بنام یگانه حامی پرستوهای بی آشیانه تقدیم به چشمهایی که در راه ماندند و دلهایی که آنها را راندند ، تقدیم به اشکهایی که غرورشان شکست و عهدهایی که کسی آنها را نبست . زندگی شیبی است ، عشق سیبی است و وای بر حال آنکه در عشق پایبند نظم و ترتیبی است ، و اما تو ... قرار نبود ان وقتهای تو جایشان را با این وقتهای من عوض کنند . قرار نبود عشق هم مثل گیلاس ، بوسه ، عیدی و تعطیلات تابستان اولش قشنگ باشد . قرار نیبود کسی سختش باشد بگوید دوستت دارم . قرار نبود کسی به هوای نشکستن دل دیگری بماند . قرار بود هرکس به هوای نشکستن دل خودش بماند . قرار نبود هرچه قرار نیست باشد . قرار تنها بر بی قراری بود و بس . گمان نمی کنم گناه من سنگین تر از نگاه تو باشد ، اما یقین دارم که کودک دلت کمتر از پیش بهانه ی لالایی های شعر گونه ام را می گیرد ، مهم نیست فقط یک چیز یاد همه بماند . اگر اتفاقی که نباید بیفتد افتاد ، تنها برایت می نویسم : خودت خواستی تقصیر من نبود . زیر سایه ی امن ترین سایبان هستی دلواپس دلواپسی های یکدیگر باشیم .