همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

با اعتماد به نفس ها این شکلی اند!

تک دختر



با اعتماد به نفس ها مثبت گرا هستند و همیشه مسائل را مثبت و خوب می بینند و افکارشان را باصدای بلند بیان می کنند، آنها به نکات منفی توجه دارند ولی هیچ گاه درباره این موضوعات حرفی نمی زنند. داشتن و نداشتن اعتماد به نفس در زندگی روزمره هر آدمی بسیار تاثیرگذار است. فکر کنید در یک کلاس درس حضور دارید و آن درس را به خوبی بلد هستید. استاد سوالی را می پرسد، شما اگر اعتماد به نفس داشته باشید دست خود را بالا برده و پاسخ را بلند و شفاف می گویید اما اگر فردی بدون اعتماد به نفس باشید با توجه به اینکه پاسخ را می دانید ترجیح می دهید سکوت کنید.
پاسخ ندادن در جمع برای شما مهم تر از آن است که نمره خوبی از آن درس بگیرید. بدین ترتیب بی اعتماد به نفس بودن یعنی عقب ماندن از خیلی فرصت ها در زندگی. در این مطلب به کمک پویا ودایع سخنران و مدرس زبان بدن، زبان بدن افراد با اعتماد به نفس را بررسی می کنیم.
با اعتماد به نفس ها مثبت گرا هستند
این افراد مثبت گرا هستند و همیشه مسائل را مثبت و خوب می بینند و افکارشان را باصدای بلند بیان می کنند، آنها به نکات منفی توجه دارند ولی هیچ گاه درباره این موضوعات حرفی نمی زنند. از دست های خود زیاد استفاده می کنند و در تمام توضیحات کلامی دست ها را همراه می سازند. در واقع دست ها را ابزاری برای بیان احساسات خود می دانند. استفاده از حرکات که قاطعیت و اصالت را نشان دهد جزء دستور کار آنهاست. دست های دیگران را لمس می کنند و دست های خود را همچون یک جمله رقصان در هوا به حرکت درمی آورند. آنان دست ها را جزء دارایی های ارزشمند برای بیان کلمات و جملات خود می دانند.
تمام قد و استوار
قدم های آدم با اعتماد به نفس گاه تند و همراه با استواری است. این قدم های تند نشان دهنده عجله و شتاب نیست بلکه نشانه یک نوع تفاوت ظاهری و اطمینان از حرکت درست در مسیر است. معمولا موقع ایستادن سینه خود را ستبر می کنند و جلوی شخص مورد نظر می ایستند تا دیگران آنها را تمام قد و از تمام زوایا ببینند. این کار یک نوع فخرفروشی نیست بلکه این افراد از دیده شدن لذت می برند و خود را در معرض نقد دیگران قرار می دهند چون از گفت وگوی دیگران در مورد خود لذت می برند. این افراد به طور معمولا پاهای خود را اندازه عرض شانه باز می کنند و نوک انگشتان پاها را رو به جلو قرار می دهند تا استوار تر بایستند.
خنده های بلند
خنده این افراد با صدای بلند و رسا همراه است. از خندیدن با صدای بلند در جمع لذت می برند، دوست دارند بر دیگران تاثیر بگذارند و دیگران از خنده آنها مطلع شوند. از خندیدن با صدای بلند به عنوان یک ابزار برای دیده شدن استفاده می کنند. علاوه بر این در تلاش هستند تا همیشه دندان های تمیز و سفیدشان را به همه نشان دهند.
سکوت های معنا دار
افراد دارای اعتماد به نفس معمولا یک مشخصه یکسان دارند و آن سکوت های معنی دار آنهاست که در میان جملات دیگران و جملات خودشان از این سکوت ها استفاده می کنند. این سکوت ها برای جلب توجه و گرفتن زمان برای فکر کردن درباره جملات دیگران است. آنها می دانند کجا ساکت شوند و چه وقت سر خود را به طرفین تکان دهند.
آنها می دانند سکوت برای انجام کارها چه قدرتی دارد. افرادی که اعتماد به نفس دارند فاصله ایستادن خود را با دیگران معین و سعی می کنند اندازه یک جلو نظام که در مدارس آموختیم با دیگران فاصله داشته باشند. آنها با ایجاد فاصله حریم خود را مشخص می کنند. دست در جیب گذاشتن و ایستادن یکی دیگر از نشانه های افراد با اعتماد به نفس بالاست. آنها یک دست خود را در جیب قرار می دهند و با دست دیگر حرکات غیر کلامی را بیان می کنند. با گذاشتن یکی از دست ها در جیب نشان می دهند که قدرت استدلال و تفکر خوبی دارند.
