سلام به همه دوستاین خوبم امروز میخوام واستون خلاصه سریال گناه فاطمه گل چیست رو بذارم امیدوارم خوشتون بیاد این محصول سال2010 این سریال دو فصله و180 قسمت با بازی برن سات و تویه ترکیه پربیننده ترین سریال شده..........
فاطمه گل که به مصطفی دل بسته میخواد تا هرچه زودتربا اون ازدواج کنه تا از دست زن برادرش رها پیدا کنه و غم فقدان پدر ومادرش رو فراموش کنه که تویه تصادف از دستشون داده.فاطمه تویه روستای چشمه زندگی میکنه ویه برادر شیرین عقل داره زن برادرش که اسمش مقدسه همش اونو اذیت میکنه وچون فاطمه خشکله به اون حسودیش میشه. تویه روستا یه پسری بنام کریم زندگی میکنه و چون مادرش خودکشی میکنه اون از بچگی پیش یه زنی بنام مریم بزرگ شده.این روستای خوش اب وهوا محل اقامت خانوادهای ثروتمند ترکیه است که خانواده یاشاران یه ویلا اونجادارن پسر رشاط یاشاران که اسمش سلیم هست وارد این روستا میشن تا تو ویلاشون جشن نامزدیشونو بگیرن.سلیم یه پسر عمو داره به نام اردوان و دوستش که اسمش وورال هست اونا هم باهاش به روستا میان واسه جشن نامزدیش این 3 تا پسر دوست کریم میشن وکریم هم که قبلا گفتم اونم واسه جشن نامزدی دعوته شب جشن نامزدی فاطمه وزن برادرش که وضع مالیشون بده واسه کمک و پدیرایی از مهمونا به ویلای یاشاران میرن شب وقتی که جشن تموم میشه سلیم وکریم اردوان و وورال میرن کنار ساحل و چون خیلی مشروب خوردن مست هستن ازقضا نامزد فاطمه همون مصطفی که ماهیگیره همون شب قراره که واسه صید ماهی بره دریا وتا2روزه دیگه نیاد فاطمه شب یواشکی از خونه میاد بیرون که بره کنار ساحل وبا نامزدش خداحافظی کنه که اون4 تا پسر میبیننش و بهش تجاوز میکنن
جمع آوری شده توسط گروه سی آرسی
به نام خدا
ضرب المثل را به زبان بلوچی بتل می گویند چند نمونه از ضرب المثل های بلوچی را در
زیر با هم دیگر مرور می کنیم
برداشتی آزاد در مورد شون و معنای لفظی ضرب المثل ها را برای شما ذکر می کنم
و اگر دوستان اطلاعات بیشتری در مورد ضرب المثل ها دارند بفرمایند
تا استفاده جامع تری از این ضرب المثل ها ببریم
آه جاه که دل کشیت سر هشت و گِل کشیت = آنجایی که دلت می خواهد ...
آپ ء دُزی نمبگ چیر نه بیت= اگر آب بدزدی نم های آب پنهان نمی مانند
آ زهم که پر جوهر انت دست نامردان بد گوهر انت = آن شمشیری که جوهرش بیشتره به
دست افراد بی خاصیته
آکه دی دوستان په جفاهان رنج نه بان = آن چیزی را که دوستت بهت می گوید برات
سخت نیست
اُشتر ببو دور بچار هر مبو سُرمب مچار = ضرب المثل پر کاربردی است =شتر باش دور
ببین ...
