خردمند آنچه را که میداند نمیگوید و آنچه را که بگوید میداند .ارسطو
عشق انسان را از دیدن عیوب منع می کند.ارسطو
تجربه میوه ای است که آن را نمی چینند مگر پس از گندیدن.ارسطو
خوشبخت و عاقل کسی است که هنگام بیدار شدن با خود می اندیشد .ارسطو
امروزسعی می کنم بهتر ازدیروز باشم.ارسطو
کسی که به امید شانس نشسته باشد،سالهاست مُرده است.ارسطو
تمایلات خود را میان دو دیوار محکم اراده و عقل حبس کنید .ارسطو
از طرز دعوای زن و شوهر ، به خوبی می توان فهمید که میزان تربیت ، فهم و فرهنگ آنها ، تا چه اندازه است.ارسطو
برنده ترین سلاح یک زن تقوا ونجابت اوست. ارسطو
دو چیز اندوه را از بین می برد یکی دیدار دوستان ، دیگر سخن دانایان و عالمان. ارسطو
باید از بدی کردن بیشتر بترسیم تا بدی دیدن. ارسطو
پیش از آن که کاری بکنی ، باید کسی باشی .ارسطو
بیشترین تاثیر افراد خوب زمانی احساس میشود که از میان ما رفته باشند.ارسطو
هیچ روح برتری نیست که آمیزه ای از دیوانگی و جنون را در خود نداشته باشد.ارسطو
هیچ چیز مانند بخشش و احسان انسان را سیر نمی کند.ارسطو
بزرگی در احترام داشتن نیست در شایستگی داشتن احترام است . ارسطو
کارهای تکراری ما نشان دهنده شخصیت ماست .ارسطو
آموزش احمق عمر هدر بردن است.ارسطو
هر که از چیزی بترسد از آن می گریزد،اما هر که از خدا بترسد به او پناه می برد.ارسطو
در زندگی وقتی کاری برای انجام یا چیزی برای عشق ورزیدن یا بارقه ای برای امیدوار بودن داشتید ، آن گاه بدانید فرد شادی خواهید بود . ارسطو
اولین مرحله انجام کار خیرتمایل به آن است .ارسطو
شادمانی عبارت است از پروراندن عالیترین صفات و خصایص انسانی.ارسطو
همیشه معیاری بالا تر از انچه که دیگران از شما انتظار دارند، برگزینید.ارسطو
پرنده بر شانه های انسان نشست .انسان با تعجب رو به پرنده کرد و گفت :
– اما من درخت نیستم . تو نمی توانی روی شانه ی من آشیانه بسازی .پرنده گفت :
- من فرق درخت ها و آدم ها را خوب می دانم . اما گاهی پرنده ها و انسان ها را اشتباه می گیرم .
انسان خندید و به نظرش این بزرگ ترین اشتباه ممکن بود .پرنده گفت :
- راستی، چرا پر زدن را کنار گذاشتی ؟انسان منظور پرنده را نفهمید ، اما باز هم خندید .پرنده گفت :
– نمی دانی توی آسمان چقدر جای تو خالی است .
انسان دیگر نخندید. انگار ته ته خاطرات اش چیزی را به یاد آورد . چیزی که نمی دانست چیست . شاید یک آبی دور ، یک اوج دوست داشتنی .پرنده گفت :
– غیر از تو پرنده های دیگری را هم می شناسم که پر زدن از یادشان رفته است . درست است که پرواز برای یک پرنده ضرورت است ، اما اگر تمرین نکند فراموش اش می شود .
پرنده این را گفت و پر زد . انسان رد پرنده را دنبال کرد تا این که چشم اش به یک آبی بزرگ افتاد و به یاد آورد روزی نام این آبی بزرگ بالای سرش ، آسمان بود و چیزی شبیه دلتنگی توی دلش موج زد .
آن گاه خدا بر شانه های کوچک انسان دست گذاشت و گفت :
- یادت می آید تو را با دو بال و دو پا آفریده بودم ؟ زمین و آسمان هر دو برای تو بود . اما تو آسمان را ندیدی . راستی عزیزم، بال هایت را کجا گذاشتی ؟
انسان دست بر شانه هایش گذاشت و جای خالی چیزی را احساس کرد . آن گاه سر در آغوش خدا گذاشت و گریست .
آیتالله هاشمی رفسنجانی در مصاحبهای منتشر نشده با صداوسیما به سوالات مهمی پیرامون حقوق شهروندی در نظام جمهوری اسلامی پاسخ داد.
