همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همایش بین المللی پژوهش های کاربردی در کشاورزی

 محورهای کنفرانس:

1-روش ها و دستاورد های نوین در کشاورزی(زراعت-باغبانی-علوم دامی-اقتصاد کشاورزی-ترویج و اموزش کشاورزی-شیلات و ابزیان-مکانیزاسیون-صنایع غذایی)

2-کشاورزی دقیق-کشاورزی پایدار-کشاورزی ارگانیک

3-کاربرد علوم بین رشته ای در کشاورزی

4-تنش های زیستی - تنش های محیطی-تغییر اقلیم در کشاورزی-کشاورزی و اب و هوا

5-مباحث نوین در کشاورزی(نانو تکنولوژی-بیو تکنولوژی-اکوفیزیولوژی-......)

6-گیاهان دارویی

تاریخ برگزاری همایش :
  خرداد1394

آخرین مهلت ارسال چکیده مقالات :
1393/11/30

آخرین مهلت ارسال اصل مقالات :
بلافاصله بعد از تاییدیه اولیه مقالات و پرداخت هزینه ثبت نام(حد اکثر تا 1393/11/30)

آخرین مهلت ثبت نام در همایش :
1393/11/30

وب سایت:

http://icara.ir/fa

 

دانلود فیلم Fury 2014

دیدن این فیلم برای افراد زیر 17 سال توصیه نمشود

 

 دانلود فیلم Fury 2014 با لینک مستقیم

 

سانسور شده توسط گروه سانسور باحال دانلود

 

ترجمه شده توسط گروه ترجمه باحال دانلود

 

موضوع: اکشن | درام | جنگی

 

کارگردان: David Ayer

 

تهیه کننده: Bill Block

 

نویسنده: David Ayer

 

موسیقی: Steven Price

 

کیفیت: BluRay 720p

 

رزولوشن : 720*1280

 

محصول: انگلستان

 

سال ساخت : 2014

 

زمان : 130 دقیقه

 

زبان : زیرنویس فارسی

 

کمپانی: سونی پیکچرز

 

بوجه: 80 میلیون دلار

 

فروش: -

 

رده سنی: 17+

 

امتیاز: 10 / 7.8

 

اطلاعات: IMDB

 

بازیگران :  Brad Pitt | Shia LaBeouf | Logan Lerman 

 

خلاصه داستان :

داستان این فیلم در ارتباط با آخرین ماه‌ های جنگ‌جهانی دوم است که در سال ۱۹۴۵ رخ داده است و پس از آنکه متفقین آخرین فشار خود را در تئاتر اروپایی انجام دادند یک گروهبان ارتش ایالت متحده به نام "واردادی" دستور یک عملیات مرگبار را به یک تانک شرمن به نام "خشم" و پنج خدمه‌اش در پشت خطوط دشمن می‌دهد و .

خاطره ای از شهیدعمادمغنیه (حاج رضوان) …

وبلاگ آخرین خاکریزها نوشت:

گاهی در برخی جلسات مترجم بودن را بهانه ای برای حضورش و مطلع شدن از نظرات طرفین قرار می‌داد و آن‌قدر خوب از عهده این کار برمی‌آمد که هیچ‌کس شک نمی‌کرد که او مترجم نیست و عماد مغنیه، مغز متفکر حزب‌الله لبنان است

روایت نو،به نقل از وبلاگ آخرین خاکریزها نوشت:

