«گم نمی شوى»
سبزى و باهجوم خزان گم نمیشوی
نورى که در عبور زمان گم نمیشوی
پنداشتند مرگ تو پایان نام توست
اما بدان ز باورمان گم نمیشوی
مثل عبور ثانیهها، مثل زندگی
یک لحظه از وراى جهان گم نمیشوی
با آنکه زخم خوردهى شام شقاوتی
اى صبح! اى سپیده، زجان گم نمیشوی
نام تو وسعتیست پر از آبروى عشق
باور کن اى همیشه عیان! گم نمیشوی
در قلب آنکه عاشق نام بلند توست
اى آبروى هر دو جهان گم نمیشوی
منبع: نرم افزار روایت حماسه