همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

درخشش دوازدهمین ستاره امامت در شبانگاه تیرگی

http://img1.tebyan.net/big/1389/11/48130239179613417412316720498924823184102.jpg

مقام و منزلت، بر اساس لیاقت است نه بزرگی سن، چنان که در تاریخ زندگی پیامبر (ص) آورده‏اند که ایشان فرماندهی سپاه خود را به اُسامه بن زید که جوانی 19 ساله بود واگذار کردند در حالی که عده‏ای از صحابه به برکناری او معتقد بودند، پیامبر به دلیل لیاقت او، به فرماندهی‏اش اصرار داشت.امامت، یعنی نایب شدن از پیامبر و پذیرش ریاست بر تمام اشیا و موجودات، با شروطی پدید می‏آید که نمی‏توان آنها را از راه رنج، ریاضت، عبادت و تحصیل در تمام عمر به دست آورد. پس تعیین امامت فقط با خداوند عزوجل است که هر که را خواست تربیت کند، حکمت بیاموزد و قابل ریاست و امامت کند؛ البته در نزد خداوند، انسان کوچک و بزرگ در این مسئله یکسان است.تحصیل کمال واقعى انسان، پس از ختم نبوت، به پیروى از رهنمودهاى امام هر عصر وابسته است که پیروى نیز بدون معرفت و شناخت امام ممکن نیست. از این رو، شناخت ویژگى ها و اوصاف ائمه ى اطهار(علیهم السلام)در سیر تکامل فردى و اجتماعى افراد و تحقق ایمان صحیح اهمیت دارد. به گونه اى که با تعابیر گوناگون از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم)روایت شده است:من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة

پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) شیعیان دوره کوتاهی از تحیر و سرگردانی را درباره امام دوازدهم تجربه کردند، که این مسئله با زمینه سازی های امامان پیشین و همچنین با تدبیر سازمان وکالت که زیر نظر حضرت مهدی(علیه السلام) اداره می شد، خیلی زود خاتمه پیدا کرد.البته این تحیر صرفا پس از شهادت امام یازدهم پیش نیامد بلکه به خاطر شرایط سیاسی خاصی که در دوره حضور امامان معصوم وجود داشت، معمولا پس از هر امامی اختلافی از این نوع میان شیعیان بروز می کرد. بنابراین شیعیان معمولا برای شناخت امام از روش های خاصی استفاده می کردند.

 شیعیان در دوره‌هایی از تاریخ، به‌ویژه از عصر صفویه به بعد، روز نهم ربیع‌الاول را روزی مبارک برشمرده و در این روز جشن‌هایی برگزار کرده‌اند. طبق منابع معتبر و کهن حادثه‌ی اصلی این روز، آغاز امامت حضرت مهدی(عج) است؛ زیرا پدر آن بزرگوار در روز هشتم ربیع‌الاول به شهادت رسیده، اما درخصوص جشن‌هایی که در این روز برای تولی یا به بهانه تبری برگزار می‌شود باید گفت که یکی از ارکان دین و از اعتقادات شیعه «تولی» و «تبری» است که از ضروریات دین بوده و در کنار نماز و روزه و حج و خمس و زکات و ... قرار گرفته است و هر مسلمان وظیفه دارد تا با استفاده از دلایل عقلی و نقلی به این دو موضوع همانند سایر واجبات الهی اعتقاد داشته باشد.

http://www.afkarnews.ir/images/docs/000386/n00386249-b.jpg

روز نهم ربیع‌الاول نزد شیعیان جایگاه خاصی دارد، چرا که این روز را یکی از اعیاد مهم تلقی کرده و به خاطر سالروز آغاز امامت امام زمان(عج) به شادی می‌پردازند.البته گهگاهی دیده می‌شود که بعضی از افراد جاهلانه یا عامدانه بیان می‌کنند که در چنین روزی خلیفه دوم کشته شده و داستان‌سرایی‌های بسیاری هم در زمینه دارند؛ افسانه‌هایی که بیشتر توسط دشمنان اسلام و برای دامن زدن به اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی ساخته می‌شود.

نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دوره‌ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می‌آید نهم ربیع الاول، سالروز آغاز امامت حضرت ولی عصر(عج) در حقیقت امتداد غدیر، بلکه خود غدیری دیگر است.نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر(عج) است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید.نهم ربیع الاول، پیام رسان بهار ظهوری است که گلهای زیبای زندگی همچون عدل، قسط، عزت، عشق، صفا، صمیمیت، گذشت، ایثار و ایمان و احسان در آن می شکفد.

عالمان دینی بر خرافه‌بودن این موضوع تأکید دارند و آن را موجب دامن زدن به اختلافات مسلمانان می‌دانند. این جور نباشد که کسى از یک گوشه‌اى خیال کند، دارد از شیعه دفاع می‌کند و تصور کند دفاع از شیعه به این است که بتواند آتش دشمنى ضد شیعه و غیر شیعه را برانگیزد، این دفاع از شیعه نیست؛ این دفاع از ولایت نیست، اگر باطنش را بخواهید، این دفاع از آمریکاست؛ این دفاع از صهیونیست‌هاست برگزاری مراسمی تحت عنوان «عید الزهرا» یک امر عامیانه‌ای است که نمی‌توان آن را پای ارزش‌ها و شعائر شیعه تلقی کرد، به طوری که علمای بزرگ شیعه پرداختن به این مسائل را مخل وحدت مسلمانان می‌دانستند، برپایی چنین جشن‌هایی یک کار عامیانه‌ای است که برخی از افراد بدون توجه به مصالح مسلمین مطرح کردند، در حالی که مرگ خلیفه دوم در 9 ربیع‌الاول، از لحاظ تاریخی اعتباری ندارد.

 شیعه در گذشته آن چنان محدود، محصور و تحت تعقیب بود که حتی در برخی از ادوار شیعه بودن جرم بود، چه رسد به اینکه فرد تظاهر به تشیع کند، لذا احتمال دارد از دورانی که تشیع در ایران مذهب رسمی اعلام شد، از عصر صفویه و چه بسا در دوران قاجار به بعد این امر باب شده باشد. ماجرای قتل خلیفه دوم در این روز دسیسه دشمنان بوده که می‌خواستند با مطرح کردن آن در این روز مردم را از اصل امامت و مهدویت دور کنند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با هشدار درباره برگزاری چنین مراسمی می‌فرمایند: بعضی‌ها به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا، این روزها و در این دوران کاری می‌کنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند ... اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیاسی آمریکا، آن مأمور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیله‌ای پیدا کند، دلیل پیدا کند، نواری پیدا کند، ببرد اینجا و آنجا بگذارد، بگوید کشوری که شما می‌خواهید انقلابش را قبول کنید این است، می‌دانید چه فاجعه‌ای اتفاق می‌افتد؟ بعضی دارند به نام فاطمه زهرا(س) این کار را می‌کنند، در حالی‌که فاطمه زهرا راضی نیست، این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شده ... آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شاد کردن دل فاطمه زهرا، کاری کند که دشمنان حضرت زهرا را شاد کند کند.(هفته‌نامه عملی – فرهنگی بصیر(حوزه)، سال چهاردهم، شماره اول، مسلسل 323، صفحه 6)

جهان چگونه نفس می کشد؟ نمی دانم! کسی چه می داند... شاید زمان وعده الهی همین فردا باشد! این روزها کشکول دست ها از یاد خدا تهی است! این روزها شبح ناپیدای شیاطینی که با هیچ چیز از بین نمی روند، در هر کوی و برزن جولان می دهد! جهان هنوز به مرز بلوغ هم نزدیک نشده است! این روزها داس دروگر ریا، خوشه های زرین محبت را از مزارع دل ها چیده است!

این روزها، خارهای عداوت از زیر پوست نازک زمین سربرآورده و عدالت، زخمی خنجر کین و عداوت است! آسمان دل مرده است و زمین، از پستی، چشمانش متورم است! آهنگ سوزناک بی عدالتی، در گوش زمین پیچیده است و مرگ، مفهومی بالاتر از زندگی است!این روزها زمین تشنه است... و چشم های منتظر به بی انتهایی جاده، خشکیده اند غایت خلقت آسمان و زمین، رستن از اسارت است و اکنون زمین در خواب چندین هزاز ساله رفته است. این روزها زمین تشنه می سوزد... و در نیمی از از زمین یا شاید هم بیشتر جهان از گرسنگی و فقر فریاد می زند. ظلمت ماناتر از نور شده است، در جهانی که دل ها در آن نزدیکی را لمس نمی کنند و مهربانی، عشق، وفاداری، صمیمت و وفا فرهنگی فراموش شده اند...

