یکپارچگی حسی برای اولین بار توسط خانم دکتر آیرز مطرح گردید . یکپار چگی حسی اساس رشد ما ست . اینکه ما چگونه علائم و سیگنال های محیط را دریافت می کنیم ، چگونه آنها را پردازش میکنیم و چگونه در محیط عمل می کنیم همه در حوزه یکپا رچگی حسی است .
در بدن ما ۷ حس وجود دارد که ما با ۵ تای آن آشنا هستیم .
بینایی ، شنوایی ، بویایی ، چشایی ولامسه ( که خود حس لامسه هم حس لمس و هم فشار را به عهده دارد ) ۵ حس مشهور هستند . و اما ۲ حس دیگر به قرار زیر است.
حس ششم حس عمقی است . توانایی تعیین بدن در فضا و همچین تشخیص حرکات درون و پیرامون مفاصل ، رباطها ، تاندنها وعضلات به عهده این حس است .
حس هفتم وستیبولار است که مربوط به گوش میانی است . حس حرکت و درک جاذبه . اینکه سر ما کجای فضا قرار دارد . و درک حرکات سر و هماهنگی سر و بدن در فضا و همچین کنترل حرکات چشم در اثر تغییر وضعیت سر در فضا همه به عهده سیستم وستیبولار است.
یکپارچگی حسی مثل یک هرم است . در قاعده این هرم ۷ حس پایه داریم و اینکه چگونه این اطلاعات را پردازش کنیم تعیین می کند که چگونه عمل کنیم و چگونه یاد بگیریم .
یکپارچگی حسی به طور اتوماتیک کار می کند و برای بیشتر ما بدون تلاش و فکر آگاهانه انجام میشود و زمانی که این اتفاق نیفتد ما با گسستگی عصبی مواجه هستیم . وقتی سیستم عصبی مرکزی یا گیرنده هاى یک حس یا حسهای ما مؤثر و کافی عمل نکنند یک شکاف و خلاء بوجود می آید و در یادگیری خلل ایجاد می شود.
بسته به اینکه فرد چگونه اطلاعات را دریافت کند سیستم عصبی مرکزی میتواند بیش از حد تحریک شود ( بیش فعالی و بیش تحریکی ) و یا کمتر از حد طبیعی تحریک شود ( انفعال و بی تفاوتی ) .
زنجیره یکپارچگی حسی :
در یکپارچگی حسی ثابتها و متغیر هایی داریم . ثابت ها همان تنظیمات و عادات فرد است و سبک خاص او برای بادگیری و کارهای روزمره است . هر فردی نیازهای حسی خاصی دارد .مثلا" بعضی افراد در محیط کاملا" آرام می توانند تمرکز کنند و بعضی افراد شلوغی محیط ، زیاد تمرکز آنها را به هم نمی زند . یا بعضی بچهها شنوایی محورند و بعضی بینایی محور . گروه اول بیشتر از طریق گوش و شنیدن یاد می گیر ند و گروه دوم بیشتر از طریق دیدن .
اما متغیرها کدامند . عواملی که باعث می شود که فرد در شرایط مختلف ، یکپارچگی حسی متفاوتی داشته باشد. عواملی چون خواب ، محیط ، دارو و غیره روی یکپارچگی حسی اثر میگذارد .مثلاً کم خوابی ، گرسنگی و خستگی می تواند تمرکز فرد را پائین بیاورد و یا سیستم عصبی او را تحریک پذیر تر کند . یا مصرف بعضی داروها هم روی گیرندههاى عصبی اثر می گذارد و هم روی پردازش اطلاعات .
یک رژیم حسی منظم فواید بسیاری دارد . می تواند کودک بیش فعال یا بیش تحریک شده را آرام کند ، کودک منفعل و کم فعالیت را فعالتر کند . مانع عکسالعمل های شدید به ورودیهای حسی شود ، رفتارهای خودتحریکی را کم کند وراهبردهای خود تنظیمی را به کودک آموزش دهد . البته افزایش توانایی یکپارچگی حسی کاری زمان بر است و مستلزم همکاری تیم کاردرمان و مدرسه و خانه است .
برداشتی آزاد از یک مصاحبه با لیسا بری