همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

رجوی تمام بی کفایتی خود را تحت نام حرکت عاشورایی می پوشاند؟!

منبع: انجمن نجات مرکز سمنان| پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳ چاپ

به طور کلی، آقای رجوی در جا خالی دادن و اینکه خود را پاسخگوی کسی نداند و خرابکاری های خود را به گردن دیگران بیندازد مهارت فوق العاده ای دارد. او شخصی است که می تواند افراد را مورد حسابرسی قرار دهد ولی خودش را هیچگاه در معرض بازخواست دیگران قرار نمی دهد.
او ادعا می کند در تمام پروسه سازمانی فرقه منافقین چندین بار حرکت عاشورائی داشته است، یک حرکت زمانی که موسی خیابانی و اشرف ربیعی را با تعدادی در خانه های تیمی تنها گذاشت و خودش پا به فرار گذاشت و در ادامه نفع تبلیغاتی و سیاسی این فرار را تا مدت ها از آن خود کرد. همانطور که می دانیم موسی خیابانی در سلسه مراتب تشکیلاتی، همردیف خود مسعود و در برخی جاها بالاتر و از طرفی هم در بین افراد سازمان از محبوبیت خاصی بر خوردار بود. مسعود با فرار کردن از صحنه و تنها گذاشتن موسی، به نوعی رقیب را از صحنه بدر کرد و براحتی با یک تسویه حساب، سبب شد کسی نیز وی را هم مقصر نداند و تردیدی نسبت به وی در دیگران ایجاد نشود. مسعود در اوج رذالت، این واقعه را عاشورای منافقین در 19 بهمن نامید.
مرحله دوم فرستادن نفرات خود در عملیات مرصاد (فروغ جاویدان ) جهت مقابله با رزمندگان ایرانی و در حقیقت تجاوز به خاک کشورش بود. مسعود رجوی در این حرکت احمقانه، تعداد زیادی را قربانی ندانم کاری خود نمود او قبل از عملیات، در نشست توجیه عمومی اعلام کرد خدایا من تمام دار و ندارم و تمام سرمایه ام طی این سالیان را برای پاسخ دادن به ضرورت تاریخ عاشورا گونه به صحنه می فرستم و نتیجه هرچه باشد به نفع خلق قهرمان و ملت ایران خواهد بود اما پس از شکست در عملیات، خودش را کنار کشید و شکست در عملیات را به گردن افراد انداخت.
یکی از مشخصه های رهبران فرقه ها این است که خودشان را پاسخگو نمی دانند و درست اشکال را حائلهای ایدئولوژیک دانست و بحث های مربوط به تنگه و توحید را راه انداخت .حرکت سوم را در سال 70 باشروع جنگ عراق و آمریکا که فکر می کرد احتمال آن را دارد از بین برود یک موضوع به نام صلیب را مطرح نمود که افراد باید سیته ترین شق را در نظر بگیرند . در همین شرایط از نیروها خواست که تا کجا همراه وی هستند ودقیقا فرصت را مناسب دید تا فرزندان را از پدر و مادرانشان جدا کند و ریل انقلاب کذائی را اجرا کند و این بحران بهترین زمان برای وی شد. وجالب اینکه آخرکه در هر جلسه ای برای ساکت نگه داشتن افراد زمان سرنگونی معین می کرد اخیرا هم اعلام کرد . من مسئولیت سر نگونی ندارم و من آمدم که شما را آخر و عاقبت بخیر و سعادتمند کنم . این حرف از صد تا فحش بدتر است و به افراد کارد بزنند بهتر بود تا این حرف رابشنوند . در همین سال 93 باز مجددا بحث عاشورا را به میان آورد صحبت های تکراری و تحت فشار قرار دادن نیروها ای کاش بجای اینهمه تعهد گرفتن از نیروها خود رجوی یک بار هم شده تعهد می داد . در این سالها گرفتن امضاء خون و نفس و انقلاب کذائی و موسسان دوم و انواع و اقسام بند های انقلاب تماما یک هدف بیشتر نداشت آنهم افراد را در هر شرایطی مطیع و سر سپار مطلق خود کند .یک حرکت عاشورائی را باید چند بار انجام داد و تکرار نمود . این اوج دنائت رجوی است که حتی در بحث اعتقادی سعی می کند از افراد سوء استفاده کند . و آدمها را فریب دهد .
اتفاقا باید از رجوی سئوال نمود ؟ آیا این حرکتهای عاشورائی فقط باید خاص نیروها باشد و همواره شماباید این جان نا چیز و بی ارزش تان را در ببرید . رجوی در کل این سالها هر گاه ژست این را گرفت که هرکس نخواست می تواند برود بحثی دیگر را علم می کرد به نوعی جلوی افرادسنگ می انداخت بطور مثال بحثهای طعمه خارجه نداریم و امنیت افراد و ورود غیر قانونی به کشور عراق را پیش می کشید . و همیشه تعدادی نخود هر آش هم وجود داشت که برای خوش خدمتی به میان گود بیایند و بگویند برادر مسعود اگر شما اجازه بدهید ما نمی توانیم اجازه بدهیم کسی این کشتی را سوراخ کند .حال افراد نمی دانستند و آنقدر مجاب شده که متوجه نمی شدند خود رجوی هزاران بار این کشتی را سوراخ کرده آنهم وقتی افراد را با نیرنگ از اعتقاداتشان منحرف کرده و اصولی نبوده که زیر پا نگذاشته است . و با این طرز تفکر که به نفع سازمان و آینده ملت ایران است هر خیانتی را در زیر این ایدئولوژی انجام داده است .
جناب مسعود خان چرا این حرکتها فقط باید خاص افراد زیر دست باشد و تو همسرت از آن مستثناء باشید . دیر نیست که سزای اعمالت را ببینی و درست است که آیندگان خواهند دید که چه کردی .

