همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

شعر چشم چشم

چشم چشم

دو ابرو

دماغ و دهن

یه گردو

صورت من تمام شد

پس گوش و گردنم کو؟

 

گوش گوش

یه گردن

این سر و این موی من

گردن و گوش کشیدی

یادت نره پای من

 

دست دست

ده انگشت

شانه، شکم، سینه، پشت

شکل مرا کشیدی

از موی سر تا انگشت

 

*اسدالله شعبانی

سیاستمداران دستکش بپوشند!

یک هکر آلمانی در سخنانی جنجالی مدعی شده است که تنها با در اختیار داشتن چند عکس با وضوح بالا و استفاده از یک نرم‌افزار می‌توان به سادگی اثر انگشت را بازسازی کرد و برای اثبات سخنانش، اثر انگشت وزیر دفاع آلمان را کپی کرده است.
کد خبر: ۴۶۲۲۹۶
تاریخ انتشار: ۰۹ دی ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۹ - 30 December 2014
یک هکر آلمانی در سخنانی جنجالی مدعی شده است که تنها با در اختیار داشتن چند عکس با وضوح بالا و استفاده از یک نرم‌افزار می‌توان به سادگی اثر انگشت را بازسازی کرد و برای اثبات سخنانش، اثر انگشت وزیر دفاع آلمان را کپی کرده است.

به گزارش ایسنا به نقل از پایگاه خبری راشا تودی، یان کریسکر، محقق و هکر سرشناس آلمانی در جریان سخنرانی در سی و یکمین کنوانسیون سالانه این کلوب مدعی شد، تصویری از اثر انگشت اورسلا فون درلاین، وزیر دفاع آلمان به زودی در اینترنت منتشر می‌شود.

وی افزود، برای بازسازی اثر انگشت وزیر دفاع آلمان، نیازی نبوده به شی‌ که وی دست زده دسترسی داشته باشد. کریسلر ادامه داد، برای این کار از نرم‌افزاری تحت عنوان "VeriFinger" که در بازار موجود است، به همراه تصویری بسته از انگشت شست فون درلاین که در جریان کنفرانسی خبری در اکتبر سال جاری میلادی به دست آمده، استفاده شده است. این تصویر فون درلاین از فاصله سه متری گرفته شده است.

این هکر پس از نشان دادن تصویری ناقص از اثر انگشت شست وزیر دفاع آلمان گفت، بخش‌های ناقص این تصویر با استفاده از تصاویر گرفته شده با زاویه‌های مختلف کامل شده است. کریسلر در سال 2008 میلادی نیز اثر انگشت وولفگانگ شوبله، وزیر کشور وقت آلمان را منتشر کرد.

براساس گزارشات وب سایت خبری "تسایت آنلاین"، کریسلر و توبیاس فیبیگ، یک هکر دیگر، تحقیقاتی را درباره کشف نقاط ضعف سیستم‌های امنیتی بیومتریک برای دانشگاه فنی برلین انجام داده‌اند. سیستم‌های امنیتی به شکل گسترده‌ای از بیومتریک‌هایی که نیازمند اثر انگشت یا اسکن عنبیه چشم برای تایید و تصدیق اشخاص است، استفاده می‌کنند.

یان کریسکر، محقق و هکر سرشناس آلمانی در ادامه تاکید کرد: پس از شنیدن این سخنان، سیاستمداران احتمالا در مکان‌های عمومی دستکش به دست می‌کنند

توصیه پزشکی بسیار مهم از یک پروفسور

توصیه های یک پروفسوردر حد معجزه متحیر کننده است! توصیه های بسیار خوبی هستند . چند دقیقه صرف مطالعه آن بکنید هرگز تصور نمی کنید که ممکن است زندگی یک نفر بستگی به شما داشته باشد:

پدر من بر اثر سکته فلج شد و سپس مرد. کاش من چیزی در باره این نوع کمک های اولیه می دانستم . هنگامی که حمله صورت می گیرد مویرگها به تدریج در مغز پاره می شوند. هنگامی که سکته اتفاق می افتد، آرامش خود را حفظ کنید. مهم نیست قربانی کجاست . او را حرکت ندهید چون مویرگهایش پاره خواهند شد. برای جلوگیری از سقوط قربانی ، کمکش کنید تا بنشیند:

1- سوزن یا سنجاق را روی آتش استریل کنید بعد با آن سر هر 10 انگشت مریض را خراش دهید.