به گزارش ایلنا، گزیده مصاحبه شبکه اول صداوسیما با ایشان در سال 87 بدین شرح است:
○ به عنوان یک متدین که عمری را زیر تابلوی دین و با محوریت دین زندگی کردهاید، آیا هیچ وقت احساس کردهاید که دین دست و پای شما را بسته است؟ اگر دین را محور زندگی نمیکردید، در انجام بعضی از کارها دست شما بازتر بود؟
● طبعاً دین احکام و وظایفی به انسان داد که ما مقیّدیم آن احکام را انجام دهیم. ولی چون یک اعتقاد اساسی دیگری داریم و آن، این است که هر کار دیگری کنیم، انجام این وظایف مهمتر از آن است و میدانیم با محدودیتهایی دست ما به جایی دیگر که خیلی بهتر از آنچه عقل ما میرسید، خواهد رسید، بنابراین در جمعبندی هیچ وقت احساس نمیکنیم کاش دست ما بسته نبود. قبول داریم که همین بهتر که دستمان بسته باشد، چون به عدل، علم و عطوفت خداوند نسبت به بندگانش ایمان داریم.
○ سبک زندگی دینی از نظر جنابعالی چیست؟ سبک زندگی دینی را دانشمندان دانشگاهی همه رفتارها و همه اجزای مدل زندگی فرد، حتی خوردن و آشامیدن، سلایق و علایق میدانند. سبک زندگی از نظر شما چیست؟
● من اینگونه به سبک زندگی دینی نگاه نمیکنم. همانگونه که در قرآن میبینید که کلیات، اصول و راههایی برای ما مشخص شده و در مواردی احکام معینی آمده که بعضیهایش تعبدّی است. ولی عمده مسائل دینی به خود انسانها واگذار شده است. حتی در زمان خود پیغمبر(ص) احکام امضایی پیامبر(ص) نسبت به احکام انشایی بیشتر بود. یعنی آنچه را که مردم داشتند، و پیامبر قبول کرده بودند که به آن شیوه زندگی کنند. وقتی رسائل عملیه علما را میخوانم و با اطلاعی که از مبانی فقهی دارم، میبینم گاهی به جای خود مقلّد، روی عرف مینشینند. یعنی مصداق تعیین میکنند که این شأن مقلد است که عرف باید این را تعیین کند. چون مردم میپرسند، آنها برای تسهیل امور راهی را باز میکنند. فکر میکنم در قلمرو دین حضور ابتکاری خود انسان و فهم، تفکر، تعقل و دستاوردهای خود انسان خیلی بیشتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم به صورت سربسته و غیرقابل انعطاف در اختیار ماست. به علاوه همان جا اجتهاد و مصلحت را مکمّل دین خاتم قرار دادند. به صورت اجتماعی الان در مجمع تشخیص مصلحت نظام داریم با حکم الهی تصمیماتی میگیریم که شاید دینی نباشد. پس فضای دینی خیلی باز است. اگر متحجرین دست و پای مردم را نبندند، بال پرواز باز است و به خیلی جاها میتواند برسد.
○ فرمایشات شما بیانی را که از یکی از استادان بزرگم در علمالحدیث شنیدم، به یادم آورد که حضرت علی (ع) به خوارج فرمودند «دین خدا از میان آسمان و زمین وسیعتر و راحتتر است.»
● واقعاً همینگونه است. خوب حدیثی را خواندید. آن هم از قول کسی که بعد از پیامبر(ص) اعلمالناس در همه تاریخ است.
○ پس چرا بعضاً شهروندان جمهوری اسلامی احساس میکنند رفتار حاکمان دینی ما در مسند دینبانی شهروندان، زندگی را بر آنان تنگ میکند؟
● در مواردی ممکن است حاکمان تنگ نکرده باشند. احکامی است که فقیه بر حسب موازین فهمیده و گفته است. نباید تقصیر عمده را به گردن حاکمان انداخت. البته چیزهایی هم است که فقها چیزی نمیگویند، بلکه خشک مقدس ها و مقدس مآبها آن هم احتیاطانه و یا ریاکارانه وارد زندگی مردم میکنند. آنها دست و پا را میبندند. فکر میکنم علمای طراز اول اسلام اینجور خشن نیستند و دست مقلدین خودشان و مردم را نمیبندند و فضا را بر آنها تنگ نمیکنند. اصلاً اسلام فضا را تنگ نکرده است. تعبیری که باید برای اسلام کنید، سعة صدری است که اسلام برای ما در نظر گرفته است. دین سهله یکی از صفات اسلام است که حقیقتاً همینگونه است. خودم به عنوان کسی که اسلام را میشناسم، هیچ وقت احساس تنگنا و گیر افتادن نمیکنم.