شرکت اتومبیل سازی «فورد» روش جدیدی را برای نصب شیشه جلوی وسایل نقلیه ابداع کرده است که این اتصال را نسبت به شیوههای فعلی کمهزینهتر، سادهتر و با محیط زیست سازگارتر میکند.
پتنت «فورد» در مورد کاربرد نانوپوشش واکنشی پلاسما است که سطح را برای پیوند چسبی که شیشه را در جایش نگه میدارد، اصلاح میکند. کل این فرایند ثبت شده، کمتر از یک دقیقه طول میکشد.
«لری هک»، کارشناس فنی توسعه و نوآوری فورد میگوید: در این فناوری جدید چندین منفعت وجود دارد که شامل حذف استرهایی است که دربردارنده ترکیبات آلی فرار (VOCS) هستند.
وی میافزاید: این فرایند جدید پتنت شده، از پتانسیلهایی برای کاهش هزینهها برخوردار است، زیرا برای ایجاد نانوپوششهای پیوندی با ضخامت بسیار کم، به مواد کمتری نیاز دارد و فرایند کاملاً اتوماتیک آن به کار فشرده و نیروی کاری کمتری احتیاج دارد، این فرایند جدید همچنین استفاده از مواد شیمیایی مثل VOCs را کاهش میدهد و این مساله برای محیط زیست خوب است.
تلاشهای شرکت «فورد» برای ایجاد محیطی پایدار به کاهش انتشار VOCs در تاسیساتش میانجامد. روش معمول برای نصب شیشه جلوی اتومبیل که قبلاً توسط «فورد» و در کل این صنعت به کار میرفت، این است که ابتدا شیشه را با یک پاک کننده حلال تمیز میکنند، سپس از یک استر و چسب برای نصب شیشه جلو به ماشین استفاده میکنند.
«هک» میگوید: بخشی از مشکل این است که این روش موجب رها شدن مقدار کمی از محتویات بسیار نامطلوب حلال میشود. اخیراً «فورد» یک توافقنامه لیسانس جهانی و غیر انحصاری را با شرکت «پلاسماتریات» (Plasmatreat) امضاء و حقوق استفاده از فرایندهای پتنت شده جدید خود را منتقل کرده است و بدین صورت «فورد»، فناوری خود را با تجهیزات شرکت «پلاسماتریات» و فرایندهای پتنت شدهاش ترکیب میکند.«فورد» همچنین همکاریهای فنی را با «پلاسماتریات» و سایر مشتریان خود برای تجاریسازی این فناوری آغاز کرده است.
بر اساس این گزارش، شرکت «فناوریهای جهانی فورد» مدیریت مالکیت فکری «فورد» و تجاریسازی فناوریهای آن را برای استفاده در داخل و خارج صنایع خودرو بر عهده دارد
مهندسی مجدد عبارت است از بازاندیشی بنیادین و ریشهای فرایندها برای دستیابی به پیشرفتی شگفتانگیز در معیارهای حساسی چون کیفیت و سرعت خدمات . اگر تنها یک سرانجام غیرقابلقبول وجود داشته باشد آن است که همه شرکتها و سازمانها و از جمله دولتها امروزه ناچارند که خود را از نو تعریف کنند . نیروهای زیربنایی نقشآفرین کنونی روشنتر از آن هستند که دست از آینده بردارند . سازمانهای تازه ، شرکتهایی خواهند بود که بهطور مشخص برای بهرهبرداری در جهان امروز و فردا طراحی میشوند و نهادهایی نیستند که از یک دوران اولیه و باشکوه که ربطی به امروز ندارند انتقال یابند .
در مهندسی مجدد اعتقاد براین است که مهندسی مجدد را نمیتوان با گامهای کوچک و محتاط به اجرا درآورد . این قضیه همان قضیه صفر یا یک است ؛ به عبارت دیگر یا تغییری تحقق نیابد و یا در صورت تحقق از ریشه و بنیان تغییر حاصل گردد . مهندسی مجدد به این معنا نیست که آنچه را که از پیش وجود دارد ترمیم کنیم یا تغییراتی اضافی بدهیم و ساختارهای اصلی را دست نخورده باقی بگذاریم ؛ مهندسی مجدد یعنی از نقطه صفر شروع کردن ، یعنی به کنار نهادن روشهای قدیمی و افکندن نگاهی نو به کار .
مهندسی مجدد را با نامهای متفاوتی میتوان شناخت ، نامهایی از قبیل طراحی مجدد فرایندهای اصلی (کالپان و مورداک) ، نوآوری فرایندی (داونپورت) ، طراحی مجدد فرایندهای کسبوکار (داونپورت و شورت ، ابلنسکی) ، مهندسی مجدد سازمان (لوونتال ، هامر و چمپی) ، طراحی مجدد ریشهای (جوهاتسون) و معماری مجدد سازمان (تالوار) همگی از نامهایی هستند که مقوله مهندسی مجدد را معرفی کردهاند .
دانلود در ادامه مطلب