انواع نیرو

نیروی الکتریکی

نیروی الکتریکی یک نیروی بنیادی است و از بار الکتریکی مایه می‌گیرد. این نیرو ممکن است جاذبه (وقتی‌که دو بار الکتریکی غیر همنوع هستند) یا دافعه (وقتی ه دو بار الکتریکی همنوع هستند) باشد و مقدار آن با حاصل ضرب دو بار الکتریکی نسبت مستقیم و با مجذور فاصله دو بار الکتریکی نسبت معکوس دارد و رابطه آن در دستگاه SI بصورت F=q1q2/4пε0r2 نوشته می شود. هنگامیکه اجسام بادار ساکن باشند، در اینصورت نیروی الکتریکی را که بر یکدیگر وارد می‌کنند، نیروی جاذبه یا دافعه الکترواستاتیک است. 

نیروی گرانشی

بر اساس قانون جهانی گرانش ، نیرویی که دو ذره به جرمهای m1,m2 و به فاصله r از هم به یکدیگر وارد می کنند ، نیروی جاذبه‌ای است که در امتداد خط واصل دو ذره اثر می کند. این نیرو با حاصلضرب جرم دو ذره نسبت مستقیم و با مربع فاصله بین دو ذره نسبت معکوس دارد. نیروی گرانشی برخلاف نیروی الکتریکی که آن نیز نیروی عکس مجذوری است، فقط یک نیروی جاذبه است. در این رابطه G ثابت جهانی گرانش بوده و مقدار آن برای تمام زوج ذرات یکسان است. نیروهای گرانشی به طور نسبی خیلی ضعیف هستند. نیروی جاذبه موجود بین اجسام یک نیروی بنیادی است. این نیرو را به اختصار نیروی گرانشی نیز می‌گویند. 

نیروی اصطکاک

اگر جسمی بجرم m را در روی یک میز افقی دراز ، حرکت دهیم، سرانجام متوقف می‌شود. این گفته به این معنی است که جسم هنگام حرکت تحت اثر شتاب میانگین a که جهتش در خلاف جهت حرکت است قرار می‌گیرد. هرگاه جسم در یک چارچوب لخت شتاب بگیرد همواره نیرویی مطابق قانون دوم نیوتن به حرکت آن وابسته می‌کنیم، نیرویی که در اینجا شتاب a را در خلاف جهت حرکت جسم ایجاد کرده و موجب توقف جسم می‌گردد، نیروی اصطکاک گویند. 

