در شب درخشش کارلوس توز، یوونتوس در هفته نوزدهم سری آ ایتالیا بار دیگر هلاس ورونا را گلباران کرد.
در این بازی که در استادیوم یوونتوس آرنا برگزار شد، پوگبا ستاره فرانسوی بانوی پیر در دقیقه 3 یووه را پیش انداخت.
تنها چهار دقیقه از گل پوگبا نگذشته بود که کارلوس توز گل دوم یوونتوس را به ثمر رساند. با این گل نوید یک بازی پرگل مانند دیدار سه روز قبل این دو تیم داده شد، اما یووه برای زدن گل سوم تا دقیقه 66 صبر کرد و در این دقیقه پریرا آرژانتینی یووه را 3-0 جلو انداخت.
کارلوس توز در دقیقه 74 گل سوم بیانکونری را وارد دروازه ورونا کرد، تا این تیم ظرف مدت 3 روز 10 گل از یوونتوس دریافت کرده باشد.
یوونتوس با این برد 46 امتیازی شد و با اقتدار در صدر ماند. ورونا هم با 21 امتیاز چهاردهم جدول است.
آقازاده حزب الله لبنان!
جهاد مغنیه
فرزند یکی از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان، شهید عماد مغنیه
شهید شد!
شهید بن شهید!
و هر دو شهید شدند به دست پست ترین انسان های تاریخ بشر، یعنی صهیونیست ها!
جهاد هم آقازاده بود!
یا از ترس و یا از احترام پدرش همه در لبنان خم و راست می شدند!
اما رد پایش تو هیچ قرارداد اقتصادی دیده نشد!
جاهد هم آقا زاده بود!
اما آقا زاده ای که همچون پدرش لرزه بر اندام دشمن می انداخت!
ما هم تو مملکتمون آقا زاده داریم!
این آقازاده خار چشم دشمنان انقلاب بود و آقازاده ما با دشمن دست در دست هم می دهد تا فشار تحریم ها نظام را از پای بیاندازد!
این آقازاده پنجه در پنجه دشمن می انداخت و آقازاده ما در زمان جنگ در دانشکده الهیات مشغول به کسب علم بوده است!!!
البته از قدیم گفته بودند که؛ دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه ...
اما این کجا و آن کجا؟!
البته آقازاده ما هم لرزه می اندازد بر اندام دشمن ولی با این تفاوت که ما دو نوع لرزه بر اندام داریم!
یک لرزه از روی ترس است که ممکن است منجر به خیس شدن شلوار هم بشود و لرزه ای دیگر از روی شادمانی و خوشحالی بیش از حد مجاز است!
جهاد مغنیه چون پدرش لرزه ای بر اندام دشمن می انداخت که منجر به خیس شدن شلوار میشد ولی لرزه ای که آقازاده های کشور ما بر اندام دشمن می اندازند از نوع دوم است که نتیجه خوشحالی بیش از حد مجاز می باشد که ما بندری ها اصطلاحا به آن میگوییم "بلرزون"
رجوی تمام بی کفایتی خود را تحت نام حرکت عاشورایی می پوشاند؟!
منبع: انجمن نجات مرکز سمنان| پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳ چاپ
به طور کلی، آقای رجوی در جا خالی دادن و اینکه خود را پاسخگوی کسی
نداند و خرابکاری های خود را به گردن دیگران بیندازد مهارت فوق العاده ای دارد. او
شخصی است که می تواند افراد را مورد حسابرسی قرار دهد ولی خودش را هیچگاه در معرض
بازخواست دیگران قرار نمی دهد.
او ادعا می کند در تمام پروسه سازمانی فرقه منافقین چندین بار حرکت عاشورائی داشته
است، یک حرکت زمانی که موسی خیابانی و اشرف ربیعی را با تعدادی در خانه های تیمی
تنها گذاشت و خودش پا به فرار گذاشت و در ادامه نفع تبلیغاتی و سیاسی این فرار را
تا مدت ها از آن خود کرد. همانطور که می دانیم موسی خیابانی در سلسه مراتب
تشکیلاتی، همردیف خود مسعود و در برخی جاها بالاتر و از طرفی هم در بین افراد
سازمان از محبوبیت خاصی بر خوردار بود. مسعود با فرار کردن از صحنه و تنها گذاشتن
موسی، به نوعی رقیب را از صحنه بدر کرد و براحتی با یک تسویه حساب، سبب شد کسی نیز
وی را هم مقصر نداند و تردیدی نسبت به وی در دیگران ایجاد نشود. مسعود در اوج
رذالت، این واقعه را عاشورای منافقین در 19 بهمن نامید.
