آقای اولاند، اگر قصد مبارزه با تروریسم دارید ابتدا از خانه خودتان فرانسه شروع کنید
منبع: نادر نادری| شنبه ۲۷ دی ۱۳۹۳ چاپ
آقای فرانسوا اولاند و برنارد کازنو” وزیر کشور فرانسه آنچه ما این
سالها اقامت در کشور شما هشدار بسته شدن نطفه تروریسم و بلوغ آن در کشور فرانسه را
داده بودیم که حال شما بعد از بلوغ و عمل تازه دارید حرف های ما جدا شدگان از فرقه
مذهبی تروریستی رجوی را می زنید.
آقایان محترم تروریسم یک ایدئولوژی است یک طرز فکر و اندیشه است نه ربطی به داشتن
سلاح دارد و نه ربطی به اسلام مسلمین دارد تروریسم در هر جای که نیروی جوان دارد
بهترین بستر را برای رشد خود می داند و بخصوص که در هر نقطه ای که دولت قانون و
آزادی در آن پر رنگ باشد بیشتر ریشه میدواند چون تروریسم نقطه مقابل آزادی است
تروریسم خوب و بد نداریم
راستی در تحقیقات شاید بعمل آمده این جنایت از کجا الگو برداری شده این ترور های
اخیر فقط حاصل وجود فرقه های مذهبی و سکت است که متاسفانه در کشور شما تروریسم با
مقداری رژ لب و سرخ آب سفید آب خودش را بزک کرده و خود را تروریست خوب به کشور شما
قالب کرده و در کشور شما بیتوته کرده مگر می شود یک ویروس اپیدمی در جامعه ای که مهد
آزادی است بی تاثیر باشد هرچه طلا ناب تر باشد فاسد پذیری آن بیشتر است
در این روز ها شما حرف تان این است که فقط مبارزه با تروریسم دقیقا درست است پس
باید پرسید فرقه رجوی که کشور شما را واتیکانیزه کرده چکار می کند و رهبران
تروریسم منطقه از عراق گرفته تاسوریه در مراسم های که توسط فرقه رجوی بر پا می شود
در کشور شما چکار می کنند که اکثرا با ویزاهای جعلی و پاسپورت های جعلی که توسط
فرقه رجوی برایشان تهیه می کند در کشور شما در تردد هستند.
آقای اولاند و برنارد کازنو” اگر قصد مبارزه با تروریسم را دارید ابتدا از خانه
خودتان یعنی کشور فرانسه باید شروع کنید نمی شود اینجا را پشت سر گذاشت به منطقه
خاورمیانه رفت شاید بپرسید که اینها اینجا سلاح ندارند اما تروریسم شاخص آن سلاح
نیست بلکه یک ایدئولوژی و طرز فکر است که خلع سلاح آن بچشم دیده نمی شود والا در
دنیا تهیه سلاح برای تروریسم کار ساده ای است.
ترور و فناتیک فقط با سلاح نیست مگر خودتان شاهد نبودید که وقتی مریم رجوی دستگیر
شد مسعود رجوی دستور خودسوزی ها را صادر کرد و هر روز خیابانهای پاریس شاهد صحنه
های دلخراش بود آیا این تروریسم نیست.
اگر می خواهید با تروریسم مبارزه کنید ابتدا از خانه خودتان شروع کنید و من به
شخصه در کنار شما در این مبارزه خواهم بود چه با قلم وچه ارائه اسناد و مدارک.
نادر نادری
مــن اینجا را دوست دارم؛ به چند دلیل: یکی اینکه اینجا با «کلمه» با شما صحبت میکنم. در واقع، اینجا واسطه بین من و شما، الزاما «کلمه» است. کافه چای کوفسکی، فوتوبلاگ نیست. فیسبوک نیست، توئیتر نیست، یک صفحه ساده است -مثلا شکل یک فایل Word- برای آنکه چیزکی بنویسم و شما آن را بخوانید. در واقع اینجا، «خواندن» است که اصالت دارد، نه «دیدن».