نیروی جانب مرکز

اگر حرکت دایروی یک ذره را از دید ناظری که در روی زمین ثابت است، بررسی کنیم در اینصورت این ناظر مشاهده می‌کند که ذره تحت تاثیر یک نیرویی که در امتداد شعاع حرکت دایروی و بطرف داخل بر آن وارد می‌شود، قرار دارد. این نیرو را نیروی جانب مرکز گویند که با جرم ذره و مجذور سرعت آن نسبت مستقیم و با شعاع مسیر حرکت دایروی نسبت عکس دارد و از رابطه F=mu2/R محاسبه می‌گردد. 

نیروی لخت

معمولا در حرکت اجسام ، چارچوبهای مرجع که برای بررسی این حرکتها در نظر می‌گیریم، لخت هستند. اگر چنانچه بجای چارچوب لخت از یک چارچوب نالخت استفاده کنیم، در اینصورت باید از نیروهای غیر نیونی یا نیروهای لختی استفاده کنیم. بر خلاف نیروهای نیوتنی ، این نیروها را نمی‌توان به یک جسم مشخص در محیط ذره مورد نظر وابسته دانست. همچنین اگر ذره را از یک چارچوب مرجع لخت مشاهده کنیم، نیروهای لختی ناپدید می‌شوند. پس در واقع این نیروها را نوعی نیروی مجازی می‌توان در نظر گرفت که در انتقال از یک چارچوب لخت به یک چارچوب نالخت ظاهر می‌شوند. 

نیروی گریز از مرکز

از جمله نیروهای لختی می‌توان نیروی گریز از مرکز را نام برد. اگر حرکت دایروی یک ذره را از دید ناظری که روی یک صفحه چرخان در یک چارچوب مرجع نالخت که به همراه ذره می‌چرخد بررسی کنیم، در اینصورت این ناظر ذره را ساکن می‌بینید. اما اگر این ذره را اندکی در امتداد شعاع دایره به طرف مرکز دایره بکشد، احساس می‌کند که ذره دوباره به عقب بر می‌گردد. و لذا از نظر این ناظر ذره تحت تاثیر یک نیرویی که در راستای شعاع و بطرف خارج است، قرار می‌گیرد. این نیرو را نیروی گریز از مرکز گویند. 

نیروی هوک یا نیروی فنری

زمانی که یک جسم جامدی (مانند یک فنر) تغییر شکل پیدا می‌کند، به شرط اینکه تغییر شکل بیش از حد زیاد نباشد، جسم با نیرویی متناسب با مقدار تغییر شکل در آن مقاومت می‌کند که این نیرو را نیروی کشسانی فنر می‌گویند. 

نیروی پیش ران موشک

در دستگاههای با جرم متغییر (که در آن جرم به نوعی تغییر می کند) آهنگ انتقال تکانه به داخل (یا خارج) دستگاه ، توسط جرمی که از دستگاه خارج ( یا به آن داخل) می شود ، را بصورت نیرویی تعبیر می‌کند که جرم خارج شده از (یا وارد شده به) دستگاه روی آن اعمال می کند. در حرکت موشک ، این نیرو را نیروی پیش ران موشک می گویند و هدف طراحان موشک این است که تا حد امکان این نیرو را بزرگتر کنند. 

نیروی مغناطیسی

دو بار الکتریکی  را در نظر می‌گیریم. اگر این بارها متحرک باشند ، به عبارت دیگر اگر بارها به ترتیب با سرعت های  در حال حرکت یکنواختباشند ، علاوه بر نیروی الکتریکی ، نیروی دیگری نیز به یکدیگر وارد می کنند که این نیرو را نیروی مغناطیسی گویند. این نیرو نیز مانند نیروی الکتریکی یک نیروی عکس مجذور فاصله است. با این تفاوت که این نیرو با سرعت بارها نیز نسبت مستقیم دارد. 

نیروهای الکترومغناطیسی

این نیروها که به نیروهای لورنتس نیز معروف هستند ، دارای قدرت متوسط می باشند. نیروی الکترومغناطیسی ترکیب دو نیروی الکتریکی و مغناطیسی است. رابطه این نیرو به صورت  است که در آن q بار الکتریکی ذره ، E میدان الکتریکی ، V سرعت ذره باردار و B میدان مغناطیسی است. 

