بای بسم الله
در ادمی عشقی و دردی و خارخاری و تقاضایی هست که اگر صد هزار عالم ملک او شود کهنیاساید و ارام نیابداین خلق به تفصیل در هر پیشه ایی و صنعتی و منصبی و تحصیل نجوم و طب وغیر ذلک می کنند و هیچ ارام نمی گیرند,زیرا انچه مقصود است به دست نیامده است.پس به غیرچون ارام و قرار گیرد؟
این جمله خوشی ها و مقصودها چون نردبانی است و چون پایه های نردبان,جای اقامت و باشنیست.از بهر گذشتن است.خنک او را که زودتر بیدار و واقف گردد,تا راه دراز بر او کوته شود و در این پایه های نردبان عمر خود را ضایع نکند.
نردبان این جهان ما و منی ست
عاقبت این نردبان افتادنی ست
احمق انکه بالاتر نشست
استخوانش هم سخت تر خواهد شکست
فیه مافیه,مولانا جلال الدین محمد بلخی