رمان : احساس من
نوشته:baranak94
منبع : www.roman-j.blogfa.com
فصل : 1
.......................................................................................
بهش نگاه می کنم با خونسردی ذاتیش به من خیره شده باید سعی کنم یه جوری خرابکاریمو جمع کنم
سعی می کنم خونسرد باشم با دست به صندلی جلوی میزم اشاره می کنم
-بفرمایید بشینید خدایی نکرده ممکنه خسته شید
دستشو از توی جیبش در میاره و با خنده محوی رو لبش میشینه روی صندلی
ارسان-باید این با ادب شدن تاریخی جنابعالی رو تو گینس ثبت کرد