واژگان در متن هر شعر با طبیعت تجسم زایی و تصویر پردازی عینی مخلوط می شوند. گاهی ممکن است شاعر در سرودن شعر از مفاهیم انتزاعی بهره گیرد ولی به دنبال تصویرگری در ذهن مخاطب است.زیرا مخاطب است که خوانش متن را انجام می دهد. در واقع متن را ترجمه می کند، تفسیر می کند و در سپهر نشانه شناسی خود ممکن است به همگونی اشتراکات مفاهیم نشانه مند در شعر با موقعیت زندگی خود بپردازد.
اینجاست که ذهن، ساختار، تصویر، مفهوم، واژه، ، نشانه، خوانش، ترجمه و تفسیر در یک فرایندی به خلق معنا دست می زنند. این ساخت معنایی در درون یک بافت صورت می پذیرد و این بافت به گون های ساختارمند، دارای اجزاء و ترکیباتی است که منجر به بافتمند شدن آن شده است.
در این مسیر است که نشانه ها و متن های با ترکیبات واژ ها با فرهنگ در می آمیزند. ذهن فعال می شود، از طرفی هم به ساخت معنا و تصویر دست می زند تا مسیر درک و فهم را ساده سازی نماید و از سوی دیگر به ترکیب سازی دست می زند. ترکیب عینیت های زیسته اجتماعی خود با مفهوم ترجمه و تفسیری از شعر.
باید بگویم همچنان که شعر فعال و پویاست، ذهن هم به فعال سازی روی می آورد. هم تصویر و ترجمه هم تفسیر. ذهن فراروایت سازی میکند. به این دلیل که در مواجهه با شعر با یک روایت موجود در شعر سروکار دارد و از سوی دیگر روایت سازی می کند و در گامی بالاتر به ساخت روایتی دیگر با بهره گیری از مشتقات روایت شعری روی می آورد این روایت جدید به صورت تنگاتنگ با زمینه ای زیستی و تجربی شخص ارتباط دارد.
بنابراین فراتر از روایت شعر و خوانش اولیه آن به ساخت روایت دیگری با آمیختن اشتراکات زیسته خود می پردازد. در این میان حتی ممکن است که نیت مندی شاعر در خلق اولیه و ساختارمندی شعر به هیچ وجه با نشانه های پردازش و خوانش شده مخاطب همسویی نداشته باشد. اینجاست که مخاطب در روایت سازی خویش به نشانه های فرامتنی و بینامتنی روی می آورد. در نشانه های فرامتنی، مخاطب نشانه سازی نمی کند بلکه پیوند سازی می نماید یعنی نشانه ها را متناسب با بافت درونی و حاکم بر محیط اجتماعی ربط می دهد.
بر همین اساس می توان گفت این احساس جذابیت و تعلق نسبت به یک بیت شعر در چنین فرایندی و با با کمک تجربه زیسته افراد صورت پذیرد.
این همگونی ها می تواند در حوزه شناخت مندی مخاطب یا حوزه احساسات او شکل بگیرد که البته در گونه احساسات و عواطف بیشتر می تواند نمود عینی داشته باشد. چرا که برای انسان امروزین در ذات هنر احساس و عاطفه سرشارتراست و این مقوله ها را می توان در جامعه شناسی احساسات بحث کرد.
به هر حال احساسات پیوندی با شعر می تواند متاثر از سرخوردگی ها، تنهایی ها، دلتنگی ها، شکست ها، جدایی ها و نهایتا مجموع آنچه باعث ایجاد این حس جذابیت و انتخابگری در شعر برای قلمرو شخصی خود شود، باشد.
این مطلب از وبلاگ آقای آذربخش نقل شده ست.
