیگر زن ها بر مرگش شیوه کند.

 

وفات محمد(ص) در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاد به سال یازدهم هجرت. قولی هم هست که 28 ماه صفر بود. اقوال دیگر نیز گفته اند که ضعیف است. هنگام وفات 63 سال داشت و جز فاطمه از وی فرزندی نماند. پسرش ابراهیم که از یک کنیزک مصری - ماریه قبطیه - یافته بود و هنوز دو سالش به پایان نیامده بود که درگذشت و پیغمبر نیز بعد از او یک سالی بیش نزیست. دو دختر دیگرش که به نوبت در حباله عثمان درآمدند پیش از پدر از جهان رفته بودند.

 

چون پسران خدیجه نیز هم در کودکی فرو شده بودند جز فاطمه (ع) و فرزندان وی از محمد(ص) هیچ کس در جهان باقی ماند. کسان دیگرش عبارت بودند از عمش با فرزندان او و همچنین فرزندان ابوطالب: علی (ع) و عقیل. اما علی در حقیقت هم پسر عم وی بود و هم دامادش و هم بر خلاف عباس در اسلام سابقه قدیم داشت. علی بن ابی طالب (علیه السلام)، اسامه بن زید، عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس و شقران غلام محمد در غسل و کفن او را یاری کردند. پس از آن چند روزی بر وی نماز گزارده شد. مردم می آمدند و دسته دسته بر وی نماز می خواندند. بعد هم جنازه مقدس را در خانه او و عایشه دفن کردند.

 

در وصف سیما و بالای محمد-ص-

پیشانی یی بلند داشت و دست و پای درشت. میانه بالا بود و فراخ شانه. رنگی روشن داشت آمیخته به سرخی و چشمانی سیاه و گشاده با مژه های پرمو. موی سرش غالبا تا بناگوش و به روایتی تا شانه ریخته بود. ریشی داشت انبوه که در نزدیک چانه و بنا گوش به سپیدی گراییده بود.

 

لباسش بیشتر دو پاره بود که یکی را بر میان می بست و آن دیگر را بر دوش می افکند. گاه نیز پیرهن می پوشد و می گویند پیرهن را دوست می داشت. بعضی اوقات عمامه بر سر می نهاد و گاه قلنسوه نوعی کلاه خانگی. سر را کمتر بالا می گرفت و بیشتر به زمین می نگریست. نه کم سخن بود و نه پرگو.

 

خنده اش هم مختصر بود و به تبسم می مانست. هرگز با تمام دهان نمی خندید. شیرین سخن بود و در آوازش کمی گرفتگی داشت. در هنگام خشم روی خویش برمی گاشت (برمی گرداند) و در وقت راه رفتن مثل آن بود که از صخره کنده می شود یا چون آبی بود که از کوه فرود آید.

 

به شست و شو و خوش بویی و پاکیزگی علاقه تمام داشت و در این کار چنان بود که غالبا در هر جا که می گذشت پیش از آن که خودش دیده شود آمدنش را از بوی خوشی که همواره با حضور او همراه بود می دانستند. با این همه در غایت سادگی می زیست. روی زمین می نشست و روی زمین غذا می خورد. در بازارها راه می رفت. عبا بر تن می کرد و با بینوایان می نشست.

 

می گفت من بنده ام و مثل بنده می نوشم. در معاشرت مهربان و در غذا ساده و قانع بود. با این همه پرهیز رهبانان را دوست نمی‌داشت. وقتی چند تن از یاران پیش از او سخن از زهد و پرهیز خویش می گفتند. یکی گفت: من زن نگرفته ام. دیگری گفت: من گوشت نمی خورم. سومی افزود که من بر زمین خشک می خوابم و چهارمی گفت من پیوسته روزه دارم و محمد گفت: من اما هم روزه می گیرم و هم می خورم. هم شب زنده داری می کنم و هم می خوابم و زن هم دارم و هر که ازسنت من پیروی نکند از من نیست...

فرازی بر زندگینامه شهید ابراهیم اصلانی

شهید ابراهیم اصلانی در یک خانواده مذهبی و مومن در شهر فریدونشهر دیده به جهان گشود او در سن ۸ سالگی پدر خود را از دست داد وبعد از پدر هم کار سرپرستی خانواده را انجام میداد وهم مشغول درس خواندن بود تا اینکه تحصیلات ابتدایی خود را تا پنجم ابتدایی در همان شهر به پایان رساند و بعدا به دلیل عدم تمکین مالی قادر به ادامه تحصیل نبود تا اینکه به دستور بنیان گذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره)وارد بسیج بیست میلیونی شد و از طریق سپاه ناحیه فریدن به جبهه های حق علیه باطل اعزام وپس از مدتی در جبهه بر اثر اصابت ترکش به ناحیه نخاع نامبرده بعد از ۴۰ روز به خیل شهدا پیوست روحش شاد و یادش گرامی باد…..

وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و درود به رهبر بزرگ انقلاب اسلامی خمینی کبیر و با سلام و درود به رزمندگان اسلام و ملت شهید پرور ایران ،از خداوند می خواهم که روی مهدی (عج)را ببینم و آرزو دارم که به دیدار امام امت ،خمینی بت شکن بروم و او را از نزدیک ببینم.اکنون که به سوی جبهه روانه شدم،تنها امیدوارم که روزی من به شهادت برسم و از خدا می خواهم که مرا به این آرزو برساند.سفارش من به امت شهید پرور ایران این است که امام را تنها نگذارند،او را دعا کنندو به یاد رزمندگان اسلام باشید و آنها را دعا کنید.از خداوند پیروزی رزمندگان اسلام ونابودی صدام وکافران را طالب باشید.به مادرم سفارش می کنم در مرگ من بی صبری و بی قراری نکندواسوه شهامت و استقامت باشد.برادرم را به شجاعت وایثار توصیه می کنم و از تمامی برادران ودوستانم می خواهم که جبهه ها را خالی نکنندوصدامیان را از خاک مقدس اسلامی بیرون کنند.از خواهرانم می خواهم که حجاب اسلامی را رعایت کنند که حجاب مشتی محکم بر دهان منافقان و مزدوران آمریکائی است در پایان یادآور می شود که ما برای یک وجب خاک نمی جنگیم،برای اسلام می جنگیم چون حسین برای حکومت نجنگید،برای پایداری دین جدش محمد(ص)جنگید وشهید شد.والسلام

تخریب ایران در پیاده‌روی اربعین

جریانی که خودشان را “الشیرازیه” می‌نامند با داشتن موکب‌های متعدد در مسیر پیاده‌روی اربعین حسینی از نجف تا کربلا و پخش کردن بنرها و کتابچه‌های متعدد توجه بسیاری از مردم را به خودشان جلب کرده بودند. اما با مطالعه سطحی برخی از مطالب موجود در بروشورها متوجه می‌شدید که دشمن اصلی این جریان نظام جمهوری اسلامی ایران است نه داعش یا تفکرات دیگر
در بند بند مطالب این بروشورها در لفافه مسئولین نظام ایران را عالم بد و باعث جدایی مردم از اسلام و بزرگان جمهوری اسلامی ایران “مقام معظم رهبری” را حاکمان به ظاهر مسلمان معرفی می‌کند. در جای دیگر اسلام موجود در ایران را اسلام دروغین معرفی می‌کند.

شیرازی

برای مشاهده تمامی عکس ها و مطالب به ادامه رجوع کنید