اینگونه شدند عاشق و شیدای حقایق،
آنجا که ازفتنه ی کین چیزی نمانداست،
جز دشت بلا و حرم و گنبد عاشق،
آنسوی مگر کییست که اینگونه بسویش،
چون سیل خروشان شده است قافله ی عشق،
آنسوی مگر چیست که خون شد دل عاشق،
آنجا ز غم خون چکد از چشم شقایق،