همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

هزار کاش و اگر...

کاش می شد مدرسه را هنگامی دید که دکتر پولاک، معلم طب و جراحی دارالفنون، مشغول کالبد شکافی یک جسد با حضور شاگردان است.

کاش می شد مدرسه را هنگامی دید که دکتر حیدر میرزا به عنوان اولین دانش آموخته دارالفنون، در حال دریافت گواهی نامه تحصیلی اش است.*

کاش می شد مدرسه را هنگامی دید که میرزا اسداله، معلم فارسی و عربی دارالفنون، مشغول اقامه نماز جماعت به عنوان پیشنماز است.

کاش امیرکبیر هم بود.

دارالفنون را که دیدم یاد باغ نگارستان افتادم، شاید شباهت غریبی داشته باشند این دو مکان با هم، شاید هم شباهتی قریب؛ بانی دارالفنون در زمان افتتاحش غایب است و دربند، و کمی بعد هم می کشندش. در باغ نگارستان مردی دیگر، قائم مقام فراهانی، محمد شاه قاجار را به تخت سلطنت می نشاند و چند سال بعد توسط همین شاه قاجار و در همین باغ به قتل می رسد...

نکته 1/ با چند دوست وبلاگی رفته بودیم بازدید مدرسه دارالفنون

نکته2/ کتابهایی که از آنها در تهیه مطلب استفاده شده، جغرافیای تاریخی تهران از محسن معتمدی و رویدادها و یادمانهای تاریخی تهران از ناصر تکمیل همایون

نکته3/ برای آنها که نرفته اند، باغ نگارستان،نعمت و غنیمتی است در دلِ دود و ترافیک میدان بهارستان

* اگر خواستید، قسمتی از متن گواهی نامه دانش آموختگیِ اولین دانش آموخته دارالفنون را در ادامه بخوانید

مثل سوختن یک کبریت در انبار کاه ...

شب گردی خاطرت در میان خاطرات  .. 

آه که چه سخت است ابراز تحمل 

وچه خطیر است 

فکر اینکه .. میتوانی زمان را سپری کنی ! .. 

...

" مرد روزهای سخت 

قدرت قلب ها برای بی تو بودن 

به توان موری میرسد که دانه ای را بنگرد و بنگرد 

و بنگرد .. 

و هرگز به داشتنش نیندیشد ...

آموخته ام تو را از نزدیک ببینم 

آموخته ام برای دیدنت لحظه ها را بشمارم ...

مرد همیشه ی من 

این چه روزی است که تو نیستی و هوا روشن است ؟

این آتش قهر کدام طایفه ی زمین است که دست همیشه هایم را از تو کوتاه کرده است ؟ ...

.

.

.

دوباره عطر بزن 

رو به راه کن همه ی ساعت های دنیا را 

به وقتی که بیایی ..

کوکم کن ..

من بلد نیستم این نبودن را باور کنم !

دوباره به من بیاموز که چیزی را نابلد بودن چگونه است ؟ ...

...

ای وای ...

مرد همیشه ی من

تو چه بیرحم شده ای 

و من نمی دانستم ! ...