نیروهای هسته‌ای

این نیروها در واپاشی بتای هسته‌ها و در برهمکنش بسیاری از ذرات بنیادی دخالت دارند. این نیرو از نیروهای حاصل از برهمکنش های الکترومغناطیسی خیلی ضعیف‌تر هستند. از این رو برهمکنش واپاشی بتایی را برهمکنش ضعیف می گویند. پیش بینی می شود که عامل این برهمکنش ، میدان نیرویی است که نه هسته ای ، نه الکترومغناطیسی و نه گرانشی است. بنابراین به عنوان یکی از نیروهای بنیادی فیزیک محسوب می شوند.

نیروهای هسته‌ای نوع دیگری از نیروها هستند که در فضای هسته وجود دارند. این نیروها دارای برد کوتاه بوده و در مقایسه با سایر نیروها بسیار قوی هستند. مفهوم کوتاه برد به این معنی است که به عنوان مثال در ساختمان اتم ، نیروهای الکتریکی بین الکترونها و هسته وجود دارد. اما اگر به هسته نزدیک شویم ، در فاصله تقریبا کمتر از یک فرمی (10-15 متر) این نیروها اعمال می‌شوند. 

منبع:رشد

تفاوت های طالبان ، القاعده و داعش

تفاوت‌های طالبان، القاعده و داعش

دانشجوی دکتری علوم سیاسی

Sadeghian_BWاز زمان شکل‌گیری نیروهای “جهادگر” در خاورمیانه تا به امروز، این نیروها آنقدر دچار دگرگونی شده‌اند که نسل‌های اولیه آنان را به درستی نمی‌توان از نیروهای فعلی‌شان تشخیص داد. گویی به غیر از آنکه تمام این نیروهای برای توجیه حرکت‌های خود به متون دینی چنگ می‌زنند و تلاش داشته و دارند که اساس کار خود را با دین و برداشت‌های خاص خودشان از اسلام صورت دهند هیچ نقطه مشترکی ندارند. نیروهای جدید، خصوصا جنگ‌جویان-تروریست‌های داعش با استفاده از تجارب نیروهای دیگر توانایی‌شان را با توجه به گذر زمان بازسازی کردند و در تشکیلات خود تغییراتی اساسی را داده‌اند. داعش سودای خلافت اسلامی دارد در حالی که دیگر نیروهای جهادی بیش از آنکه به فکر خلافت اسلامی باشند؛ در حال جنگ و گریز بودند. بزرگترین تفاوت نیروهای داعش همین بس که توانسته جنگجویان خود را از ۸۰ کشور جهان گرد هم جمع کند[i].

اگر نیروهای طالبان وابسته به قومی خاص در افغانستان بودند و تلاش داشتند تا نیروهای نظامی خود را از مدارس دینی پاکستان جذب نمایند، در مقام مقایسه نیروهای القاعده از کشورهای مختلف گرد بن‌لادن جمع شدند تا در کنار نیروهای طالبان به جنگ بپردازند و کشور افغانستان را از وجود “نیروهای کفر” پاک نمایند. نیروهای القاعده از کشورهایی چون یمن، عربستان سعودی، کویت و چند کشور عرب زبان دیگر گرد بن‌لادن جمع شده بودن و نقطه مشترک میان تمام این نیروهای عرب زبان بودن آنهاست، آنگونه که همچنان این نیروها را با عنوان عرب زبانان افغان می‌شناسند.

از همین روست که رد نیروهای القاعده را می‌توان در هر کدام از درگیری‌های خشونت‌بار در خاورمیانه، چچن، بوسنی، پاکستان و دیگر مکان‌ها مشاهده کرد. در مقام مقایسه و با توجه به گفته نزدیکان بن‌لادن[ii] رهبر طالبان چندان از علوم دینی باخبر نبود و حتی نمی‌توانست به‌درستی به زبان عربی تکلم نماید هر چند مدعی آن بود که اسلامی که او شناخته و معرفی می‌کند خالص و ناب است، محدوده فکری و عمل طالبان حداکثر به مدارس دینی حقانی وصل می‌شد و کشور افغانستان ولی نیروهای نزدیک به میلیارد سعودی در هر کجا که جنگی میان نیروهای دولتی و جهادگرایان اسلامی صورت می‌گرفت به کمک آنان می‌شتافت. برای نیروهای القاعده هدف اول و آخرین نابودی قدرت‌های استکباری بوده و هست، مهم نیست این قدرت کفر کجا باشد، استراتژی این نیروهای جنگجو از ابتدا آن بوده که منافع این قدرت‌ها را در هر کجای جهان به چالش بگیرند حتی در خود کشورهای غربی و آمریکا. آنچنان که چنین کردند و بخشی از اهداف تروریستی خود را در کشورهای همچون عربستان سعودی،آمریکا و با همکاری جدایی طلبان چچنی علیه روسیه وارد عمل شدند.