باز هبر دیوان ء تام ء بارت = زیاد حرف زدن باعث خستگی یک جمع می شود
برات ء بگند گُهار ء بگر= برادرش و ببین با خواهرش ازدواج کن
بی امیتئ سرا کس نساهیت = کسی که اهمیت نداشته باشه سر شو کچل نمی کنن
بیر په دیر نه رؤت = برای گرفتن انتقام هیچ موقع دیر نیست
برات اگان کور انت گوهار امیدوار انت = برادرش اگر کور است خواهرش هنوز بهش امیدوار است
پچّ په پچین نوک نبیت ماتے بدل ماتو نبیت = لباسی که پاره شده نو نمی شود جای
مادر هوو نمی شود
پیر بئی میر نه بئی = پیر میشی ولی پولدار نمی شی
په هما کسا بمر که په تو تپ کنت = برای کسی بمیر که برات میمیره
تو بجن تژن و ببند بهتام په گشگ بنّام نبیت وشنام = تو هر چی می خواهیی بگی بگو
کسی که عزت و شخصیت داشته باشه با حرفای تو بدنام نمی شود
توکل ء مرد ء خدا یار انت = کسی که به خدا توکل می کند خدا همیشه با اوست
جوهر بلوچ ء غیرت انت = ذات و جوهر بلوچ غیرتش است
چه مردگین شیر ء زندگین روباه گهتر انت = از شیر مرده روباه زنده بهتره
چم وتی عیب ء کور انت = چشم عیب های خودش رو نمی بینه
چُکّ ء بدل چُکّ انت بلی براس ء بدل گار انت = جای فرزند ، فرزند میشه بذار جای برادر
وخواهر پر می کنه
چمداری کچک ء سگتگ =برای کسی که می خواهید شخصیتش رو خرد کنید استفاده
می شود = معنیش یه خورده سخته
کشته شدن هابیل و دفن جنازه او
حسادت قابیل از یک سو و پذیرفته نشدن قربانیش از سوی دیگر، کینه او را به جوش آورد، نفس سرکش بر او چیره شد، بطوری که آشکارا به قابیل گفت: «تو را خواهم کشت.» آری وقتی حرص، طمع، خودخواهی و حسادت بر انسان چیره گردد، حتی رشته رحم و مهر برادری را می برد، و خشم و غضب را جایگزین آن می گرداند.
هابیل که از صفای باطن برخوردار بود و به خدای بزرگ ایمان داشت، برادر را نصیحت کرد و او را از این کار بر حذر داشت و به او گفت: خداوند عمل پرهیزگاران را می پذیرد، تو نیز پرهیزگار باش تا خدا عمل تو راهم بپذیرد، ولی این را بدان که اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من دست به کشتن تو نمی زنم، زیرا از پروردگار جهان می ترسم، اگر چنین کنی، بار گناه من و خودت بر دوش تو خواهد آمد و از دوزخیان خواهی شد که جزای ستمگران همین است.
شیطان قابیل را وسوسه می کرد و به او می گفت: قزبانی هابیل پذیرفته شد ولی قربانی تو پذیرفته نشد. اگر هابیل را زنده بگذاری دارای فرزندانی می شود، آنگاه بر فرزندان تو افتخار می کنند که قربانی پدر ما پذیرفته شد، ولی قربانی پدر شما پذیرفته نشد.
این وسوسه ادامه داشت تا اینکه فرصتی بدست آمد. حضرت آدم (ع) برای زیارت کعبه به مکه رفته بود، قابیل در غیاب پدر نزد هابیل آمد و به او پرخاش کرد و با تندی گفت: قربانی تو قبول شد ولی قربانی من مردود گردید، آیا می خواهی خواهر زیبای مرا همسر خود سازی و خواهر نازیبای تورا به همسری بپذیرم؟
هابیل پاسخ او را داد و او را انذار نمود که: دست از سرکشی و طغیان بردار. کشمکش این دو برادر شدید شد. قابیل نمی دانست چگونه هابیل را بکشد. شیطان به او چنین القا کرد: سرش را در میان دو سنگ بگذار و سپس با آن دو سنگ سرش را بشکن. قابیل همین روش را از ابلیس برای کشتن برادرش آموخت و با همین ترتیب، برادرش هابیل را مظلومانه به شهادت رساند.
از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: قابیل جسد هابیل را در بیابان افکند. او سرگردان بود و نمی دانست جسد را چه کند (زیرا قبلا ندیده بود که انسان ها را پس از مرگ به خاک می سپارند). چیزی نگذشت که دید درنگان بیابان به سوی جسد هابیل روی آوردند. هابیل ( که گویا تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود) برای نجات جسد برادر خود مدتی آن را به دوش کشید، ولی باز پرندگان اطراف آن را گرفته بودند و منتظر بودند که او چه وقت جسد را به زمین می افکند تا به آن حمله ور شوند.
خداوند زاغی به آنجا فرستاد، آن زاغ زمین را کند و طعمه خود را در میان خاک پنهان کرد، تا بدین طریق به قابیل نشان دهد که به چه طریق جسد برادرش را به خاک بسپارد...»