ازمقایسه دست بردارید
هیچ وقت خود را با دیگران مقایسه نکنید. یکی از بهترین روش ها برای افزایش اعتماد به نفس این است که از مقایسه خود با دیگران دست برداریم. مشکل اینجاست که شما فقط قسمت کوچکی از شخصیت فردی را که در حال مقایسه اش با خودتان هستید، می بینید. هر شخصی به صورت متفاوت فکر، درک و احساس می کند و یاد می گیرد.
شما تنها فرد این جهان هستید که قابلیتی خاص دارید. منظور من توانایی های خارق العاده نیست بلکه منظور روش و راهی است که شما برای حل یک مسئله از آن استفاده می کنید. یادتان باشد هیچ دو اثر انگشتی یکسان نیست. وقتی شما خود را با فرد دیگری مقایسه می کنید، در ذهن تان او را در تمام مسائل بهتر از خود می بینید. این کار به هیچ وجه روش خوبی برای ارزیابی خودتان نیست. به جای این کار بهتر است نگران این باشید که چقدر خودتان را دوست دارید. احتمالا وقتی ببینید افرادی که خود را دوست دارند چقدر شاد تر از افرادی هستند که خود را دوست ندارند به طور حتم شگفت زده می شوید.
شیوه نشستن پشت میز و صندلی
تکیه کردن به صندلی و دست گذاشتن روی میز از دیگر نشانه های این افراد است. آنها انگشتان خود را روی میز قرار می دهند، انگار که مالک میز و صندلی زیر دست خود هستند. خیلی محکم و صاف می نشینند، انگار کسی قرار است صندلی را از زیر آنها بگیرد. آنها مراقب جایی که می نشینند هستند و حواس شان به اطراف است. آنها خود را دوست دارند، برای بدن خود احترام قائل هستند و سعی می کنند همیشه و همه جا خوش بگذرانند، مثلا کمتر از وسایل و خوراکی های مضر استفاده می کنند چون می خواهند همیشه بدنی سالم داشته باشند.
هر عملی عکس العملی دارد
از دیگران تعریف کنید و مثبت اندیش باشید؛ این کار به شما اجازه می دهد نقاط قوت دیگران را ببینید و از آنها تعریف کنید. شاید بپرسید این چه ربطی به اعتماد به نفس دارد؟ وقتی شما از دیگران تعریف می کنید به طور حتم آنها هم همین گونه با شما رفتار می کنند و از نقاط قوت شما می گویند. روایتی وجود دارد که می گوید «اگر خواستید چیزی به دست بیاورید اول باید آن را به دیگران ببخشید.» وقتی دیگران نقاط قوت شما را بیان می کنند مانند ذره بینی عمل می کنند که رفتار های مثبت شما را بهتر نشان می دهند و این موجب پیشرفت و افزایش اعتماد به نفس تان می شود.
با ترس های تان روبه رو شوید و از آنها فرار نکنیم
ترسیدن یکی از دلایل نداشتن اعتمادبه نفس در میان بیشتر مردم دنیاست. ترس های ما با احساسی که ما از خودمان داریم رابطه مستقیمی دارد. وقتی از چیزی می ترسیم، حس می کنیم که در آن زمینه ناتوان هستیم و این موجب کاهش اعتماد به نفس می شود. برای رفع این مشکل باید با ترس های تان روبه رو شوید. از ترس های تان وحشت نکنید. بهترین راه این است که بفهمید چرا این ترس ها در شما به وجود آمده اند. یاد بگیرید هیچ گاه از شکست نترسید. هر شخصی بارها در زندگی شکست می خورد؛ شکست های شما زندگی تان را تعریف نمی کند.
با غذا و ورزش می توان اعتماد به نفس داشت
غذای خوب یعنی سوخت خوب برای بدن. ظاهر بد شما علت اصلی اعتماد به نفس پایین شماست. بهبود ظاهر شما می تواند به طرز شگفت انگیزی اعتماد به نفس تان را افزایش دهد. به نظر من بهترین راهی که هم می توانید حس خوبی داشته باشید و هم اندامی مناسب، ورزش کردن است. هر ورزشی که انجام دهید خوب است چون باعث ترشح آندورفین می شود؛ این ماده شیمیایی موجب احساس نشاط و بالا رفتن روحیه شما می شود. ورزش کردن به خودی خود اعتماد به نفس را بالا می برد و تناسب اندام را همراه دارد. در این صورت بیشتر لبخند می زنید و احساس خوبی خواهید داشت.