چنین تفاوت‌هایی میان نیروهای طالبان و القاعده نشان از آن دارد که نگاه طلاب‌علوم دینی افغان فقط به محدود جغرافیایی خاصی است و هر زمان که منافع آنان حکم کند به دیدار مسولان آمریکایی می‌روند و حتی حاضرند برای دیگر جنگجویان در افغانستان مانع ایجاد کنند. روایت کرده‌اند که گفتگو‌هایی که میان دو رهبر صورت گرفت ملاعمر با ناراحتی سخن از دخالت‌های بی‌جا نیروهای القاعده به میان آورد[iii]. حتی تلاش داشت با توافق با بن‌لادن از شر حضور آنان در افغانستان رهایی یابد، چرا که نیازمند آن بودند توان خود را در افغانستان و در مقابل نیروهای مجاهدین شمال به رهبری احمدشاه مسعود، گلبدین حکمتیار حفظ نمایند و سریعتر احکام اسلام را در سرزمین افغانستان پیاده نمایند.

با توجه به خاطرات نزدیکان بن‌لادن، القاعده به واحدهای انفورماتیک، نظامی، تبلیغاتی و آموزش‌های نظامی مرحله به مرحله تقسیم می‌شد و دارای توانایی‌هایی بود که آنان را چندین گام جلوتر از دیگر نیروهای جهادی قرار می‌داد. چرا که با پول‌های رهبر القاعده این امکان برای آنان فراهم می‌شد که بتوانند با جمع‌آوری اطلاعات و جذب افراد متخصص به کارهای خویش مشغول باشند و اهداف مورد نظر خود را انجام دهند. در واقع می‌توان به این نتیجه رسید که جنگجویان طالبان در مقام مقایسه با القاعده، روستاییانی هستند که به غیر از سلاح‌های نظامی که در دست داشتند افکارشان در دالان‌های تنگ تاریخ بجای مانده بود[iv].

درست زمانی که نیروهای طالبان کابل را تصرف کرده و قوانین خودشان را با قرائتی خاص از اسلام برقرار ساخته بودند و دیدن تصاویر تلویزیون را حرام اعلام کرده و سینماهای کابل را تخریب، رهبر القاعده پیام‌های خود را به صورت تصویری برای تمام مردم جهان مخابره می‌کرد و مشاورانی داشت که از قدرت شبکه اینترنت باخبر بودند و همیشه خبرنگارانی همراه داشت تا اخبار مربوط به گروه وی را پوشش دهند، حال آنکه از رهبر طالبان فقط عکسی در دست است.

اما نیروهای وابسته به داعش، در مقام مقایسه با نیروهای طالبان و القاعده بسیار متفاوت هستند. حداقل آنکه این سازمان نظامی-تروریستی از اکثر کشورهای خاورمیانه، آسیای میانه و حتی کشورهای غربی جنگجویانی را جذب کرده و با توجه به فیلم‌های و تصاویر منتشر شده از این پیکارجویان چهره‌هایی را می‌بینیم که هیچ شباهتی با آسیایی‌ها ندارند[v]. از سویی دیگر، حمله‌های برق‌آسا نیروهای داعش در عراق نشان از آن دارد که توان اطلاعاتی این نیروها بیش از دیگر جهادگرایان اسلامی می‌باشد، به گونه‌ای که با هر کدام از یورش‌های خود موفق شده‌اند شهرهای عراق را به تصرف در آورده و نیروهای نظامی عراقی را وادار به عقب نشینی نمایند.