نسیم از پس کوچه های عشق و آفتاب از لابه لای ابرها رخ می نماید آنگاه که باران عشق باریدن می گیرد و رحمتش را بر زمین و زمینیان عرضه می کند باید فاصله ها را برداریم و راه را برای آغاز امامت نور هموار کنیم.شب تاریک و راه ناپیداست و به قول شاعر نگه جز پیش پا را دید، نتواند که ره تاریک و لغزان است.آسمان با رخت بر بستن یازدهمین دردانه امامت و ولایت در هشتمین روز ماه ربیع الاول ندای وصال یار را زمزمه می کند و دنیا با التیام درد از دست دادن امامی از جنس مهربانی به آغازی بی بدیل امید می بندد.درخشش دوازدهمین ستاره آسمان امامت و ولایت در شبانگاه تیرگی و ظلمت کورسوی امید را در دل ناامیدان به روشنایی و عطش زندگی مبدل می کند و دست های شاکر نیازمندان و منتظران واقعی اش را به نشانه شکر بر هفت آسمان بلند می کند.

تو می آیی و ما در این تفکر که پهنای و ژرفای کدامین ملک می تواند سرای جولان حکومت عشق باشد؟ کدامین اریکه می تواند مسند قدرت بی مثال و جهانی آسمان را تاب بیاورد؟باید ابرهای تیره را از پهنا و گستره آسمان دل ها کنار زد تا تلاء لو انوار تابناک امامت در جانمان رخنه کند.باید دل هایی را که می لرزند و دست هایی را که متزلزل و ناخواسته به سوی غیر دراز می شوند به سوی روشنای آفتاب تشیع رهنمون شد و تردید اقتدا به خورشید را در دل ها به دست فراموشی سپرد.آنگاه خوشه های دعا از نگاهتان می رویند و امید در عطر ملیح گریبانتان جوانه می زند.آری! چشمهایمان منتظر دیدار رویتان سال ها بیابانگرد دیدارتان است یا اباصالح المهدی (عج) بر ما که مشتاقیم و از درد فراق می سوزیم هرچند اگر خطاکاریم، ببخش و دیدار چهره زیبایتان را نصیبمان گردان.

http://old.ido.ir/myhtml/news/1388/m12/138812031941.jpg

در طول تاریخ اسلام همواره دو گروه بودند که خسارت های جدی به اسلام وارد کرده اند ...امام صادق (ع) دراین باره می فرمایند: دو گروه کمر مرا شکستند؛ یکی فرد جاهل مقدس نما که با جهلش باعث می شود مردم به دین عمل نکنند و دیگری عالم بی تقوا که بی تقوایی اش مردم را از هر چه علم است بی زار می‌کند.همچنین امام زمان(عج) در نامه ای مرقوم فرمودند:احمق های شیعه قلب مرا آزار می دهند. کسانی که بال پشه از دین آنها با ارزش تر است. (الإحتجاج، شیخ مفید، ج۲، ص۴۷۴)

ولایت امام زمان(عج) به عنوان سرپرستی و حاکمیت وی بر افراد جامعه هست و این ولایت رکن و اساس دین است؛ هم چنین کلید گشایشگر و راهنمای انسان مسلمان در همه ابعاد دین است.معرفت، محبت و ولایت امام (عج)، زمینه ساز عهد و پیمان با ایشان است، چراکه عشق و ولایت بدون مسوولیت پذیری، هوسی بیش نیست. عهد، التزام و نوعی تعهد پذیری در مقابل شخص یا کاری است و باید خود را به وظایفی که نسبت به امام زمان(عج) داریم ملتزم سازیم و با ایشان برای انجام آرمان هایش عهد ببندیم و کسانی می توانند در عصر ظهور به این عهدها عمل کنند که در عصر غیبت به پیمان خود با امام عصر (عج) عمل کرده باشند. عهد و اطاعت، تجلی و نمود عشق و محبت است و زمینه سازی برای ظهور ایشان، بسط عدالت و فرهنگ عدل پذیری در جامعه و نهادینه کردن آن است.

 اولین نکته ای که ما در این عصر بایستی توجه داشته باشیم اعتقاد به ولایت امامی است که از نسل امام حسین (علیه السلام) و فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) است. با در نظر گرفتن ویژگی های کلی که از ایشان در متون دینی رسیده است و در مرحله بعد نیز باید به قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) تمسک جوییم و مطابق آن عمل کنیم.البته این را هم در نظر بگیریم که فراتر از شناخت ظاهری که مکلفیم نسبت به امام داشته باشیم، معرفت معنوی و قلبی نسبت به امام زمان(علیه السلام) در همین عصر غیبت کبری نیز با پیروی بی چون و چرا از سیره پیامبر و اهل بیت(علیهم السلام) و برقراری رابطه عاطفی با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) به دست می آید.

شناخت امام و معرفت مقام الهی او، یکی از مسوولیت های خطیر امت اسلامی به حساب می آید که این تکلیف بزرگ در ارتباط با وظایف دیگر شرعی از اولویت خاصی برخوردار است. امام خمینی(ره) در رهنمودهای خود ضمن بیان این نکته که "بعضی‌ها انتظار فرج را به این می‌دانند که در مسجد، در حسینیه یا در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (عج ) را از خدا بخواهند"، امت اسلامی را به انتظاری پویا و توام با تلاشی عملی در جهت آماده سازی زمینه های ظهور آن حضرت دعوت می کنند.مقام معظم رهبری نیز در بیانات خود ضمن برکات وجود حضرت حجت (عج) وظایف منتظران آن حضرت را برشمردند. ایشان می فرمایند :"... بزرگترین وظیفه منتظران امام زمان(عج) این است که از لحاظ معنوی و اخلاقی، علمی و پیوندهای دینی و اعتقادی و عاطفی با مومنین و هم چنین برای پنجه در افکندن با زورگویان، خود را آماده کنند."

مولای من! تبریک آغاز امامت تان را از ما که مشتاق ظهورتان در این وانفسا هستیم پذیرا باش و به پاس عشقی که از شما بر دل داریم و شوقی در سر دستمان را بگیر و رخ بنما که باغ گلستانم آرزوست...آقای من! موج های دریای خیالم به شوق دیدن روی تو هر دم بی صبرانه سر بر ساحل ارادت می کوبند و پر تلاطم، بی صبرانه آمدنتان را انتظار می کشند.

به یقین پایان کتاب غربت عالم و آدم، با نام تو آغاز می شود و قلدران قدراه بند« نظم نوین جهانی » با آشوب شمشیر تو خاموش خواهند شد. کویر وجودمان، در انتظار باران ظهور توست. این دل ها د رحصار زمان، پوسیده اند و اینک آمدنت فرجام یأس، کوچ تاریکی، طلوع عدالت، صبح هدایت، تجلی شرافت و فضیلت های انسانی است. آمدنت پایانی است بر حیرت مدام آدمیان!آمدنت قامت گرفتن آرزوهای گمشده است!آمدنت رهایی نفس های حبس شده در سینه هاست که تو سایه گسترده ی لطف خدایی بر سر همه بلاکشان رنج دیده!

اینک جهان منتظر توست تا گندم زران طلایی عدالت، خوشه خوشه، موج زنند در پرتو گرمای دست های سخاوت تو... جهان منتظر توست تا نظم نویت جهانی را نظم کهن آسمانی کنی و تمام عقل ها، تسلیت برهان توفنده و بینش برنده کلامت شوند...جهان طلوعت را انتظار می کشد تا بیایی و پندارهای سبز، سرتاسر زمین را در آغوش کشند و انسان در خداگونه ترین ایستگاه تاریخی اش، کعبه، به تو ملحق شو و برخیزد تا نومیدی تنیده دردست و پاهایش که حاصل افسون سراب تمدن است و از زندگی بیزارش کرده، را رها کندو از چنگال انسان بی هویت آزاد شود. تمام چشمه ها یقین دارند که می آیی..

http://aftabnews.ir/images/docs/000085/n00085508-b.jpg

ز فراق چون ننالم من دلشکسته چون نی
که بسوخت بند بندم زحرارت جدایی
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست این ها گل باغ آشنایی

زندگی نامه

خلاصه از زندگی نامه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله)

مقدمه

زندگی حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است ؛ با اینهمه ، روایات بی‌شمار موجود در بیشتر جزئیات همداستان نیستند و به ویژه آگاهیهای ما در باب زندگی آن بزرگوار ، پیش از بعثت ، به تفصیل شرح سیرة ایشان پس از بعثت نیست . به هر حال ، آنچه از مطالعه و بررسی زندگی وی در طول 63 سال در ذهن نقش می‌بندد، بازتابی از تصویر ظهور پیامبری الهی و سرگذشت شخصیتی است که با پشت سر نهادن دشواریهای بسیار ، بی‌هیچ خستگی و ناامیدی به اصلاح جامعه ، دست زد و توانست جزیره العرب را متحد کند و آمادة گستردن اسلام در بیرون از مرزهای عربستان شود و از آن مهم تر دیانتی را بنیاد نهد که اینک یکی از مهم‌ترین ادیان جهان به شمار می‌رود .