2- این طب سوزنی نیست فقط یک خراش یک میلی متری است روی سر انگشتان. 3- خراش بدهید تا خون خارج شود.

4- اگر خون خارج نشد، با انگشت خودتان سر انگشت مریض را فشار دهید.

5- وقتی از هر 10 انگشت خون خارج شد چند دقیقه صبر کنید تا بیمار هشیاری خود را باز یابد.

6- اگر دهان قربانی کج شد لاله گوشهایش را آنقدر بکشید تا سرخ شوند.

7- بعد هر لاله گوش را دو بار بخراشید تا از هر کدام دو قطره خون خارج شود. بعد از چند دقیقه قربانی باید هشیاری خود را بدست بیاورد. منتظر بمانید تا بیمار دوباره وضعیت طبیعی خود را بدون هر گونه علامت غیر عادی به دست بیاورد.

سپس او را به بیمارستان برسانید. حرکت سریع آمبولانس در راه بیمارستان و افتادن در دست اندازها با عث پارگی مویرگها می شود.

علائم سکته : رنگ پریدگی، اختلال در تکلم و کج شدن دهان.

اگر همه ما این روش را به خاطر داشته باشیم و به سرعت پروسه نجات زندگی را شروع کنیم قربانیان دوباره احیا شده و صد در صد حالت عادی خود را به دست خواهند آورد. اگر ممکن است لطفاٌ این متن را پس از مطالعه برای دیگران بفرستید شاید به نجات زندگی یک نفر کمک کند.

زبان گرگ ؟!

زبانِ گرگ

ای دریــــده پـوستین یـوسفــــــان ..... گرگ بـرخیـزی از ایـن خوابِ گــران

گشته گرگان یک به یک خوهای تو .....می‌دَراننـد از غضب ، اعضــــای تو

مولوی ، مثنوی معنوی ، دفتر چهارم

گرگ چگونه سخن می ­گوید ؟ آیا زبانِ گرگ برای انسانها قابلِ فهم است ؟ گرگ فقط با صدا و صوت سخن می گوید یا حرف می ­زند ؟ گرگ با چه زبانی حرف می­ زند ؛ فارسی ، عربی ، انگلیسی ، ... ؟

چند سالِ پیش پسر عموی من یک موتورِ آسیاب داشت آن را فروخت . خریدار قصد داشت از آن به عنوانِ موتورِ برق استفاده کند . برای بُردن به یکی از کلاته­ ها باید آن را بار تریلی / تریلر ( تراکتور ) می ­کرد . آمده بودند از حیاطِ پدرم یک شاخه تیرآهن 4 متری بُرده بودند تا به جای سطحِ شیب ­دار استفاده کنند ، بعد گفته بودند که تیرآهن را با خودمان می ­بَریم که در مقصد برای پیاده کردنِ موتور استفاده کنیم ، خودمان بر می ­گردانیم .

چند سالی گذشت و تیرآهن را نیاورده بودند ، ما چند بار یادآوری کرده بودیم که تیرآهن را بیاورید ، هر بار گفته بودند که ؛ تیرآهن را پسرعمویت همراهِ موتور به ما فروخته !

پسرعمویم می ­گفت : تیرآهن را امانت بُردند که وسیله را پایین بگیرند . تیرآهن مالِ من نبوده که بفروشم ، دروغ می ­گویند .

حتّی من یک بار برای خریدِ میوه به آن کلاته رفتم ، خریدار قَسَم می ­خورد که ؛ ما تیرآهن را خریدیم ، خودت می ­دانی که ما این مسایل را رعایت می ­کنیم . ما اگر نخریده بودیم مگر مالِ مردم را نگه می ­داریم ؟!

یک بار به برادرِ خریدار که از دوستان بود گفتم : برای آخِرین بار به شما می ­گویم : به برادرت بگو تیرآهن را بیاورد .

