یک نفر آمد قرارم را گرفت
برگ و بار و شاخسارم را گرفت
چهارفصل من بهار بود
حیف باد پاییزی بهارم را گرفت
اعتباری داشتم در پیش عشق با نگاهی
اعتبارم را گرفت
عشق یا چیزی شبیه عشق بود
آمد و دارو ندارم را گرفت
.
.
.
برای لک لکی زیبا آمدم…
اما حیف لالایی شب هایم را جغد ها خواندند …
برای عشق آمدم … اما حیف تنفر را پیش از هر چیز آموختم…
.
.
.
بعضی وقتا فکر میکنی فراموشش کردی و همه ی احساساتی که نسبت بهش داشتی از بین رفته …
اما…
کافیه به یاد خاطراتت بیفتی یه نفر اسمشو بیاره یا یه حرف یه لبخند باعث میشه دوباره به اوج خاطراتت برگردی
و وقتی اشکات روی گونه هات سرازیر شد بفهمی هنوز دوستش داری و عاشقشی !
.
.
.
از خدا که پنهان نیست…از شما چه پنهان … دوستت دارم …
.
.
.
نامت که می آید … دلم می زند … تازه می فهمم هنوز زنده ام …
.
.
.
کجای دلم دست گذاشتی که هر چه آه می کشم
شکل انگشتان تو می شود …
.
.
.
عکس هایت بزرگ شدند
راه می روند
می خندند
و تو هنوز برنگشته ای …
.
.
.
هر کس برای خودش جهنمی دارد …
جهنم من یعنی ، تو نباشی ،
جهنم تو یعنی ، با من باشی …!
.
.
.
دلم … دل کندن می خواهد … از آنهایی که تو داشتی …
.
.
.
چطور جا داده بودی ؟
این همه دروغ را !
در چشمان به این زیبایی …
.
.
.
مگر قرار نبود آدم به آدم برسد کوه به کوه ؟!
نه!
اینجا کوه ها در آغوش هم خوابیده اند
چرا به تو نمی رسم؟
.
.
.
دنیـا پـر از آدم هایـی سـت کـه
یکی را دوسـت مـی دارنـد…
امـا با کسـی دیگـر زنـدگی می کنند !
.
.
.
همه ی زبان های دنیا را باید بدانم
دوست دارمِ من
شاید با تو بیگانه باشد …
.
.
.
بیهوده می دوند خیابان ها
بی او دلم
به هیچ قراری نمی رسد …
.
.
.