یکی از مشکلات فراگیری که نوازنده با آن دست به گریبان است،نداشتن هماهنگی درست میان صدای سه جفت سیم تار در هنگام پرده گیری می باشد .هنگامی که دست چپ نوازنده از روی جفت سیم سفید به سمت جفت سیم زرد یا بم می رود پرده هایی که دارای یک نت هستند باید صدای مشخص و یکسانی (در شرایط کوک درست و صحیح) داشته باشند و به اصطلاح کم یا زیاد نباشند. برای نمونه سازی که دقیق کوک شده باشد باید صدای نت پرده ی سل سفیدآن با صدای پرده سل زرد آن هماهنگ و یکی باشد وبه اصطلاح پرده ی سیم زرد جلو یا عقب نباشد.
از نشانه های عدم هماهنگی نت های همنام ،جلو و عقب کردن پرده به روی سیم زرد است که نوازنده برای جبران این مشکل ناگزیر از کج کردن پرده می شود اما در حقیقت این کار مشکل ساز را برطرف نمی کند،زیرا با کج کردن پرده طول دو جفت سیم نابرابر می شوند و طول یکی از سیم ها بیشتر از دیگری می گردد.
از آنجایی که شیطانک و خرک ساز با سیم ها در زاویه قائمه هستند، پرده های ساز نیز باید با شیطانک و خرک در یک زاویه باشند و در غیر این صورت صدای دوسیم کم و زیاد می گردد.
در سنت ردیف نوازی از آن جا که پرده گیری بر روی سیم بم چندان معمول نیست اغلب عدم هماهنگی سیم بم بر روی پرده های زیرین آن مغفول می ماند و سازندگان ساز به این نکته کمتر توجه می کنند. حتی در ساز های به اصطلاح حرفه ایی ،سیم بم در هنگام پرده گیری بالاتر یا گاهی پایینتر از پرده های سفید و زرد می باشد.آنچه به نظر نویسنده ی این سطور اهمیت دارد قابلیت ساز تار در تمامی پرده ها است ؛فارغ از اینکه میزان استفاده از ساز در پرده گیری سیم بم و پایین دسته ی سیم زرد بر حسب شیوه ی نوازندگی زیاد یا کم باشد. در امتحان صدای ساز یکی از مواردی که بسیار کلیدی است، هماهنگی و خوانش تمامی سیم ها در تمامی پرده ها می باشد. مسئله خوانش پرده های سیم بم تا آنجا مغفول مانده که بنابر تجربه ی شخصی نویسنده،در اکثر ساز های معروف پیشینیان نیز این اشکال وجود دارد . برای آزمایش این امر می توان سیم بم را تا آخرین پرده ی پایین دسته گرفت و هماهنگی آنرا امتحان کرد. در اکثر این ساز ها صدای پرده های سیم بم زیر خوان تر از صدای نت مشابه در دو جفت دیگر ساز است.
دلایل عدم هماهنگی نت های همنام در ساز تار
علل اصلی عدم همخوانی پرده ها تراش نا مناسب دسته تار ، بالانس نبودن سیم ها بایکدیگر و اندازه نبودن میزان قوس های عرضی و طولی در ساز هستند. دلیل دیگر این عدم هماهنگی که به نوعی در ذات ساز می باشد ،هم جنس نبودن آلیاژ شش سیم است . سیم های سفید آلیاژی فولادی دارند و سیم های زرد و بم آلیاژی از جنس برنج؛ از این رو توقع اینکه نت های همنام به طور مطلق هم خوان باشند ،توقعی غیر اصولی است . اگر ساختار ساز دارای معایب یاد شده نباشد، می توان با عادت دادن دست و تنظیم فشار در هنگام پرده گیری این اشکال را به میزان زیادی حل کرد و به هماهنگی کامل نزدیک شد.
راهکار های آزمون کردن هماهنگی نت های همنام
اول اینکه پرده ها از نظر بصری در حالت عمود بر دسته ی تار باشند .دوم اینکه خوانش پرده ها در پایین دسته ی سیم زرد وبم حتما باید امتحان شوند. پرده های زرد و سفیدکه در اجرای برخی ساخته ها مانند آثاراستاد شهنازی همزمان با هم گرفته می شوند ،با هم یکصدا باشند. سوم اینکه در پرده گیری فواصل طلایی ،همخوانی و تناسب صوتی وجود داشته باشد .