از نگاه کردن به دیگران نهراسیم
ارتباط چشمی برقرار کنید. اکثر مردم نگران این هستند که دیگران چگونه در مورد آنها فکر می کنند. با ایجاد ارتباط چشمی می توانید خود را یک فرد شایسته، نترس و با اعتماد به نفس نشان دهید. یک ترفند کوچک وجود دارد و آن اینکه اگر شما از این ترس دارید که مستقیم به چشم طرف نگاه کنید، به جای چشمان طرف، به فاصله میان دو ابروی او نگاه کنید. در این حالت نه شما مستقیم به فرد نگاه کرده اید و نه آن فرد متوجه این موضوع می شود. برای این کار باید مدتی تلاش کنید تا این کار به عادت شما تبدیل شود.
با اعتماد به نفس ها و ساعت شان
افرادی که اعتماد به نفس بالا دارند لوازم و ملزومات خود را در دید افراد دیگر قرار می دهند، مثلا ساعتی که به دست دارند را آشکار نشان می دهند و سعی می کنند همگان ساعت آنها را ببیننداگر کسی از آنها ساعت بپرسد دست خود را جوری بالا می آورند که همگان مارک ساعت و نوع ساعت را تشخیص دهند. هیچ گاه به لباس و وسایل دیگران زل نمی زنند و سعی در تعریف آنها ندارند بلکه به صورت نامحسوس وسایل دیگران را مورد تحلیل قرار می دهند و هیچ وقت در جمع خود را با دیگران مقایسه نمی کنند. از اینکه در جمع با کسی صحبت کنند هیچ ترس و واهمه ای ندارند اما سعی می کنند در جمع با کسی بحث نکنند و دیگران را مورد انتقاد قرار ندهند.
با اعتماد به نفس ها چه شکلی هستند؟
وقتی با افراد سرشار از اعتماد به نفس صحبت می کنید با تکان دادن سر در جهات مختلف به شما نشان می دهند که حرف های تان را می شنوند. آنها جوری می ایستند که مخاطب شان سمت راست آنها قرار بگیرد و سر را به سمت طرف مقابل متمایل می کنند. این کار باعث می شود دید کلی افراد نسبت به بدن آنها تغییر نکند و حرف ها را راحت تر بشنوند. این افراد تعریف و تمجید دیگران نسبت به خودشان را به راحتی می پذیرند به طوری که می توان این موضوع را هنگام صحبت با آنها فهمید چون تایید سر و برق زدن چشم های شان نشان دهنده این ویژگی است.
عطر وسیله ضروری برای این افراد
طرفدار عطر و بوی خوش هستند و همیشه سعی می کنند یک عطر خوب در کیف و وسایل خود داشته باشند. آنها عطر را جزء وسایل ضروری خود می دانند و سعی می کنند همیشه بوی خوب بدهند و هرازگاهی هم عطر زدن را در روز تکرار می کنند. افراد دارای اعتماد به نفس صاف می نشینند یا از ژست های بسیار خاص زبان بدن برای ایجاد تفاوت با دیگران استفاده می کنند. آنها هنگام نشستن لباس خود را جمع می کنند تا کمترین تا خوردگی و چروک را داشته باشد.
چنین افرادی با اطمینان خاطر می نشینند، دسته های صندلی را همچون فرمانروایان لمس می کنند و دست های خود را روی دسته های صندلی قرار می دهند. همیشه سعی می کنند رو به سمت نفر مقابل بنشینند و دیگران را راحت تر ببینند. آنها سعی می کنند افراد مقابل را زیر نظر داشته باشند.
شیک لباس بپوشید
لباس گران لازم نیست، فقط خوب لباس بپوشید. شنیده اید که می گویند «وقتی خوش تیپ باشید، احساس خوبی خواهید داشت؟» این جمله واقعا حقیقت دارد. وقتی شما شیک لباس بپوشید بر خودتان و دیگران تاثیر مثبت می گذارید. این گونه لباس پوشیدن احساس راحتی خاصی را در شما ایجاد می کند. شیک لباس پوشیدن یکی از ساده ترین راه ها برای افزایش اعتماد به نفس است.
نسیم چراغلو