در حال حاضر نیز بعد از جنگ و گریزهایی که ارتش عراق و نیروهای پیش‌مرگ کرد طی دو ماه اخیر با پیکارجویان داعش داشتند هنوز موفق نشده بودند شهرهایی که به دست داعش افتاده را مجددا به دست گیرند؛ البته در چند روز اخیر و با پشتیبانی نیروی هوایی آمریکا ورق در حال برگشتن به ضد داعش است و خبر از برتری نیروهای ارتش عراق می‌دهند.

اگر طالبان به پول‌های سازمان اطلاعات پاکستان، عربستان سعودی، قطر و شیخ‌های پولدار کویت وصل می‌شد تا سلاح‌های نظامی خود را تهیه نماید و نیروهای القاعده به جیب بن‌لادن وصل می‌شدند تا تحرکات تروریستی خود را پوشش دهند، نیروهای داعش ابتدا تلاش دارند مکان‌ها و تاسیسات نفتی را تصرف نمایند تا از فروش نفت به درآمدهایی برسند تا بتوانند خواسته‌های خود را از این طریق ادامه دهند.

ناگفته نماند که در این تحلیل نمی‌توان کمک‌های مالی شیخ‌نشین‌های اطراف خلیج‌فارس را نادیده گرفت، کسانی که تلاش دارند خلافت اسلامی برپا دارند و با تمام دستاوردهای دنیای جدید سرجنگ داشته و دارند.

به بیانی دیگر، داعش ابتدا کسب درآمد می‌کند و با همین سرمایه است که هزاران ماشین سحرانوردی مدل بالا و اسلحه‌هایی را خریداری می‌نماید که در نوع خودشان جدیدترین و مدرنترین هستند، در مقام مقایسه نگاه کنید به وسایل حمل و نقل نیروهای طالبان که با موتور سیکلت‌های شهری و گاه با دوچرخه است!

همچنین اکثر تصاویر و فیلم‌های مخابره شده از حرکت این نیروهای تروریستی از بیابان‌های عراق می‌باشد، عبور از این بیابان‌ها و حمله بردن به شهرها بازگو کننده توان لجستیگی آنان است، نیروهایی که آنقدر استفاده از ارتباطات ماهواره‌ای را آموخته و به کار گرفتند که از جاده‌های اصلی حرکت نکنند و بیابان را برای عبور انتخاب نمایند. چنین نیروهایی باخبر از تمام نقاط جغرافیایی کشور عراق هستند، اگر شیوه حرکت این نیروها را از زمان وارد شدن به شهرهای عراق تا درگیری‌هایشان را با پیشمرگ‌های کُرد دنبال نمایم به این نتیجه می‌رسیم که این نیروها بدون هدف و براساس آرمان‌های خاص خود به شهری حمله نمی‌کنند. برپایی تفکرات بنیادگرایانه‌ آنان در این حملات جنبه ثانویه دارد. آنگونه که در ابتدایی‌ترین حرکت‌های خود به سمت بزرگترین پالایشگاه عراق رفتند، میدان نفتی عین‌زاله را تصرف نمودند، شهرهای الانبار، کروک و سنجار را محاصره و هدف بعدی را به دست گرفتن بزرگترین سد موصل عراق قرار داده‌اند. سدی که اگر به دست نیروهای داعش بیفتد، براساس نظر کارشناسان به عنوان اهرمی خواهد بود که خواسته‌های خود را دنبال نمایند و یا آنکه با باز کردن دریچه‌های سد، پایتخت عراق را نیز تهدید نمایند!

اکثر پایگاه‌های ثابت نظامی طالبان و القاعده، بعد از حمله آمریکا به افغانستان نابوده شد. چرا که این پایگاه‌ها محل استقرار جنگجویان بود و از چشم سازمان‌های اطلاعاتی دنیا نیز مخفی نبود، به همین دلیل بعد از حمله آمریکا از میان رفتند و ساکنان آن مجبور شدند راه به سوی کوه‌ها بجویند و مخفی شوند. ولی نیروهای داعش مکان مشخصی ندارند، چون شبحی خوفناک گرد شهرهای عراق و سوریه می‌چرخند و به اهداف خود نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند.