از تولد تا بعثت

تولد حضرت محمد ( ص) بنابر بسیاری از روایات در 17 ربیع الاول عام‌الفیل ( 570 م ) ، یا به روایتی 12 همان ماه در تقویم عربی روی داد . پدر پیامبر‌(ص)‌، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیلة بزرگ قریش بودند ؛ قبیله‌ای که بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مکه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند . عبدالله ، پدر پیامبر (ص) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در بازگشت بیمار شد و درگذشت . بنابر رسمی که در مکه رایج بود ، محمد (ص) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد . وی 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب ( مدینه ) رفت‌، اما آمنه نیز در بازگشت ، بیمار شد و درگذشت و او را در ابواء ـ نزدیک مدینه ـ به خاک سپردند. محمد ( ص) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت ، اما او نیز در 8سالگی وی درگذشت و سرپرستی محمد ( ص) بر عهدة عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستی برادرزاده اش کوششی بلیغ می کرد . در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد و هم در این سفر ، راهبی بَحیرا نام ، نشانه های پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت. از وقایع مهم پیش از ازدواج پیامبر ( ص ) ، شرکت در پیمانی به نام « حلف الفضول » است که در آن جمعی از مکیان تعهد کردند « از هر مظلومی حمایت کنند و حق او را بستانند » . پیمانی که پیامبر (ص) بعدها نیز آن را می‌ستود و می‌فرمود اگر بار دیگر او را به چنان پیمانی باز خوانند ، به آن می‌پیوندد.

شهرت محمد (ص) به راستگویی و درستکاری چنان زبانزد همگان شده بود که « امین » لقب گرفت و همین صداقت و درستی توجه خدیجه دختر خویلد را جلب کرد و او را با سرمایة خویش برای تجارت به شام فرستاد ؛ سپس چنان شیفتة درستکاری « محمد امین‌» شد که خود برای ازدواج با وی گام پیش نهاد ، در حالی که بنابر مشهور ، دست‌کم 15 سالی از او بزرگ‌تر بود . خدیجه برای محمد ( ص ) همسری فداکار بود و تا زمانی که حیات داشت ، پیامبر همسر دیگری برنگزید . او برای پیامبر ( ص ) فرزندانی آورد که پسران همگی در کودکی در گذشتند و در میان دختران ، از همه نامدارتر ، حضرت فاطمه‌( ع) است . از جزئیات این دوره از زندگی پیامبر ( ص) تا زمان بعثت آگاهی چندانی در دست نیست ؛ جز آنکه می دانیم نزد مردمان به عنوان فردی اهل تأمل و تفکر شناخته شده ، و از خوی و رفتارهای ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود . از آداب و رسوم زشت آنان چشمگیرتر از همه بت پرستی بود و پیامبر (ص) از آن روی بر می‌تافت . محمد (ص) اندکی پیش از بعثت ، دیر زمانی را به تنهایی در غار حرا، در کوهی نزدیک مکه به سر می‌برد و زمان را به خاموشی و اندیشه می‌گذرانید.

از بعثت تا هجرت

گفته‌اند نخستین نشانه‌های بعثت پیامبر (ص) به هنگام 40 سالگی او ، رؤیاهای صادقه بوده است، اما آنچه در سیره به عنوان آغاز بعثت شهرت یافته ، شبی در ماه رمضان ، یا ماه رجب است که فرشتة وحی در غار حرا بر پیامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستین آیات سورة علق را برخواند . بنابر روایات ، پیامبر (ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست که او را هر چه زودتر بپوشانند. گویا برای مدتی در نزول وحی وقفه‌ای ایجاد شد و همین امر پیامبر‌(ص ) را غمناک ساخته بود ، ولی اندکی بعد فرشتة وحی باز آمد و آن حضرت را مامور هدایت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاک گردانیدن خانة خدا از بتان ، و دلهای آدمیان از خدایان دروغین کرد .

پیامبر (ص) دعوت به توحید را نخست از خانوادة خود آغاز کرد و اول کسی که به او ایمان آورد ، همسرش خدیجه ، و از مردان ، پسر عمویش علی بن ابی طالب ( ع) بود که در آن هنگام سرپرستی او را پیامبر (ص) بر عهده داشت. در منابع فرق گوناگون اسلامی‌، از برخی دیگر همچون ابوبکر و زیدبن حارثه ، به عنوان نخستین گروندگان به اسلام نام برده اند، اما باید در نظر داشت که این موضوع برای مسلمانان در گرایشهای مذهبی گوناگون پیوسته افتخاری بود و بعدها به زمینه ای برای منازعات کلامی میان آنان تبدیل شد . هر چند دعوت آغازین بسیار محدود بود ، ولی شمار مسلمانان رو به فزونی داشت و چندی برنیامد که گروه اسلام آورندگان به اطراف مکه می‌رفتند و با پیامبر (ص) نماز می‌گزاردند.

3 سال پس از بعثت، پیامبر(ص) دستور یافت تا همگان را از خاندان قریش گرد آورد و دعوت توحید را در سطحی گسترده‌تر مطرح سازد . پیامبر (ص) بدین کار دست زد ، اما دعوتش اجابتی چندان نیافت و بر شمار اسلام آورندگان قریش نیفزود. باید گفت با آنکه اشراف مکه دعوت جدید را که بر وحدانیت خدا و برابری انسانها تاکید بسیار داشت ، بر نمی‌تافتند ، اما فرودستان و بی‌چیزان ، دین جدید را با دل و جان پذیرا بودند و گروه گروه به آن می گرویدند و برخی از ایشان همچون عمار یاسر و بلال حبشی بعدها از بزرگان صحابه شدند . رفتار قریشیان و به طور کلی مشرکان مکه اگر چه نخست با ملایمت و بیشتر با بی‌اعتنایی همراه بود ، ولی چون بدگویی از بتان و از آیین و رسوم پدران آنان فزونی یافت ، قریشیان بر پیامبر ( ص) و مسلمانان سخت گرفتند و خاصه ابوطالب عموی پیامبر ( ص) را که جداً از او حمایت می‌کرد ، برای آزار پیامبر (ص) در تنگنا قرار دادند . از یک سو تعرض قریشیان و دیگر قبایل به مسلمانان و شخص پیامبر‌(ص) فزونی می گرفت و از دیگر سو در صفوف قریشیان نسبت به مخالفت با پیامبر (ص) یا حمایت از او ، دو دستگی پدید آمد .

سختگیری مشرکان چندان شد که پیامبر (ص) عده‌ای از اصحاب را امر کرد تا به حبشه هجرت کنند و به نظر می‌رسد که برخی از اصحاب نیز میان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده اند . در سال ششم بعثت ، سرانجام قریشیان پیمانی نهادند تا از ازدواج یا خرید و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهیزند . آنان پیمان خویش را بر صحیفه‌ای نوشتند و به دیوار کعبه آویختند. از آن سوی ، ابوطالب و کسانی دیگر از خاندان او نیز همراه پیامبر‌(ص) و خدیجه به دره‌ای مشهور به « شعب » ابوطالب ، پناه بردند و تا جایی که ممکن بود ، نه کسی به آنجا می آمد و نه خود از آن بیرون می شدند . سرانجام ، پس از آنکه خطوط آن صحیفه را موریانه از میان برده بود ، قریشیان پذیرفتند که مخالفان را رها کنند و از محاصره ایشان دست بردارند ( سال 10 بعثت ) . بدین سان پیامبر (ص) و خاندان او از تنگنا رهایی یافتند. اندکی پس از خروج پیامبر (ص) از شعب ، دو تن از نزدیک‌ترین یاورانش ، خدیجه و ابوطالب وفات یافتند.