مواجهه حضوری «گرگ های زرد» با قربانیان لرزان

خراسان - مورخ یکشنبه 1393/10/14 
 
 

سید خلیل سجادپور- بارها در کوران حوادث با صحنه های تلخ و وحشتناکی رو به رو بوده ام که حتی یادآوری آن ها نیز آزارم می دهد، اما این بار قلم هم از نوشتن شرم دارد او هم مانند من از بیان صحنه "مواجهه حضوری گرگ های زرد با قربانیان لرزان" این پرونده در سیرمراحل قضایی بیزار است. نمی توانم از پوزخندهای شیطانی بنویسم که با دیدن "دختران قربانی" بر چهره گرگ های زرد ظاهر شد. دختر 22ساله تمام خشمش را در گلو فریاد کرده بود، دستانش می لرزید و از یادآوری آنچه بر او گذشته بود وحشت داشت، در حالی که اشک هایش سرازیر شده بود، با دیدن "گرگ های زرد" فریاد کشید، حیوان های کثیف مرا می شناسید، من همان دختری هستم که شما را به همه مقدسات قسم می دادم که رهایم کنید، روزگارم را تباه نکنید، اما تنها با مشت و لگد پاسخم را می دادید. از روزی که هستی ام را به نابودی کشاندید از تنهایی وحشت دارم، از تاریکی می ترسم، می دانید عذاب روحی یعنی چه؟ می توانید درک کنید که چه به روز من آوردید که حالا مجبورم شبی چند قرص اعصاب و روان مصرف کنم...

می توانید احساس یک پدر را زمانی که با آن وضعیت دهشتناک دخترش را در یکی از میادین شهر پیدا می کند، درک کنید. فقط خدا می داند چه به روزم آورده اید، حالا هم تنها خواسته ام از دستگاه عدالت این است که شما را چند ساعت بر بالای دار آویزان نگه دارند تا عبرتی برای شیطان صفتانی مانند خودتان شوید! دختر دانشجو وقتی با گشودن عقده هایش کمی آرام گرفت گفت: نمی توانم از آن روز سخنی بر زبان بیاورم حتی از بیان آن هم ترس دارم. آن شب وقتی سوار خودرو شدم جوانی که در صندلی عقب نشسته بود با شنیدن جمله "چقدر هوا سرد است" که از سوی راننده بیان شد، ناگهان سرو بدنم را به زیر صندلی فرو برد، ناامیدانه تلاش می کردم تا با پاهایم به شیشه خودرو ضربه بزنم شاید کسی این صحنه را ببیند اما مشت و لگدی بود که بر پیکرم فرود می آمد هرچه بیشتر مقاومت می کردم بیشتر کتک می خوردم.

آن ها مرا تهدید به قتل می کردند که یک لحظه زنگ گوشی تلفنم به صدا درآمد، خواستم گوشی را بیرون بیاورم که آن ها گوشی ام را گرفتند و سیم کارتش را خارج کردند. دستمال کهنه ای را به دهانم فشار دادند نمی توانستم حرکتی انجام بدهم حدود 40 دقیقه بعد احساس کردم وارد جاده ای خاکی شدند و بعد از آن که چند ساعت مرا مورد آزار قرار دادند در نیمه های شب به مشهد بازگرداندند و رهایم کردند... قربانی دیگر هم حال و روز مناسبی نداشت اما از این که با تلاش پلیس و دستورات ویژه دادستان مشهد، گرگ های زرد را گرفتار در چنگ عدالت می دید، خوشحال بود ، می گفت: دوست دارم لحظه اعدام آن ها را ببینم تا از وحشتم کاسته شود! کاش قانون اجازه می داد حتی خودروی آن ها را نیز در مرکز شهر به آتش می کشیدند... آن روز من از شدت ترس به موجودی "یخ زده" تبدیل شده بودم گیج بودم فقط به خاطر دارم که با مشت به شیشه خودرو می کوبیدم و مشت های محکم آنان را بر نقاط مختلف بدنم احساس می کردم.

اشک می ریختم، التماس می کردم آن ها را به حضرت علی اصغر(ع) قسم دادم اما فایده ای نداشت، فقط به خدا توکل می کردم امیدی به زنده ماندن نداشتم، آخرین نمازم را زیر ضربات مشت ولگد به جا آوردم سرگیجه عجیبی گرفته بودم و تنها صدای تهدید آن ها را می شنیدم که «حرف نزن سرت را می بریم!» ضربات وحشتناکی را با لگد و زانو بر پیکرم می زدند و من فقط دعا می کردم، دهانم بوی خون می داد احساس سرمای عجیبی داشتم تمام بدنم می لرزید که مرا پس از چند ساعت آزار و اذیت در میدان تلویزیون انداختند.