مرحله دوم فرستادن نفرات خود در عملیات مرصاد (فروغ جاویدان ) جهت مقابله با
رزمندگان ایرانی و در حقیقت تجاوز به خاک کشورش بود. مسعود رجوی در این حرکت
احمقانه، تعداد زیادی را قربانی ندانم کاری خود نمود او قبل از عملیات، در نشست
توجیه عمومی اعلام کرد خدایا من تمام دار و ندارم و تمام سرمایه ام طی این سالیان
را برای پاسخ دادن به ضرورت تاریخ عاشورا گونه به صحنه می فرستم و نتیجه هرچه باشد
به نفع خلق قهرمان و ملت ایران خواهد بود اما پس از شکست در عملیات، خودش را کنار
کشید و شکست در عملیات را به گردن افراد انداخت.
یکی از مشخصه های رهبران فرقه ها این است که خودشان را پاسخگو نمی دانند و درست
اشکال را حائلهای ایدئولوژیک دانست و بحث های مربوط به تنگه و توحید را راه انداخت
.حرکت سوم را در سال 70 باشروع جنگ عراق و آمریکا که فکر می کرد احتمال آن را دارد
از بین برود یک موضوع به نام صلیب را مطرح نمود که افراد باید سیته ترین شق را در
نظر بگیرند . در همین شرایط از نیروها خواست که تا کجا همراه وی هستند ودقیقا فرصت
را مناسب دید تا فرزندان را از پدر و مادرانشان جدا کند و ریل انقلاب کذائی را
اجرا کند و این بحران بهترین زمان برای وی شد. وجالب اینکه آخرکه در هر جلسه ای
برای ساکت نگه داشتن افراد زمان سرنگونی معین می کرد اخیرا هم اعلام کرد . من
مسئولیت سر نگونی ندارم و من آمدم که شما را آخر و عاقبت بخیر و سعادتمند کنم .
این حرف از صد تا فحش بدتر است و به افراد کارد بزنند بهتر بود تا این حرف
رابشنوند . در همین سال 93 باز مجددا بحث عاشورا را به میان آورد صحبت های تکراری
و تحت فشار قرار دادن نیروها ای کاش بجای اینهمه تعهد گرفتن از نیروها خود رجوی یک
بار هم شده تعهد می داد . در این سالها گرفتن امضاء خون و نفس و انقلاب کذائی و
موسسان دوم و انواع و اقسام بند های انقلاب تماما یک هدف بیشتر نداشت آنهم افراد
را در هر شرایطی مطیع و سر سپار مطلق خود کند .یک حرکت عاشورائی را باید چند بار
انجام داد و تکرار نمود . این اوج دنائت رجوی است که حتی در بحث اعتقادی سعی می
کند از افراد سوء استفاده کند . و آدمها را فریب دهد .
اتفاقا باید از رجوی سئوال نمود ؟ آیا این حرکتهای عاشورائی فقط باید خاص نیروها
باشد و همواره شماباید این جان نا چیز و بی ارزش تان را در ببرید . رجوی در کل این
سالها هر گاه ژست این را گرفت که هرکس نخواست می تواند برود بحثی دیگر را علم می
کرد به نوعی جلوی افرادسنگ می انداخت بطور مثال بحثهای طعمه خارجه نداریم و امنیت
افراد و ورود غیر قانونی به کشور عراق را پیش می کشید . و همیشه تعدادی نخود هر آش
هم وجود داشت که برای خوش خدمتی به میان گود بیایند و بگویند برادر مسعود اگر شما
اجازه بدهید ما نمی توانیم اجازه بدهیم کسی این کشتی را سوراخ کند .حال افراد نمی
دانستند و آنقدر مجاب شده که متوجه نمی شدند خود رجوی هزاران بار این کشتی را
سوراخ کرده آنهم وقتی افراد را با نیرنگ از اعتقاداتشان منحرف کرده و اصولی نبوده
که زیر پا نگذاشته است . و با این طرز تفکر که به نفع سازمان و آینده ملت ایران
است هر خیانتی را در زیر این ایدئولوژی انجام داده است .
جناب مسعود خان چرا این حرکتها فقط باید خاص افراد زیر دست باشد و تو همسرت از آن
مستثناء باشید . دیر نیست که سزای اعمالت را ببینی و درست است که آیندگان خواهند
دید که چه کردی .
در روزگاران خیلی قدیم، سالها پیش در یک اون چنان روزی…
یک هم ولاتی(استانی) ما یک کمپین خفن راه انداخت. تو این کمپین یا به قول گفتنی (پویش دسته جمعی) همه زدند و قلیون ها رو شکستند و بقیه لایک کردند و در دکان قلیون فروشی رو تخته کردند.
پاتوق مرکزی وبلاگ نویسان دانش آموز نوشت: میرزا گفت بشکن
در روزگاران خیلی قدیم، سالها پیش در یک اون چنان روزی…
یک هم ولاتی(استانی) ما یک کمپین خفن راه انداخت.