با وفات ابوطالب ، پیامبر (ص) یکی از جدی‌ترین حامیان خود را از دست داد و مشرکان با فرصت به دست آمده بر اذیت و آزار پیامبر (ص) و مسلمانان افزودند ، کوشش پیامبر‌( ص ) برای دعوت ساکنان خارج مکه ، به ویژه طایف ، به جایی نرسید و او آزرده خاطر و ناآسوده به مکه بازگشت. سرانجام ، توجه پیامبر (ص) به شهر یثرب جلب شد که شهری مستعد برای دعوت اسلام بود . در آن شهر دو قبیلة اصلی ، یعنی اوس و خزرج ، بیشتر اوقات با هم در جنگ و ستیز بودند و از کسی که ایشان را به آشتی و دوستی دعوت کند ، استقبال می‌کردند . پیامبر (ص) اتفاقاً 6 تن از خزرجیان را در موسم حج دید و اسلام را بر ایشان عرضه کرد و آنان چون به شهر خویش بازگشتند ، به تبلیغ دعوت پرداختند. سال بعد ، یعنی در سال 12 بعثت ، تنی چند از اوس و خزرج ، به خدمت پیامبر (ص) آمدند و در عقبه ، دره‌ای در نزدیکی مکه ، با آن حضرت بیعت کردند و پیامبر (ص) نماینده ای برای ترویج و تعلیم اسلام با آنان همراه کرد . این بیعت نخستین پایة حکومتی شد که پیامبر (ص) در یثرب بنیاد نهاد . سال بعد نیز شمار بیشتری از یثربیان با پیامبر ( ص) بیعت کردند و گویا در یثرب جز گروه اندکی نمانده بود که به اسلام در نیامده باشند . گرچه این مذاکرات پنهانی بود ، ولی قریشیان بدان آگاهی یافتند و پس از شور دربارة رسیدگی به کار پیامبر ( ص) و مسلمانان ، بر آن شدند که از همة تیره‌های قریش کسانی گرد آیند و شبانه پیامبر (‌ص) را بکشند تا خون او برگردن کسی نیفتد . پیامبر (ص) که از این توطئه آگاه شده بود ، حضرت علی (ع) را بر جای خویش نهاد و خود به شتاب ، در حالی که ابوبکر نیز با او همراه شده بود ، به سوی یثرب روان شد.

 

از هجرت تا رحلت پیامبر اکرم (ص)

 خروج پیامبر (ص) از مکه که از آن به هجرت تعبیر شده ، نقطة عطفی در تاریخ زندگی آن حضرت و نیز تاریخ اسلام است ؛ زیرا از آن پس پیامبر (ص) ، تنها مشرکان را به دوری از بت پرستی و ایمان به خدای یگانه فرا نمی‌خواند ، بلکه دیگر در رأس حکومتی قرار گرفته بود که می‌بایست بر مبنای شریعتی آسمانی جامعه‌ای نوین بنا نهد ؛ اما اینکه برخی از نویسندگان برآنند که پیامبر (ص) در مدینه رسالت و دعوت و تبلیغ را رها کرد ، درست نیست و پیامبر (ص) هرگز این نقش را از دست ننهاد . گسیل داشتن کسانی برای تبلیغ اسلام به میان قبایل و ارسال دعوتها به فرمانروایان کشورها مؤید این معنی است. هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه ، نزد مسلمانان با اهمیت بسیار تلقی شد ، تا بدانجا که مبدا تاریخ ایشان قرار گرفت و این خود نشان دهندة برداشتی است که اعراب از هجرت پیامبر (ص) به عنوان یک مرحلة نوین داشتند . سرانجام پیامبر‌(ص) در ماه ربیع الاول سال 14 بعثت به یثرب رسید ؛ شهری که از آن پس به نام آن حضرت ، مدینه الرسول یا به اختصار مدینه نام گرفت . آن حضرت نخست در جایی بیرون شهر ، به نام قبا درنگ فرمود و یثربیان به استقبال او شتافتند . پس از چند روزی ، به شهر در آمد و در قطعه زمینی خشک ، مسجدی به دست خود و اصحاب و یارانش بنا کرد که بنیاد مسجد النبی کنونی در مدینة منوره است.

روز به روز بر شمار مهاجران افزوده می‌شود و انصار ـ که اینک به ساکنان پیشین یثرب اطلاق می‌شد ـ آنان را در منزل خویش جای می دادند . پیامبر (ص) ، نخست میان انصار و مهاجران پیمان برادری برقرار کرد و خود علی بن ابی طالب (ع) را به برادری برگرفت. عده ای اندک نیز بودند که اگرچه به ظاهر ادعای اسلام می‌کردند ، ولی به دل ایمان نیاورده بودند ، و اینان را « منافقین » می نامیدند . مدتی پس از ورود به مدینه ، پیامبر (ص) با اهالی شهر ، حتی یهودیان پیمانی بست تا حقوق اجتماعی یکدیگر را رعایت کنند. چندی بعد قبلة مسلمانان از بیت المقدس به سوی کعبه تغییر یافت و هویت مستقل برای اسلام تثبیت شد . در سال نخستین هجرت ، مسلمانان با مشرکان مکه برخوردی جدی پیدا نکردند و برخوردها از سال دوم آغاز شد‌. در واقع بیشتر اوقات پیامبر (ص) در دوران پس از هجرت به حفاظت از جامعة کوچک مسلمانان مدینه و گسترش حوزة نفوذ اسلام گذشت . پیامبر (ص) و مسلمانان نخست می‌بایست مشرکان را به اسلام می خواندند ، یا خطر هجوم و حملة دائمی ایشان را دفع می کردند . متدینان به ادیان دیگر ، به ویژه یهود ، گویا نخست روابطی دوستانه با پیامبر‌(ص) و مسلمانان داشتند ، یا دست کم چنین وانمود می‌کردند ، ولی اندکی بعد از در دشمنی و ستیز در آمدند و گاه حتی با دشمنان پیامبر (ص) دست یاری دادند . به هر حال ، در تحلیل رفتار پیامبر (ص) و مسلمانان با آنان ، باید مواضع ایشان را در قبال مشکلات و خطراتی که جامعة مسلمانان را تهدید می‌کرد ، در نظر آورد و تقابلی که احیاناً در این میان دیده می‌شود ، به هیچ روی نباید به نزاعهای مذهبی و جز آن تعبیر شود ؛ چه ، آیات فراوانی در قرآن کریم و هم بسیاری رفتارهای پیامبر (ص) ، حاکی از احترام نسبت به متدینان واقعی به ادیان آسمانی ، و نشان دهندة یکی بودن اساس آنهاست .

در سال 2 ق ، مهم‌ترین برخورد نظامی مسلمانان و مشرکان مکه پیش آمد : در نبردی که به بدر مشهور شد ، با آنکه عدة مسلمانان کمتر از مکیان بود ، توانستند پیروزی را از آن خود کنند و از مشرکان بسیاری کشته و اسیر شدند و دیگران نیز گریختند. پیروزی در بدر ، به مسلمانان روحیه بخشید ، اما در مکه همگی داغدار و خشمگین از شکست ، و در اندیشة انتقام بودند . از آن سوی نخستین درگیری مسلمانان با یهودیان بنی‌قینقاع که در بیرون مدینه سکنی داشتند ، اندکی پس از بدر پدید آمد و یهودیان ناچار عقب نشستند و آن ناحیه را به مسلمانان دادند.

در سال 3 ق ، قریشیان از قبایل متحد خود بر ضد مسلمانان یاری خواستند و با لشکری مجهز به فرماندهی ابوسفیان ، به سوی مدینه به راه افتادند. پیامبر (ص) نخست قصد داشت در مدینه بماند ، ولی سرانجام بر آن شد تا برای مقابله با لشکر مکه از شهر بیرون رود . در جایی نزدیک کوه احد ، دو لشکر با یکدیگر رو به رو شدند و با اینکه نخست پیروزی با مسلمانان بود ، ولی با ترفندی که خالد بن ولید به کاربرد و با استفاده از غفلت گروهی از مسلمانان ، مشرکان از پشت هجوم بردند و به کشتار آنان پرداختند . در این جنگ حمزه عموی پیامبر ( ص) به شهادت رسید ، پیامبر (ص) خود زخم برداشت و شایعة کشته شدن او نیز موجب تضعیف روحیة مسلمانان شد . مسلمانان غمگین به مدینه بازگشتند و آیات قرآن که در این واقعه نازل شد ، در بر دارندة تسلیت بر مسلمانان است.