تلفن همراهم زنگ می خورد از عابری پرسیدم اینجا کجاست؟ او که حیران مرا نگاه می کرد گفت: اینجا میدان تلویزیون است!پاسخ تلفن را دادم، مادرم بود. دقایقی بعد پدرم هراسان خودش را به من رساند، اما از دیدن آن صحنه شرمگین، فقط نگاهم می کرد می دانستم چه آتشی در دلش برپاست، اما او پدر بود و بغضش در گلو ماند... از آن شب تا امروز استرس شدیدی دارم تمام بدنم یخ می شود و از تنهایی هراس دارم، اما امیدوارم که دستگاه قضایی این حیوانات کثیف را به سزای اعمالشان برساند. دانشجوی 19ساله دیگری که طعمه گرگ های زرد شده بود در حالی که اشک هایش را پاک می کرد گفت: هیچ گاه فکر نمی کردم روزی این انسان نما ها را گرفتار در چنگ قانون ببینم، اما امروز اگرچه همه هستی ام را از دست داده ام خوشحالم که آن ها به مجازات خودشان در این دنیا خواهند رسید و ادامه داد: آنها با نام های مستعار یکدیگر را صدا می کردند.

وقتی احساس کردم آن ها قصد اذیت مرا دارند گفتم نگه دارید من پیاده می شوم اما وقتی راننده گفت: چقدر هوا سرد است! ناگهان جوانی که در صندلی عقب نشسته بود سیلی به صورتم زد و سرم را به زیر صندلی کشید مقاومت می کردم که بتوانم فرار کنم ولی راننده گفت: چاقو را به پهلویش فرو کن تا بداند با کسی شوخی نداریم! دهانم را گرفته بودند نمی توانستم نفس بکشم از شدت وحشت حتی نمی توانستم جیغ بزنم، خیلی کتکم زدند تا به بیراهه ای در جاده رسیدند.

در تاریکی شب تنها امیدم به خدا بود و التماس می کردم که زندگی ام را سیاه نکنند، اما آن ها عینکم را هم شکستند می گفتم شما را قسم می دهم نگذارید زندگی ام به تباهی کشیده شود. آینده ام نابود می شود هرچه بخواهید می دهم فقط رهایم کنید و دیگر با آخرین ضربه مشت چیزی نفهمیدم... حدود ساعت یک بامداد بود که مرا در شهر رها کردند و گفتند که باید خلاف جهت خودروی آنها حرکت کنم، اما من چیزی نمی فهمیدم به سختی خودم را به منزل رساندم نمی دانم مادرم با دیدن آن وضعیت چه حالی داشت اگرچه از آن شب تاکنون کابوس های وحشتناک می بینم و فریاد کنان از خواب بیدار می شوم و ...

سابقه خبر

۲ جوان شیطان صفت که با استفاده از یک دستگاه تاکسی زرد رنگ برون شهری، دختران جوان را به جاده فریمان می کشاندند و آنان را مورد آزار و اذیت های به عنف قرار می دادند با تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و صدور دستوراتی از سوی قاضی سیدجواد حسینی هفدهم آذر گذشته در چنگ قانون گرفتار شدند. این دو که به گرگ های زرد معروف شدند اولین طعمه خود را نوزدهم آبان گذشته در مشهد ربودند که بلافاصله پس از اعلام گزارش یکی از طعمه ها، دادستان مشهد با صدور دستورات ویژه ای از کارآگاهان پلیس خواست تا با بسیج کامل امکانات، این پرونده را با جدیت دنبال کنند. پس از دستور دادستان و با نظارت سرهنگ بیدمشکی رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی گروهی از کارآگاهان زبده اداره جنایی مامور رسیدگی به این پرونده شدند. آنان با کسب دستور از «قاضی حسینی» موفق شدند در مدت کوتاهی عاملان آزار و اذیت دختران را که به گرگ های زرد معروف شدند دستگیر کنند و به پنجه عدالت بسپارند.

فرندز هوم 3!