گفت : چرا به من می­ گویی ؟! خانه ­اش آنجاست برو به خودش بگو . او که می ­گوید تیرآهن را خریده !

یک بار دیگر هم برادرم رفته بود و گفته بود تیرآهن را برگردانید برای بنّایی لازم داریم ، حالا هم که می ­گویید در ساختمان استفاده کرده ­اید پولش را بدهید . باز هم سربالا جواب داده بودند . 

 

همان شب ، سگ­شان به جایی می ­رود و گرگ می ­آید به سربختِ گوسفندان ، از بیرونِ بهاربند زیرِ سیم ( توری ) را با دستهایش خالی می ­کند و با ایجادِ حُفره ­ای به داخلِ آغُل تابستانی گوسفندان می ­رود و با گوسفندان حرف می ­زند با دندانهایش بعضی حروف را روی گلوی گوسفندان حکّ می ­کند و می ­رود ! وقتی خریدارِ موتور و صاحبِ گوسفندان می ­آید می ­بیند که در غیابِ سگ ، گرگ آمده و در گوشِ گوسفندانش نجوا کرده و با آنها سخن گفته ، همانجا زبانِ گرگ را می­ فهمد ، سی هزار تومان به برادرش می ­دهد که برو این پول را بابتِ پولِ تیرآهن به فلانی بده که دیروز غروب بچّه ­اش دنبالِ پول تیرآهنشان آمد باز ما ندادیم ، یک ضررِ دیگری به ما نخورد ! اینها را البتّه برادرش وقتی پول را آورده ، نقل کرده بود .

حالا بفرمایید که گرگ هم سخن می ­گوید یا نه ؟ چرا بعضی افراد زبانِ آدمیزاد را نمی ­فهمند و زبانِ گرگ را می فهمند ؟! 

این گونه افراد که زبانِ آدمیزاد را نمی ­فهمند باید برایشان ترجمه شود ، بعضی گرگها مترجم ­اند آنها زبانِ ما را می ­فهمند و برای بعضی افراد ترجمه می ­کنند .

آب بستن به شیر

مردى ، چندین رَمِه گوسفند داشت . آنها را به چوپانى سپرده بود تا در بیابان بگرداند و شیرِ آنها را بدوشد . هر روز ، شیرِ گوسفندان را نزدِ صاحبِ آنها مى ­آورد و او بر آن شیر ، آب مى ­بَست و به مردم مى ­فروخت . چوپان ، چندین بار ، صاحبِ گوسفندان را نصیحت داد که چُنین مکن که این خیانت به مردم است . امّا آن مَرد ، سخنِ شَبان را به کار نمى ­بست و کار خود مى ­کرد .

روزى ، گوسفندان در میانِ دو کوه ، به چَرا مشغول بودند و چوپان ، بر بالاى کوه رفته ، به آنها مى ­نگریست . ناگاه ابرى عظیم برآمد و بارانى شدید ، بارید . تا چوپان به خود بجنبد ، سیلى تند و خروشان ، راه افتاد و گوسفندان را با خود بُرد.چوپان ، به شهر آمد و نزدِ صاحبِ گوسفندان رفت . مرد پرسید : چگونه است که امروز ، براى ما شیر نیاورده ­اى ؟ چوپان گفت : اى خواجه ! چندین بار تو را گفتم که آب بر شیر نریز و خیانت به مردم را روا مدار . اکنون آن آبها که بر شیرها مى ­ریختى ، جمع شدند و گوسفندانت را با خود بُردند .

انگشت و خیک

مردی از راه فروشِ روغن ثروتی کلان اندوخته بود و به خاطرِ حرصی که داشت همیشه به غلامِ خود می‌ گفت در وقتِ خرید روغن ، هر دو انگشت سبابه را به دورِ پیمانه بگذارد تا روغنِ بیشتری برداشته شود و برعکس در وقتِ فروختن ، آن دو انگشت را درونِ پیمانه بگذارد تا روغنِ کمتری داده شود . هر چه غلام او را از این کار بر حذر می داشت مرد توجّه نمی‌ کرد تا اینکه روزی هزار خیکِ روغن خرید و برای فروش آنها را بارِ کشتی کرد تا در شهرِ دیگری بفروشد . وقتی کشتی به میانِ دریا رسید ، دریا توفانی شد . ناخدا فرمان داد تمامِ بارها را به دریا بریزند تا کشتی سبک شود و مسافران از خطرِ غرق شدن برهند . آن مرد از ترسِ جان ، خیک‌ها را یکی یکی به دریا می ‌انداخت . در این حال غلام گفت : « ارباب انگشت انگشت مبَر تا خیک خیک نریزی . »  