در سال 4 ق چند درگیری پراکنده با قبایل اطراف مدینه پیش آمد که دیانت جدید را به سود خود نمی‌دیدند و ممکن بود با یکدیگر متحد شده ، به مدینه هجوم آوردند . دو حادثة رجیع و بئر معونه که طی آن مبلغان مسلمان توسط جنگجویان قبایل متحد کشته شدند ، نشان از همین اتحاد ، و نیز تلاش پیامبر (ص) برای گسترش اسلام در مدینه دارد. در این سال یکی از مهم‌ترین درگیریهای پیامبر (ص) با قومی از یهود مدینه به نام بنی نضیر پیش آمد که پیامبر (ص) با ایشان به مذاکره پرداخت و یهودیان قصد جان او را کردند ، اما سرانجام ناچار شدند از آن منطقه کوچ کنند.

در سال بعد پیامبر (ص) و مسلمانان به حدود مرزهای شام در جایی به نام دومه الجندل رفتند ؛ وقتی سپاه اسلام به آنجا رسید ، دشمن گریخته بود و پیامبر (ص) و مسلمانان به مدینه بازگشتند. سال 5 ق به پایان نرسیده بود که خطر بسیار بزرگی پیامبر (ص) و مسلمانان را تهدید کرد . قریشیان مکه و یهودیان رانده شدة بنی‌نضیر و دیگر هم پیمانان ایشان بر ضد پیامبر ( ص) متحد شدند و با لشکری گران که شمار سپاهیان آن را تا 10 هزار گفته‌اند ، به سوی مدینه به راه افتادند . چون خبر به پیامبر (ص) رسید ، بنا بر روایت مشهوری ، به پیشنهاد سلمان فارسی به حفر خندق در اطراف مدینه امر فرمود . بدین ترتیب ، چون لشکر کفار به مدینه رسید ، با این تدبیر جدید جنگی رو به رو شد و در طول روزهایی که دو لشکر در برابر هم صف آراسته بودند ، تنها درگیریهایی پراکنده رخ داد . سرانجام ، پس از 15 روز ، لشکر کفار بی‌نتیجه بازگشت و مسلمانان به زندگی عادی خود برگشتند.

در سال 6 ق ، مسلمانان توانستند قوم بنی مصطلق را که بر ضد پیامبر (ص) در صدد تجمع بودند ، شکست دهند و در همان سال دسته های گوناگون از سپاهیان مسلمان به سوی قبایل اطراف گسیل شدند . بر اثر اهتمام و کوشش پی‌گیر پیامبر (ص) اینک بسیاری مشکلات از سر راه مسلمانان برداشته شده بود ، زیرا در شمال شبه جزیره ، بسیاری طوایف در برابر پیامبر (ص) سر اطاعت فرود آورده ، یا مسلمان شده بودند و تنها جایی که هنوز خاطر پیامبر (ص) را مشغول می داشت ، مکه بود . در این سال پیامبر‌( ص) و مسلمانان قصد کردند که برای اجرای مراسم حج به مکه روند و به همین منظور به سوی مکه به راه افتادند . قریشیان بر منع ورود پیامبر (ص) همداستان شدند و کس نزد آن حضرت روانه کردند و او را از قریشیان بیم دادند ، ولی پیامبر (ص) تاکید کرد که قصد جنگ ندارد و حرمت خانة خدا را واجب می‌داند و حتی فرمود که حاضر است برای مدتی با قریشیان در صلح شود . قریشیان نخست هم رای نبودند ، ولی سرانجام کسی را برای عقد قرار داد صلح نزد پیامبر (ص) فرستادند . بر مبنای این ، میان پیامبر (ص) و قریشیان 10 سال صلح و متارکة جنگ اعلام گردید و شرط شد که پیامبر ( ص) از ورود به مکه تا سال آینده خودداری کند. بنابر روایاتی ، هر چند برخی از مسلمانان نخست این صلح را برنتافتند ، اما سرانجام به اهمیت آن برای گسترش اسلام پی بردند.

چون پیامبر (ص) از کار قریشیان بپرداخت ، در سال 7 ق ، تصمیم به دعوت فرمانروایان و پادشاهان ممالک اطراف گرفت . سپس نامه هایی به امپراتور روم شرقی ، نجاشی و نیز امیر غسانیان شام و امیر یمامه فرستاد. هم در این سال پیامبر (ص) بر یهودیان خیبر پیروز شد که پیش از آن چندین بار با دشمنان بر ضد او هم پیمان شده بودند و آن حضرت از جانب ایشان آسوده خاطر نبود ، قلعة خیبر که در نزدیکی مدینه واقع شده بود‌، به تصرف مسلمانان در آمد و پیامبر (ص) پذیرفت که یهودیان به کار زراعت خویش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشی به مسلمانان بپردازند ، پیامبر (ص) به مدینه بازگشت ، اما گسیل داشتن سپاهیان و کاروانها به اطراف و اکناف ادامه داشت.

در سال 8 ق ، قریشیان پیمان خود را شکستند و شبانگاه بر طایفه‌ای که با مسلمانان هم پیمان بودند ، هجوم بردند . بدین سبب ، پیامبر (ص) با سپاهی انبوه قصد مکه کرد و شب هنگام بیرون مکه اردو زد . ابوسفیان ، بزرگ مشرکان به شفاعت عباس عموی پیامبر (‌ص) ، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام کرد و پیامبر (ص) خانة او را جایگاه امن قرار داد. لشکر اسلام بی‌مقاومتی وارد مکه شد و پیامبر‌(ص) بلافاصله فرمان عفو عمومی صادر کرد و خود به درون کعبه شد و خانه را از بتان پاک فرمود . آنگاه بر بلندی صفا نشست و همگی مردم با او دست بیعت دادند. هنوز 15 روز از اقامت پیامبر (ص) در مکه نگذشته بود که برخی از طوایف پرشمار و مسلمان ناشدة جزیره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند . پیامبر (ص) با لشکری انبوه از مسلمانان از مکه بیرون آمد و چون به جایی به نام حنین رسید ، دشمنان که در دره‌های اطراف کمین کرده بودند ، به تیراندازی پرداختند . شدت تیرباران چنان بود که سپاه اسلام روی به عقب نهاد ، گروهی اندک بر جای ماندند ، ولی سرانجام گریختگان نیز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و ایشان را بشکستند.

در تابستان سال 9 ق ، به پیامبر (ص) خبر رسید که رومیان لشکری ساخته اند و قصد حمله به مدینه دارند . پیامبر (ص) و مسلمانان به مقابله رفتند تا به تبوک رسیدند ، ولی جنگی رخ نداد و پیامبر (ص) پس از عقد پیمانهایی با قبایل آن حدود به مدینه بازگشت. پس از این ماجرا که به غزوة تبوک شهرت یافت ، اسلام در همه جای جزیره العرب روی به گسترش نهاد . از این پس همواره هیاتهای نمایندگی قبایل گوناگون به مدینه می‌آمدند و به اسلام می‌گرویدند . عملاً همة سال 10 ق را که « سنه الوفود » خوانده شد ، پیامبر (ص) در مدینه بود و فرستادگان قبایل را می‌پذیرفت . هم در این سال پیامبر (ص) با مسیحیان نجران پیمان بست ، به حج رفت و در بازگشت در جایی به نام غدیر خم ، علی بن ابی طالب (ع) را « مولا» ی مسلمانان پس از خود اعلام کرد.

در اوایل سال 11 ق ، بیماری و رحلت پیامبر (ص) پیش آمد . چون بیماری پیامبر (ص) سخت شد ، به منبر رفت و مسلمانان را به مهربانی با یکدیگر سفارش فرمود و گفت اگر کسی را حقی بر گردن من است بستاند ، یا حلال کند و اگر کسی را آزرده‌ام اینک برای تلافی آماده‌ام. وفات پیامبر (ص) در 28 صفر سال 11 ق ، یا به روایتی در 12 ربیع الاول همان سال در 63 سالگی روی داد . در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه ( ع) کسی زنده نبود . دیگر فرزندانش ،از جمله ابراهیم که یکی دو سال پیش از وفات پیامبر‌(ص) به دنیا آمد ، همگی در گذشته بودند. پیکر مطهر پیامبر(ص) را حضرت علی (ع) به یاری چند تن دیگر از خاندان او غسل داد و کفن کرد و در خانه‌اش ـ که اینک داخل در مسجد مدینه است ـ به خاک سپردند .