 سال پیش دی‌ماه به‌خاطر امتحانات دانشگاه و کنکور تنها سه‌بار از خانه خارج شدم. دو بار برای گرفتن ِ کتاب و جزوه و یک بار هفدهم دی به هتلِ استقرارِ خانه‌ی دوستی‌های عزیز. آن‌جا بود که میم با آقای ناشرِ عزیز صحبت‌های نهایی را انجام داد و من مهر 14 عزیز را دیدم. امسال دی امتحانی ندارم، کنکوری هم نیست اما عموما در خانه هستم و دلیلِ خاصی برای خروج از منزل وجود ندارد. اما این بار هم سیزدهم دی‌ماه، دیدنِ مهر14عزیز همان ِ دلیلِ گرمی بود که من و میم را از خانه خارج کند. با این‌که میم زیر حجمی از آلرژی پوستی چهره‌اش پنهان‌شده‌است و دو روزی از کار مرخصی گرفته‌است که دانشجوها او را با این چهره‌ی ترسناک نبینند، باز هم دیدیم دلیلی نیست که این فرصتِ شیرین را از دست بدهیم. نشستیم. و دقایقِ صحبت‌مان بیشتر از همیشه بود. این بار چای هم بود. حتی اگر آدم چای‌بخوری نباشم و متهم شوم به اینکه لابد قهوه نسکافه خورم و توی دلم در جواب آسدمجتبی بگویم مــــن؟ منی که از قهوه و هرچیز که با آن سنخیتی دارد بیزارم؟ اما باز هم حس کنم چه خوب که چایی هست. حتی فرصت دوبار چای خوردن هست، صندلی هست. یعنی عجله نیست و فرصتی است برای صحبت و شنیدن و حتی ثانیه هایی سکوت. در یزد چند ثانیه، سالِ پیش در مشهد چند ثانیه، تبریز نزدیک 5 دقیقه مکالمات طول می‌کشید. اما این بار در خانه‌ی‌دوست کلی. البته که گاهی شنیدن را به صحبت‌کردن ترجیح می‌دهم بخصوص اگر شنیدنِ مکالماتِ دو عزیز باشد که یکی‌شان میم است و یکی شان مهر14 عزیز. حتی اگر خیره شوم به مجید‌دل‌بندمی که از تلویزیون پشتِ سرِ مهر14 عزیز پخش می شود و تصویرش توی شیشهِ هتل افتاده است، و بعد از آن یوگی و دوستان، اما حواس‌م نه به مجید‌دل‌بندم باشد و نه به یوگی و دوستان. و یک صندلی خالی آن میان باشد و توی دلم بگویم آنجا قطعا جای مهر16 نازنین است که تا‌به‌حال کنارشان ننشته‌ام در چنین شرایطِ بی تعجیلی. سالِ پیش را عکاس تهرانی س.فدائیان ثبت کرد بی آنکه حواس‌مان باشد و بی‌آنکه بداند شد یکی از بهترین یادگاری‌ها. اما امسال کسی نبود که حتی بی‌خبر ثبت‌مان کند. اما کلمات همواره آماده‌اند تا لحظه‌های خوب را ثبت کنند. داشتم فکر می‌کردم چه خوب که نامِ جشنواره را گذاشته‌اند خانه‌ی‌دوست...

به قولی: خانه‌ی دوست‌تان گرم...

فرهنگ همدلی و هم کاری

در مهد کودک های ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره باخته و بعد 9 بچه و 8 صندلی و ادامه بازی تا یک بچه باقی بمونه. بچه ها هم همدیگر رو هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن .

در مهد کودک های ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یکی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میکنن و همدیگر رو طوری بغل میکنن که کل تیم 10 نفره روی 9 تا صندلی جا بشن و کسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و همینطور تا آخر

با این بازی ایرانیها از بچگی به کودکان خود آموزش میدیم که هر کی باید به فکر خودش باشه. اما در سرزمین آفتاب، چشم بادامی ها با این بازی به بچه هاشون فرهنگ همدلی و کمک به همدیگر و کار تیمی رو یاد میدن .

 

رمان احساس من فصل 1

 

http://up.vbiran.ir/uploads/39739140885324432506_secret_book.png

 

رمان : احساس من

نوشته:baranak94

منبع : www.roman-j.blogfa.com

فصل : 1

.......................................................................................

بهش نگاه می کنم با خونسردی ذاتیش به من خیره شده باید سعی کنم یه جوری خرابکاریمو جمع کنم
سعی می کنم خونسرد باشم با دست به صندلی جلوی میزم اشاره می کنم

-بفرمایید بشینید خدایی نکرده ممکنه خسته شید
دستشو از توی جیبش در میاره و با خنده محوی رو لبش میشینه روی صندلی
ارسان-باید این با ادب شدن تاریخی جنابعالی رو تو گینس ثبت کرد