اعلام “خلافت اسلامی” از سویی این نیروها یکی دیگر از تفاوت‌هایی مهم و اساسی است که با جنگجویان طالبان و القاعده دارند. طالبان تلاش داشت افغانستان را کشور اسلامی نمایند، مدعای آنان برای اجرای احکام شریعت در کشور تحت سلطه‌شان بود و نشانی در دست نیست که خواهان به دست گیری سرزمین‌های دیگری بوده باشند. القاعده نیز چنین بود. ولی نیروهای داعش گستره خلافت اسلامی خود را سرزمین‌های اعلام کردند که از شام تا عراق و دیگر بخش‌های کشورهای خاورمیانه و آسیای میانه را در بر می‌گیرد.

کلام آخر آنکه، بسیار ساده سازی خواهد بود که این نیروها را فقط جنگجویان سرگردان در بیابان‌های عراق بنامیم که به شهرهای دیگر حمله می‌کنند و مردم را قتل‌عام می‌کنند و تمام توان خود را با به دست گرفتن همین تفنگ‌ها دنبال می‌نمایند. هویداست که چنین نیز می‌کنند ولی ریشه‌های فکری آنان در مقایسه به پیشینیان چنین گروه‌های بسیار متفاوت است. آن گروه‌ها اهداف محدود داشتند، ولی این گروه به یکباره تمام خواسته‌هایش را با هم می‌خواهد. خلافت اسلامی، به جنگ کردها می‌رود، قبایل مخالف دولت مرکزی عراق را گرد خویش جمع می‌نماید و… از هر راهی سود می‌جوید تا به خیالات خود جامه عمل بپوشاند. آنچه در این بین مدعای اصلی گروه داعش است و هیچ‌گاه یافت نمی‌شود نمایان نبودن دین اسلام، اخلاق اسلامی و راهنمایی‌های چنین دین انسان سازی است که آموزه‌هایش با حرکت‌های گروه تروریستی داعش هزاران هزار فرسنگ فاصله دارد.

 

[i]- در خبرها آمده بود ۸۱ کشور، خیلی مهم نیست این نیروها واقعا از ۸۱ کشور گرد هم جمع شده باشند و یا ۵۰ کشور، آنچه در این میان مهم است روش‌های است که این گروه تروریستی به کار بسته تا چنین نیروهایی را از سراسر دنیا جمع نماید.

 

[ii]- سایه به سایه با بن‌لادن، ناصر البحری، ترجمه: محمود بهفروزی، نشر جامی ۱۳۸۹

 

[iii]- بن‌لادن، پیتر ال‌ برگن، ترجمه: عباسقلی غفاری‌فرد، نشر اطلاعات ۱۳۹۰

 

[iv]- برای نمونه بنگرید به سایت “دولت اسلامی افغانستان” که توسط نیروهای گلبدین حکمتیار اداره می‌شود، همچنان کارهایی را صورت می‌دهند که طالبان انجام می‌داد و نشانی از تحرکات جدیدی نیست، به غیر از آنکه توانایی های دشمن در داخل افغانستان را هدف قرار دهند.

 

[v]- خبرهای منتشر شده درباره درگیری نیروهای طرفدار داعش و یزدیان در شهرهای آلمان حکایت از آن دارد که داعش موفق شده افکار بخشی از مسلمانان اروپا که به هر دلیلی از وضعیت زندگی خود در اروپا ناراضی هستند را به سمت خودش جلب نمایند و از میان همین نارضیان اروپایی کسانی را جذب نیروهای خود نماید.

 یک نظر

  1.  

    یکتا باشد تنها حق
    غیرش نباشد مطلق
    مسلمانند همچنین
    گونه گون و پر ز کین
    نهضت بود تحت نام
    واقع شده هم قیام
    چیره شوند چون برخی
    اسلام کنند آن معنی
    آنکه یافته پس سلطه
    دست با رقیب پس داده
    اینها شوند دست بدست
    بلکه دهند خصم شکست
    تا دست یابد به قدرت
    سخن راند ز وحدت
    پرسد خدای در قرآن
    اگر دارید خود ایمان
    چرا گویید پس گزاف
    دهان کرده باز بلاف ؟
    هر مخلوفی دارد ند
    گر بشوند با هم ضد
    پیروز شود سدیگر
    حیران مانده دو دیگر