در وصف رفتار و صفات پیامبر (ص) گفته‌اند که اغلب خاموش بود و جز در حد نیاز سخن نمی‌گفت . هرگز تمام دهان را نمی‌گشود ، بیشتر تبسم داشت و هیچ گاه به صدای بلند نمی‌خندید ، چون به سوی کسی می خواست روی کند ، با تمام تن خویش بر می‌گشت . به پاکیزگی و خوشبویی بسیار علاقه‌مند بود ، چندانکه چون از جایی گذر می‌کرد ، رهگذران پس از او ، از اثر بوی خوش ، حضورش را در می‌یافتند . در کمال سادگی می‌زیست ، بر زمین می‌نشست و بر زمین خوراک می‌خورد و هرگز تکبر نداشت . هیچ گاه تا حد سیری غذا نمی‌خورد و در بسیاری موارد ، به ویژه آنگاه که تازه به مدینه در آمده بود ، گرسنگی را پذیرا بود . با اینهمه ، چون راهبان نمی‌زیست و خود می‌فرمود که از نعمتهای دنیا به حد ، بهره گرفته ، هم روزه داشته ، و هم عبادت کرده است . رفتار او با مسلمانان و حتی با متدینان به دیگر ادیان‌، روشی مبنتی بر شفقت و بزرگواری و گذشت و مهربانی بود . سیرت و زندگی او چنان مطبوع دل مسلمانان بود که تا جزئی‌ترین گوشه های آن را سینه به سینه نقل می کردند و آن را امروز هم سرمشق زندگی و دین خود قرار می‌دهند .

پیام بنیادی اسلام ، بازگشت به هدف مشترک پیامبران ، یعنی توحید و یکتا پرستی بود ؛ باوری که ایمان بدان در آموزه‌ای مشهور از پیامبر اکرم ( ص) مایة رستگاری انسان دانسته شده است : قولوا لا اله الا الله تفلحوا. در چنین تفکری ، همراه با اقامة « قسط» که یکی از اهداف اصلی پیامبران الهی است ( نک : حدید 57/25 ) ، همة امتیازات بشری همچون رنگ و نژاد و زبان و جز آن تنها دستمایه‌ای برای شناخت مردمان از یکدیگر دانسته شده ، و آنچه ملاک و میزان برتری دانسته شده ، فقط « تقوا» است ( نک : حجرات / 49 / 13) . پیامبر اسلام (ص) برای تحقق این جنبه از رسالت خویش ، در شهری کوچک حکومتی مبتنی بر اصل توحید و قسط بنا نهاد و اقوام ناسازگار حجاز و تهامه را به سوی اتحاد و تشکیل « امت واحده » رهنمون شد ( نک : انبیاء / 21 / 92 ) که به منزلة بازگشتی به این پیشینة قرآنی بود که همگی مردمان نخست امتی یکپارچه بوده اند و پیامبران همواره کوشیده اند تا یگانگی امت را باز گردانند و قوام بخشند ( بقره / 2/ 213 ) . پیام رسالت آن حضرت ، هر چند که نخست می‌بایست انذار خود را از قوم و بوم خود آغاز می‌کرد ( نک : انعام /6/ 92 ) ، از آغاز پیامی جهان شمول بود ( یوسف / 12/ 104 ) . در برخورد با آداب و رسوم مردمان عرب ، اگر چه قرآن در مقام ستیز با مظاهر ناپسند آن بر آمده، و مثلاً حمیت اعراب پیش از اسلام را « حمیه الجاهلیه » خوانده است ( نک : فتح / 48 / 26 ) ، اما در برخورد با رسوم پسندیده و گاه مبتنی بر تعالیم آسمانی ، نقش اسلام جهت بخشی توحیدی و تصحیح انحرافها بود .

 

آغاز امامت امام زمان (عج) مبارک باد

آغاز امامت امام زمان (عج) مبارک باد

نهم ربیع الاول، نه تنها نخستین روز امامت امام عصر علیه السلام است، بلکه آغاز دوره ای حیاتی و مهم در تاریخ شیعه نیز به شمار می آید.
در سال روز نهم ربیع الاول که یادمان آغاز امامت ولی عصر علیه السلام است.

تصمیم گرفتیم در چند سطر کوتاه به رخ دادهایی که پس از شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا روی داد، اشاره کنیم.روز جمعه، هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هـ.ق، امام حسن عسکری علیه السلام پس از این که نماز صبح را خواندند، بر اثر زهری که هشت روز قبل معتمد به ایشان خورانده بود، به شهادت رسید.

این حادثه در شرایطی روی داد که امام یازدهم افزون بر این که مانند پدران خود زمینه را برای غیبت آماده کرده بود، شب پیش از شهادتشان، دور از چشم مأموران خلیفه، نامه های بسیاری به شهرهای شیعه نشین فرستادند. خبر شهادت امام در سراسر شهر سامرا پیچید و مردم به احترام او عزاداری کردند. به گفته مورخان، در روز شهادت امام علیه السلام، سامرا به صحرای قیامت تبدیل شده بود.

بر اساس گفته شیخ صدوق، خود امام زمان علیه السلام با کنار زدن عمویش جعفر که قصد نمازگزاردن داشت، بر بدن پدر بزرگوارش نماز خواند.

حکومت عباسی از مدت ها پیش بر اساس سخن رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام مبنی بر این که مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است، امام یازدهم را زیر نظر داشت و مراقب بود تا فرزندی از ایشان نماند، ولی امام یازدهم با پنهان نگه داشتن خبر ولادت فرزندش این نقشه را باطل کرده بود. پس از شهادت امام علیه السلام کم کم خبر فرزندی به نام مهدی علیه السلام پخش شد و تلاش چند باره خلیفه عباسی برای یافتن امام مهدی علیه السلام به نتیجه نرسید.

مسأله خلافت و امامت در اسلام، تنها بر اساس لیاقت و شایستگی افراد بوده و سن و سال هیچ تأثیری نداشته است. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در سال سوم هجرت بعد از دعوت خویشان خود به اسلام، علی علیه‏السلام را که نوجوانی پیش نبود به خلافت و وصایت منصوب کرد .
عثمان بن سعید، نائب اول امام علیه السلام بود و با آغاز غیبت ولی عصر علیه السلام نامه های حضرت را به شیعیان می رساند. از همین زمان بود که شیعیان برای نخستین بار طعم غیبت را چشیدند. آغاز غیبت صغرا مصادف با آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام بود تا مردم آرام آرام با مفهوم تلخ و دردناک غیبت آشنا شده، بتوانند تا آن زمان که به اشتباه خود پی می‌برند و به وظایف خود در برابر امامان آگاه می‌شوند، همچنان دیندار بمانند.

در دوران غیبت صغرا چهار نایب خاص،امر وساطت میان امام علیه السلام و شیعیان را به عهده داشته و چنان‌که خواهیم دید، همه آنها معروف و سرشناس بوده‌اند. آنان احکام دین را از وجود اقدس امام زمان علیه السلام گرفته و در اختیار شیعیان می‌گذاشتند. سؤالات [کتبی و شفاهی] ایشان را به حضور امام زمان علیه السلام برده و سپس پاسخ را به شیعیان می‌رسانیدند و همچنین، وجوه شرعی شیعیان را با وکالتی، که از امام داشتند، می‌گرفتند [و به حضرت تحویل می‌دادند یا با اجازة ایشان مصرف می‌کردند] آنان جمعی بودند که امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیات خود عدالتشان را تأیید فرمود و همه را به عنوان امین امام زمان علیه السلام معرفی کرد و بعد از خود، ناظر املاک و متصدی کارهای خویش گردانید، و آنها را با نام و نسب به مردم معرفی نمود.

اینها، همه دارای عقل، امانت، وثاقت، دِرایت، فهم و عظمت بودند.

پاسخ چند سوال امامت کودک
مسأله خلافت و امامت در اسلام، تنها بر اساس لیاقت و شایستگی افراد بوده و سن و سال هیچ تأثیری نداشته است.

پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در سال سوم هجرت بعد از دعوت خویشان خود به اسلام، علی علیه‏السلام را که نوجوانی پیش نبود به خلافت و وصایت منصوب کرد و به قوم خود دستور داد که از او اطاعت کنند. همچنین در واقعه مباهله با نصارای نجران، آن حضرت امام حسن و امام حسین علیه‏السلام را در حالی که کودک بودند به همراه خویش برد.

شیخ مفید در این‏باره می‏نویسد: پیامبر همراه حسنین در حالی که طفل بودند با نصارا مباهله کرد. بعد از آن، این امر هیچگاه سابقه نداشت.
این وقایع و شواهد بسیار دیگر تاریخی، دلایلی است که امامت حضرت ولی عصر علیه السلام را در سن کودکی تأیید می‏کند.

مجموعه کتب «گویش سیستان» در فهرست کتب سفارش شده به مدارس کشور + نحوه خرید اینترنتی

Sistan 9 Mehr 91

 

در آخرین جلد کتاب نامه رشد وابسته به وزارت آموزش و پرورش، نام مجموعه کتب «گویش سیستان» تألیفات ارزشمند استاد غلامرضا عمرانی (زبانشناس و مؤلف کتب درسی ادبیات و زبان فارسی از دبستان تا دانشگاه) به عنوان کتابهای مناسب از حیث آموزشی و تربیتی جای گرفته و به مدارس، معلمان و دانش آموزان سرتاسر کشور سفارش شده است. گفتنی است این موفقیت در حالی برای این آثار رقم می خورد که چندی پیش نیز جلد نخست مجموعه کتب گویش سیستان، عنوان برگزیده جایزه فصلی خانه کتاب ایران را از آن خود کرده بود.

به گزارش رسانه نی زار، استاد غلامرضا عمرانی، مؤلف این آثار، از چهره های بنام زبانشناسی معاصر ایران بوده و علاوه بر نوشتارهای ارزشمندی که پیرامون زبان سیستانی به رشته تحریر درآورده است، در تألیف کتب درسی از دوره دبستان تا دانشگاه همکاری های گسترده و ارزنده ای داشته است.

آنچه در پیش رو دارید، توضیحات مربوط به ناشر کتب مزبور (نشر دریافت) می باشد که در پایگاه رسمی آن به طبع رسیده است:

Sistan 9 Mehr 91

مجموعه‌ کتاب‌های سیستان: این شش جلد کتابِ بی‌مانند از مجموعه‌ی سیستان، کاری سترگ و ارزنده است از استاد غلام‌رضا عمرانی که به‌حق در گستره‌ی علوم انسانی می‌توان نام دانشمند را برازنده‌ی ایشان دانست. این پژوهشگر نوآفرین و بی‌مدعا، حق بسیاری به گردن همه‌ی ما دارد! ایشان در دگرگونی‌های بنیادین و به‌روزکردن و پربارنمودن مطالب کتاب‌های درسی از سال اول ابتدایی تا پایان دوره‌ی دبیرستان و پیش‌دانشگاهی نقش به‌سزایی داشته‌اند و حتی در دانشگاه‌ها نیز فرزندان ایران را به حال خود رها نکرده‌اند و با تلاش در تألیف کتاب ادبیات عمومی (نشر چشمه) یکی از بهترین مجموعه‌های گزینش و آموزش ادبی را پدید آورده‌اند و شاید پس از طی این راه دور و دراز بود که سرانجام این فرصت فراهم شد که به‌سراغ کودکی‌های خود بروند و همراه آن فرزند کنجکاو و تیزهوش کوچه‌پس‌کوچه‌های تفتیده‌ی زابل، زبان مادری را دوباره زمزمه کرده، در آن تنفسی دوباره کنند؛ بازبجویندش، ژرف بکاوندش و نکته‌ها و شگفتی‌هایی بسیار در آن بیابند؛ و این مجموعه دست‌آورد این سفر احساسی- عالمانه است که افتخار نشر آن به ما رسیده‌! گفتنی‌ست که جلد دوم این مجموعه در تابستان ۱۳۸۹ به‌عنوان کتاب شایسته‌ی تقدیر در هجدهمین جشنواره‌ی کتاب فصل برگزیده‌شد.

اهالی رسانه نی زار به نوبه خود این موفقیت بزرگ را به استاد عمرانی، سیستانیان و کلیه علاقه مندان به زبان های بومی ایران تبریک عرض می نماید.

 

علاقه مندان جهت خرید تهیه کتب مزبور می توانند از طریق وبسایت نشر دریافت در لینک زیر (یا جستجوی واژه سیستان در بخش جستجوی وبسایت) اقدام به خرید اینترنتی (بهمراه تخفیف) این آثار نمایند:

 

خرید اینترنتی مجموعه کتاب گویش سیستانی

 

امام عسکری(ع) حکیمه خاتون ونرگس خاتون

حرم امام یازدهم حضرت امام حسن عسکری ع)

امام حسن عسکری ع)درسال232هجری قمری در مدینه چشم به جهان گشود .پدر بزرگوارش امام هادی ع) و مادر حدیث ، سوسن یا سلیل، که در سامرا از دنیا رحلت کرد .دوران عمر 29ساله امام عسکری ع) به سه دوره تقسیم می گردد : دوره اول 13سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت . دوره دوم 10سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزدیک 6 سال امامت آن حضرت می باشد . امام عسکری ع ) از شش سال دوران امامتش ، سه سال را در زندان گذرانید . زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف بودکه دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را به وسیله آن دو غلام آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند . وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها را تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید . در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزی برای پدرم که وزیر معتمد عباسی بود خبر آوردند که ابن الرضا یعنی  حضرت امام حسن عسکری ع) رنجور شده است ،وی سریعا خبر را به خلیفه رساندوخلیفه پنج نفر از معتمدان مخصوص خود را با اوهمراه کرد تا همواره ملازم خانه او باشند ودستور داد طبیبی هموره از امام ع) عیادت کندوپس از شدت مریضی ،ده نفر از علمای مشهور وقاضی القضات را فرستاد تاهمواره مراقب احوال وی باشند و این کارها را برای آن می کردند،تازهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن امام ع) به مرگ خود از دنیا رفته است ، سرانجام درهشتم ربیع الاول سال 260 هجری قمری در  سن بیست وهشت سالگی به دست معتمد عباسی   به شهادت رسید پس از  آن به جعفر ( جعفر کذاب فرزند امام هادی ع) و برادر امام حسن عسکری ع) که فردی فاسق واهل شراب وقمار بود وبه دروغ ادعای امامت داشت) گفته شد ، برادر تواز دنیا رفته است، بیا وبرجنازه ا و نماز بخوان ،جعفر برخاست وشیعیان با او همراه شدند هنگامی به صحن خانه رسیدند که امام عسکری ع) را کفن کرده بودند وداخل تابوت گذاشته بودند ،جعفر جلو رفت تا بربدن مطهر آن حضرت نماز بخواند ،راوی می گوید در این هنگام چون جعفر خواست ، تکبیر بگوید ، طفلی  گندم گون پیچیده موی گشاده دندان مانند پاره ماه   بیرون آمد وردای جعفر را کشید وگفت ای عمو پس بایست که من سزاوار ترم به نماز بر پدر خود ،پس جعفر عقب ایستاد ورنگش متغیر شد،آن طفل پیش ایستاد وبرپدر بزرگوار خود نماز کرد وآن جناب رادر همان خانه ودر کنار قبر پدر ش امام علی نقی ع)  به خاک سپرده شد. 
   حکیمه خاتون