مشاهده نتیجه نظر سنجی

http://revayatno.ir/

بیشتر بخوانید

آخرین سرباز

در سرزمینی دور و سر سبز , در دیاری کهن و پر از رمز و راز , استاد فرزانه و خردمندی میزیست که دشمنان فراوانی داشت و هر یک از آنها جهت دستیابی بر مقاصد شوم و پلید خود که همانا دست یافتن بر علوم جنگها تن به تن بود از هیچ عمل پستی فرو گذار نبودند .استاد روشن بین با درایت خاصی و منحصر به فردی هر یک از توطئه های دشمنان را با ظرافت بی نظیری خنثی می نمود , در این بین شاگردان بی خرد و بلند پرواز و کوته بین استاد به واسطه طمع و حرص بیش از حد هر لحظه بیش از پیش بر مشکلات استاد می افزودند و استاد تنها مانده بود با سیل حوادث . بسیاری از رهروان پس از گذشت چندین سال گمان میکردند که تمامی مراحل آموزش را پشت سر گمارده و حال وقت آنست تا خنجر زهر آلود را بر پیکر استاد وارد سازند و این چنین بصورت پنهانی معبد را ترک کرده و جهت دست یافتن بر آمال بی پایه و اساس خود به خیل دشمنان استاد پیوستند . آنان به سو استفاده از آنچه که فرا گرفته بودند پرداخته و سوگند وفاداری به عدالت و استاد و یاری به مستمندان را فراموش کردند . در یکی از روزهای زمستان گروهی از دشمنان جهت نابودی استاد به معبد یورش آوردند و در حیاط بزرگ معبد با استاد و چند شاگرد سر سپرده کم سن و سال روبرو شدند. استاد در انتظار آنان بود و فرمانده شورشیان با ریشخند تمسخر آمیزی به او نگریست و چنین گفت :تمامی سربازان تو این نوزادان هستند ؟ با این سربازان میخواهی با من بجنگی ؟ و سپس خنده در میان شورشیان طنین انداخت و استاد همچنان به متانت و آرامش خاصی حرکات و رفتار دشمنان را موشکافانه و محتاطانه زیر نظر داشت  به یک باره حمله بی امانی توسط دشمن صورت پذیرفت و پیکار خونینی به همراه چکاچک شمشیرها تا دور دستها طنین انداخته و آوایش به گوش میرسید . استاد خود را به خطر انداخت و این چنین رهروان خردسالی را که باقی مانده بودند ,  را از محوطه معبد دور ساخت  , او با زخمهای عمیقی که برداشته بود به حملات دشمنان و خائنین پاسخهای دندان شکنی میداد .  در یک لحظه که دشمن نیز از خستگی مفرط مکث نموده  و به استاد مینگریستند که هنوز بر روی پاهایش ایستاده است , زمان نبرد بیش از حد طولانی شده و آنان گمان میکردند که در کوتاهترین زمان ممکن او را نابود ساخته و معبدش را متصرف میشوند . خائنین نیز طی سالهای گذشته چنین شیوه نبردی را از استاد ندیده بودند . ردای استاد از زخمهایش به رنگ سرخ در آمده بود و اشک ریزان بر پیکر رهروان خردسالش مینگریست , فرمانده دشمن با خنده رعد آسایی از او خواست که تسلیم شود و چنین گفت : تو دیگر تنها مانده ای و رمقی برایت باقی نمانده و دیگر هیچ سرباز فداکاری نداری , تسلیم شو .

 

استاد در پاسخ چنین گفت :

 

ای نادان , فرمانده وقتی سربازی نداشته باشد , خود بعنوان آخرین سرباز تا آخرین نفس و قطره خونش میجنگد و هرگز تسلیم دشمن زبون نمیشود .

 

سپس  حالت عجیبی  سرا پای جسم و روح استاد را در برگرفت و چنان نبرد بی امانی آغاز گردید که متجاوزین یکی پس از دیگری هم آغوش  زمین گردید . پس از گذشت مدتی , تنها استاد مانده بود و فرمانده دشمنان . آن دو چشم در چشم هم دوخته و هر یک کوچکترین حرکت دیگری را زیر نظر داشت . فرمانده دشمنان با نعره ای رعدآسا با شمشیر برهنه اش به طرف استاد یورش برد و استاد حمله او را دفع و چنان ضربه مهلکی بر پیکر او وارد ساخت که در دم جان سپرد . استاد رو به آسمان نمود و چنین فرمود :  با توکل بر پروردگار بی همتا بر دشمن زبون چیره گشتم و سپس سجده شکر به جا آورد .و...  استاد در میان رهروانش چنین گفت این داستان آخرین سرباز بود . 

 

یارو با بنز آخرین مدلش داشته توی اتوبان صد و هشتاد تا می رفته،

یهو می بینه یه موتور گازی ازش جلو میزنه!

خیلی شاکی می شه و پاش رو میزاره رو گاز و با دویست تا سرعت از بغل موتوره رد می شه.

یک مدت بعد دوباره موتوریه با سرعت از بغلش رد می شه!

یارو دیگه قاطی می کنه و با سرعت دویست و چهل تا ازش جلو می زنه!

همینجور که داشته با آخرین سرعتش می رفته یهو موتور گازه مثل تیر از بغلش رد می شه!

طرف کم میاره به موتوره علامت می ده که بیا بغل. خلاصه دوتایی نگه می دارن. یارو تا پیاده می شه می گه: "داداش خیلی باحالی، فقط بگو با موتور گازی چطور روی ما رو کم کردی؟"

موتوریه با رنگ پریده و نفس نفس زنان می گه: "والا داداش... خدا پدرت رو بیامرزه نگه داشتی!... کش شلوارم گیر کرده بود به آینه بغلت!"