دوم اینکه اینجا را به خون جگر سر پا نگه داشتهام. بسیاری شده که حوصله نوشتن نداشتهام، انگیزه نداشتهام، اصلا دل و دماغی نبوده که بخواهم چیزی بنویسم و دست آخر، کسی کامنت گذاشته که: «آپدیت نمیکنید؟» در چنین شرایطی، کوشیدهام بر فراخناکی روحم فائق آیم. غالبا دست بردهام به کیبورد و چیزکی -ولو کوتاه- نوشتهام و گذاشتهاماش روی این صفحه.
دیگر آنکه اینجا را افرادی میخوانند که دوستشان دارم. دوستانی دیده و نادیده دارم که پیگیر مطالب این صفحهاند و آن را در فیدریدرهاشان وارد کردهاند و گاهی وقتها، در شبکههای اجتماعیشان، به مطالب اینجا لینک میدهند. دوستانی که گاهی وقتها، بیرحمانه شلاق نقد آخته میکنند و گاهی وقتها به لطف، این صفحه و نویسندهاش را مینوازند. دست هر دو گروه را میبوسم.
پس، اینجا باید به همین شکل باقی بماند؛ اقلا برای من. میکوشم که همچنان سرپا نگاه دارمش و گاهی، خردهیادداشتی بنویسم و بگذارمش اینجا. جدای از این صفحه، گاهی وقتها در اینستاگرام هم عکسی میگذارم. عکسهایی که همچنان در زمان انتشار، پیوندش را با «کلمه» حفظ میکند. آنجا، هیچ ارتباطی به اینجا ندارد، گرچه نقاط مشترکی دارند هر دو -از جمله اینکه هر دو را من به روز میکنم- اما در هر دوی این صفحات، عناصر منحصر به فردی وجود دارد: یکی با «کلمه» میکوشد مخاطب داشته باشد و از عکس هم به ضرورت بهره میگیرد، دیگری با «عکس» سخن میگوید و از کلمه، به ضرورت استفاده میکند. توضیح اضافه بس است؛ میتوانید اینستاگرام من را، در این آدرس ببینید:
«آخرین آفتاب» اوّلین کتاب از مجموعه 14 جلدی «چهارده خورشید و یک آفتاب» است که تماماً به زندگانی پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) پرداخته است. کتاب با 100 داستانک تمام دوران زندگی ایشان را درون خودش دارد.
وبگاه "تا اینجا خواندم" نوشت:
یک روز قیف نیست ،
یه روز قیر و قیف هست اما مامورش نیست!
من اومدم..
اقاییم اینجا بود اما یه ساعت پیش رفتش و من دوباره تنها شدم..هییییییییییییییییییییییییییییییی..
دیروز تا حالا اینجا بودش..وقتی که پیشمه..وقتی که پیشش هستم خیلی زود میگذره..خیلی زود اما عالی..
این چند وقته خیلی سرمون شلوغ بود..اول که داداشم رفت کربلا..تا اومدو کارا تمام شد اقاجونمو مامانبزرگم رفتن مکه..بعدم تا اونا اومدن کارا تمام شدو مهمونی ها تمام شد رفتیم سراغ کارا عروسی خودمون..قرار بود عروسیمون 9 بهمن باشه که به خاطر یه سری اتفاقا افتاد واسه 14 اسفند..ان شا الله که دیگه مشکلی پیش نباد..
حالا هم که کلی درگیر خریدو این کارا هستیم..
و اماا..
واماا فردا..
فردا سالروز قشنگ ترین روز زندگیم هست..
قشنگ ترین اتفاق زندگیم..
روزی که قشنگ ترین تعهد رو تو زندگیم دادم..
فردا..27 دی..سال روز عقدمون هست..
روزی که قشنگ ترین امضای زندگیمو دادم
خوشبختی من در بودن باتو است و روز رسیدن به تو تقدیر خوشبختی مناست. تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی. زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا. 27 دی ماه، روز یکی شدنمان را از صمیم قلب تبریک میگویم و به تکرار تپشهای قلبم دوستت دارم.
دوست داشتن خیلی قشنگه..اما از اون قشنگ تر دوست داشته شدن هس..
امیدوارم لایق این همه محبتت باشم عشقم..
به امید روزهای قشنگ پیش رومون..