علی مطهری در سایت شخصی اش، نامه ای از 133 دانشجو را تحت عنوان (بیانیه دانشجویان در حمایت از علی مطهری) منتشر نموده است. جای سوال است که این نماینده محترم، چطور نامه یک اقلیت 133 نفری را به عنوان بیانیه دانشجویان مطرح می کند؟ آیا همه دانشجویان ما این 133 نفر هستند؟ در ادامه تیتر نمایش این نامه آمده است که (جمعی از فعالان دانشجویی با صدور بیانیهای از علی مطهری به دلیل دفاع از حقوق مردم ایران اعلام حمایت کردند) آیا واقعا عمل علی مطهری و سخنان وی در مجلس دفاع از حقوق مردم ایران است؟ آیا سخنان وی آب به آسیاب دشمن ریختن نیست؟ آیا حاشیه سازی در این شرایط حساس نیست؟ شرایطی که رهبر معظم انقلاب همه را دعوت کرد که از حاشیه سازی بپرهیزند؟ دفاع از سران فتنه، که باعث اسقاط بسیاری از مردم ایران از زندگی شد، یعنی حمایت از مردم ایران؟ آیا آقای مطهری واقعا می داند که مردم ایران چه کسانی هستند؟ کاش اندکی فقط اندکی بصیرت داشتند.
ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود.
بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.
کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد.
کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد."
پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد.
بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد.
کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد.
پس پرسید، "چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟"
پسرک پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم."
ذهن وقتی که در آرامش باشد بهتر از ذهنی که پر از مشغله است فکر میکند.
هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکی آرامش یابد و در سکوت کامل قرار گیرد و سپس ببینید چقدر با هوشیاری به شما کمک خواهد کرد زندگی خود را آنطور که مایلید سر و سامان بخشید.
چند آدم بدبخت
«پنج ستاره» غافلگیرکننده است. بر خلاف ظاهر دم دستی فیلمنامه اش، موفق می شود ایده یک خطی خود را به خوبی گسترش دهد. آدم هایی را معرفی کند که شناختنشان کار زیاد سختی نیست و مسائل و مصائبی را پیش بکشد که درد بسیاری است. پس «پنج ستاره» قادر به جلب درک مخاطب نسبت به قصه و آدم هایش است و این نکته برای مهشید افشارزاده که این نخستین فیلم اوست، گوهر گرانبهایی است.
او بی مقدمه اضافی، سراغ اصل قصه می رود و از همان ابتدا نخستین چالش قهرمان را به بهانه ای برای ورود به دنیای چند آدم گرفتار و بدبخت تبدیل می کند و در ادامه بحران را از راه می رساند و اوضاع را اندکی -و فقط اندکی- دگرگون. بحرانی که پیکانش آبروی همان چند آدم بدبخت را نشانه رفته. خوبی فیلم در این است که پایش را از این سادگی قصه و البته رِقت بحران فراتر نمی گذارد. نه می خواهد از آن چند آدم بدبخت قدیس بسازد و نه از شخصیت منفی قصه ابلیس. فیلم نمایش روند ایجاد، گسترش و خاتمه این بحران است و در این لابلا نقبی هم می زند به زندگی دردمندانه آدم هایی که با هر نقص و عارضه ای می کوشند تا به هر قیمتی از آبروی خود نگذرند. همین.
وگرنه «پنج ستاره» نه حائز دست آوردی فرمالیستی است و نه قصه ای منقلب کننده را تعریف می کند. بلکه تنها یک فیلم عادی است که این روزها فقدانش در سینمای نیمه جان ایران بسیار احساس می شود. بله، فیلم عادی، با قصه ای عادی که در ریتم و ضرباهنگی مناسب (با سپاس از کار تحسین آمیز واروژ کریم مسیحی در مقام تدوینگر) بتواند مخاطبش را تا به انتها با خود همراه کند. به دور از جاه طلبی اطواری و یا نگاهی اندرزگو و نسخه پیچ.!!!
چه بسا اگر نام فیلمساز اسم و رسم داری پای «پنج ستاره» بود تا کنون جوایزی هم می گرفت و در محافل و جراید بیشتری به بحث و نظر گذاشته می شد. چه حیف که این بی التفاتی را نیز باید به سترونی این روزهای سینمایمان افزود.....
آرش سیاوش
فیلمولوژی-دی 93