اسیر گرگِ خود

گفت دانــایی که : گرگی خیـره سـر .....هست پنهــــان در نهـادِ هـر بشـــر !

لاجَــرَم جـاری است پیکـاری سِتُـرگ .....روز و شب ، مابین این انسان و گرگ

زورِ بـازو چــــــــارۀ ایـن گـرگ نیست .....صـاحـبِ انـدیشه دانـد چـاره چیست

ای بســـا انســـــانِ رنجــــور پَـریـش .....سخت پیچیـــده گلـوی گــرگِ خویش

وی بســا زورآفـــــریـن مـــــردِ دلیـــر .....هست در چنگـــالِ گـرگِ خـود اسیـر

هـر که گـرگش را در انـدازد بـه خـاک .....رفتـه رفتـه می شـود انســـــانِ پـاک

وآن کـه بـا گـرگش مـــــدارا می کنـد .....خُلــق و خـوی گـرگ پیــــدا می کنـد

در جـــوانـی جـــانِ گـرگت را بگیـــر !.....وای اگــر ایـن گـرگ گــردد بـا تـو پیـر

روز پیری ، گر که باشی هم چو شیر ..... نـاتـوانـی در مصــــــــــافِ گـرگِ پیـــر

مـردمــان گـر یکـدگـــــر را مــی درنـد ..... گـرگهـــــاشـان رهنمـــا و رهبــــــرنـد

اینکه انسان هست این سان دردمند ..... گـرگهــــــــــا فـرمـانـروایـی می کننـد

وآن ستمکــاران کـه بـا هـم مَحرم اند ..... گـرگهـــاشـان آشنــــــــایـانِ هــم اند

گـرگهــا همــــراه و انســانهــا غـریب..... با کـه بـایـد گفت این حــالِ عجیـب ؟

فریدون مشیری

فک و فامیله که داریم؟ دی ماه 93

فک و فامیله داریم

مامانم اومده نمکدون رو بده به دستم بعد تو هوا ولش کرد!

منم نتونستم بگیرمش و افتاد روی انگشتای پام

دارم میگم اااااای چرا ولش کردی؟ میگه خب باید میگرفتیش!

حالا هم که چیزیت نشده. میگم افتاده رو انگشت پام نگاااااا

با یه قیافه حق به جانب میگه از بس انگشت های پات درازه.....الکی گردن من ننداز

تو سر راهی بودن من شکی نیست

.

.

بابام داشت تلوزیون نگاه میکرد گفتم بابا امروز تولدمه ها

بعد گفت که میرم برات کیک میخرم

هیچی شب رفته با هزار جور پز دادن کیک گرفته اورده

با هزار پز دادن که اره عکس خودتو گزاشتم رو کیک

جعبه رو باز کردن کیک قورباغه بود......نه خدایی من چی بگم باباست من دارم

حالا واکنش مامانم پرهام نگاه چقدر شبیه تو هستش...

من:-(

بابام:-))))))

مامانم:-)

.

.

دیروز دختر خالم پیام داده بهم یه پسره مزاحمم شده میای کمکم

منم با کلی احساس غیرت پیام دادم کجایی بیام؟ پیام داده بیرونم!!!!

هیچی دیگخ گوشی من که سوخت

اون پسره هم همونجا از خنده سکته کرد

تازه ایرانسل هم امروز اومده خسارت دکلشو میخواد!!!!!

.

.

داداشم قنادی داره ، دیروز برگشته دو بسته شکلات آورده خونه میگه اینو بخورید حیفه!!

تاریخ مصرفش گذشته مشتری نمیبره!!

.

.

بقیه مطالب را در ادامه بخوانید


منبع : http://khandefun.ir