  در سال‌های ۲۱۳ ـ ۲۱۹ قمری متولد شده‌است. پدرش امام جواد ع) و برادر بزرگش امام هادی ع) و مادرش، سمانه می‌باشد ، حکیمه خاتون، عمه امام عسکری ع) و محرم اسرار اهل‌بیت ع) بود و مادر حضرت قائم عج) در محضر او معارف دینیه را آموخت، در هنگام ولادت حضرت حجت عج، حاضر بود و بارها به محضرش رسیده و آن حضرت را زیارت می‌نمود، پس از شهادت امام حسن عسکری ع) از سفراء و ابواب امام زمان عج) به شمار می‌رفت، عرایض مردم را به خدمت آن حضرت می‌رسانید و توقیعات شریفه را از ناحیه مقدسه گرفته و به صاحبانش تحویل می‌داد و اول کسی بود که امام عصر عج) را بوسید. از ویژگی‌های منحصر به فرد این بانوی عظیم‌الشأن درک کردن محضر چهار امام معصوم ع) بوده‌است و ممتاز بودن ایشان در میان دختران امام جواد ع) به وفور علم و فضل. مشهور است، درگذشت  این بانوی بزرگوار را سال ۲۷۴ قمری و محل دفن او را  سامرا وحرم عسکریین ع) ذکر کرده‌اند.
   نرگس خاتون
درمورد نر گس خاتون زوجه امام عسکری ومادر بزرگوار امام زمان عج ) ابن بابویه  و شیخ طوسی روایت می کنند :بشربن سلیمان که از فرزندان ابو ایوب انصاری و از شیعیان و ارادتمندان حضرت امام هادی (ع ) و امام عسگری (ع ) و همسایه آنان بوده و به شغل برده فروشی اشتغال داشته است می گوید: خادم امام هادی (ع ) نزد من آمد و گفت حضرت با تو کاری دارند. من خدمت حضرت رسیدم .ایشان نامه ای به خط فرنگی نوشتند و همراه با یک کیسه زر که در آن دویست و بیست سکه بود به من دادند و فرمودند : به بغداد می روی و در فلان روز در لنگرگاه فرات حضور می یابی .هنگامی که اسیران را به ساحل آوردند، نظر کن به برده فروشی به نام عمروبن یزید و مراقب او باش تا کنیزی را برای فروش بیاورد که دارای این صفات است .آنگاه حضرت خصوصیات او را بیان فرمود و اضافه کرد که آن کنیز، نمی گذارد مشتریان به او نظر کنند یا به بدنش دست بزنند و می گوید:من باید خودم خریدارم را انتخاب کنم . در این هنگام تو پیش برو و نامه مرا به آن کنیز بده و او را خریداری کن .بشر بن سلیمان می گوید : مطابق فرموده حضرت عمل کردم. آن کنیز چون در نامه نگریست، بسیار گریست و به عمروبن یزید گفت : مرا به صاحب نامه بفروش و سوگندها خورد که اگر چنین نکنی خود را هلاک می کنم .بشربن سلیمان می گوید : کنیز را با همان کیسه زر خریدم و چون به منزلی که در بغداد گرفته بودم رسیدیم آن کنیز نامه امام را بیرون آورد،آن را بوسید و بردیده می گذاشت . با تعجب گفتم : چگونه نامه ای را می بوسی که صاحب آنرا نمی شناسی ؟ او پاسخ داد: گوش فرا دار تا سرگذشت خود را برایت شرح دهم :من ملیکه دختر یشوعای، فرزند قیصروپادشاه روم هستم، مادرم از فرزندان شمعون بن حمون بن صفا، وصی حضرت عیسی (ع ) است.هنگامی که 13ساله بودم ،جدم قیصر خواست مرا به عقد فرزند برادر خود در آورد،و جمع کثیری از علمای مسیحی و امرای لشگر و صاحبان منزلت را در قصر خود گردآورد. به دستور او تختی بزرگ و جواهرنشان برای پسر برادرش مهیا ساختند و بتها و صلیبها را بر بلندی قرار دادند .آنگاه پسر برادر خود را بالای تخت فرستاد. اما چون کشیشها انجیلها را به دست گرفتند که بخوانند،بتها و صلیبها سرنگون شدند و تخت واژگون گردید و داماد از تخت به زیر افتاد و بیهوش شد.کشیشها با دیدن این منظره به وحشت افتادند و از پادشاه خواستند تا ایشان را از این کار معاف دارد.جدم نیز این امر را به فال بد گرفت و به کشیشان دستور داد بار دیگر تخت را برپا کنند و صلیبها را بر جای خود نهند.این بار برادر آن داماد نگون بخت را بر تخت نشاندند. چون انجیلها را گشودند و شروع به خواندن کردند، بار دیگر تخت واژگون گردید و بتها و صلیبها و داماد سرنگون شدند. مردم چون برای بار دوم این منظره را دیدند، متفرق شدند و جدم نیز به حرمسرا بازگشت .شب در عالم رویا دیدم : حضرت مسیح (ع ) و شمعون وگروهی از حوارییون در قصر جدم جمع شدند و در جای همان تختی که برای داماد قرار داده بودند منبری از نور نصب نمودند .منبری که از بلندی سر به آسمان می سایید. بعد حضرت محمد (ص ) با وصی و دامادش علی بن ابی طالب(ع ) و جمعی از امامان (علیهم السلام ) و فرزندانشان به قصر وارد شدند. مسیح با ادب به استقبال حضرت محمد (ص ) رفت و آنحضرت را در آغوش گرفت .حضرت محمد (ص ) به مسیح فرمودند : ای روح الله ! ما آمده ایم از ملیکه دختر وصی تو، شمعون برای فرزندم خواستگاری کنیم . و اشاره کردند به امام حسن عسکری (ع ) کسی که تونامه ایشان را به من دادی ، حضرت عیسی (ع ) به شمعون نظر کرد و فرمود : شرافت دو جهان به تو روی آورده است .
چون شمعون پاسخ مثبت داد، همگی بالای آن منبر رفتند و حضرت محمد (ص ) خطبه ای خواند و با حضرت مسیح (ع ) مرا برای امام عسکری (ع ) عقد بستند .
صبحگاهان که سر از خواب بر گرفتم ،این رویا را برای جدم بازگو کردم اما از محبت آن خورشید امامت، صبر و قرار از کفم رفت، از خواب و خوراک باز ماندم و بیمار شدم . هرجا طبیبی یافتند به بالینم آوردند اما سودی نکرد.شبی دیگر در رویا دیدم : سرور زنان ،فاطمه زهرا (س ) به دیدن من آمدند و حضرت مریم (س) همراه با هزار کنیز بهشتی در خدمت او بودند. پس حضرت مریم به من گفت : این بانو، سرور زنان و مادر شوهر تو است . من به دامانش آویختم و گلایه کردم که فرزندش به دیدن من نمی آید. حضرت فاطمه (س ) فرمود چگونه فرزندم به دیدن تو آید در حالی که تو مسیحی هستی . پس شهادتین را به من تعلیم داد و چون من شهادتین گفتم ، مرا به سینه خود چسبانید . پس از آن هر شب حضرت امام حسن عسکری (ع ) را در خواب می دیدم .بشربن سلیمان پرسید : چگونه اسیر شدی ؟ملیکه در پاسخ گفت : شبی از شبها امام حسن عسکری (ع ) به من خبر داد که در فلان روز ، جدت لشکری به جنگ مسلمانان می فرستد و خود از پی آن روان میشود، توهم به صورت ناشناس در میان کنیزان و خدمتکاران از پی جدت روانه شو. من همین کار را کردم تا، پیش قراولان لشکر مسلمانان، به ما بر خوردند و ما را اسیر نمودند. هنگامی که غنایم جنگ را تقسیم می کردند ،مرا به پیرمردی دادند .او نامم را پرسید ؟ گفتم : من نرجس نام دارم . گفت : این نام کنیزان است .بشر بن سلیمان می گوید : او را به سامرا خدمت امام علی النقی (ع ) رسانیدم . حضرت به او فرمودند : چگونه خداوند به تو عزت دین اسلام و ذلت دین نصاری و شرافت محمد (ص ) و اولاد او را نشان داد؟ او پاسخ داد: چه بگویم در مورد آنچه شما بهتر از من می دانید؟حضرت فرمودند: مایل هستی ده هزار اشرفی به تو بدهم یا این که تورا به شرافت ابدی بشارت دهم . او پاسخ داد: من بزرگواری و سربلندی ابدی می خواهم . حضرت فرمودند : بشارت باد تو را به فرزندی که پادشاه شرق و غرب عالم خواهد شد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد پس از آنکه از ظلم و جور آکنده شده باشد.پس حضرت خادم خود را خواست و به او فرمود : برو خواهرم حکیمه را بیاور.چون حکیمه وارد شد، حضرت به او فرمود : این، آن کنیزی است که در مورد او با تو سخن گفتم .او را به خانه خود ببر و احکام دین را به او بیاموز. او همسر امام حسن عسکری (ع ) و مادر صاحب الزمان (ع ) است .  قبر مطهر این بانوی بزرگوار    در حرم عسکریین است.
 از کتاب یا حسین کربلا تألیف علی اسماعیلی کریزی