همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

پــــــ نــــــــ پـــــــــ

به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام ...

میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟

پَ نه پَ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست !

 تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

کبوتر اولی: بق بقو ...

کبوتر دومی: بق بقو؟

کبوتر اولی: پَ نه پَ قوقولی قوقو !!...........

 تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

دانشگاه بودم. رفتم تو کلاس خالی نشستم. 

 نیم ساعت بعد یه دختره اومده تو می گه ببخشید اینجا کلاسه؟

پـَـــ نــه پـَـــ اینجا طویله همایونیه منم بابا عتیم دارم موقعیتی که توش قرار گرفتمو می سنجم!!!!!!

  تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

رفتم سوپر مارکت میگم یه نوشابه بزرگ بده ... میگه یعنی خانواده باشه ؟!

پَ نه پَ مجردم بود اشکالی نداره ... فقط محجوب باشه ... اهل نماز و روزه!!! 

  تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

رفتم پرنده فروشی میگم آقا قناری‌های نر و مادتون کدومان ؟

میگه میخوای بخری ؟

پَ نه پَ مامور منکراتم اومدم ببینم قفسشون یه وقت مختلط نباشه

 تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنیدتصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید 

همت،همت مجنون....حاجی صدای منو میشنوید ...

همت،همت مجنون....حاجی صدای منو میشنوید ...
-مجنون جان به گوشم..
-حاج همت اوضاع خیلی خرابه برادر...
 
محاصره تنگ تر شده...
اسیرامون خیلی زیاد شدند اخوی....
خواهرا و برادرا را دارند قیچی می کنند ....
اینجا شیاطین مدام شیمیایی می زنند....
برادر به بچه ها تذکر می دیم ولی انگار دیگه اثری نداره ...
عامل خفه کننده دیگه بوی گیاه نمی ده،بوی گناه می ده ...

 

همـــــــــــــــــت جـــــــــــــان...........

 

فکر نمی کنم حتی هنوز نیمه ی راهم باشیم ....
حاجی اینجا به خواهرا همش میگیم پر چادرتون رو حائل کنید تا بوی گناه مشامتونو اذیت نکنه...
ولی کو اخوی گوش شنوا...
حاجی برادرامونم اوضاعشون خرابه.......
همش می گیم برادر نگاهت برادر نگاهت ....
حاجی این ترکش های نگاه برادرا فقط قلبو میزنه... 
کمک می خوایم حاجی .......
 
 
به بچه های اونجا بگو کمکــــــــــ برسونند...
 
 
دل نوشت: آره برادرا و خواهرای گلم، حکایت ما الان اینه، ولی کار ما از بیسیم زدن گذشته، کاش یه تیکه سیم می موند با اون سیم خودمونو وصل کنیم به شهدا ولی افسوس که همه رو خودمون قطع کردیم.....افسوس....
ولی بازم امیدمون به خودشونه....
شهدا مددی کنید...

 

پاشو بریم شب شد

میگم معطّری پاشو منو ببر یه زیارتی دلم پوکید حیف از من که با تو پیرمرد دوغوز دوغوز سر می کونم ، چی شده خانم باز صبح اوِّل صبح قندیل نبات بار ما می کونی؟ میگم پاشو منو وردار ببر شابدالعظیم زیارت و پشت بندش هم یه کباب و ریحون با دوغ مفصل بهم بده د پاشو دیگه انگاری متکّا مراد بش میده حنّاق گرفته خواب آلو ، خانم خواب چیه من کجا خواب بودم؟ من که بعد نماز نخوابیده ام که هی شامورتی بازی در میاری واسه من اصلش این چه طرز حرف زدن با شوهره؟ خوبه خوبه پاشو سمورتو رووشن کن یه چایی بخوریم پاشیم بریم من دیگه حوصله ندارم و از این دس به دبنگی ها هم سرم نمیشه وا ، الو ننه علیرضا  تویی؟ خالقزی بفرمائید بنده در خدمتم ، وا ننه یادم رفت چی می خواستم بگم این معطّری که حواس مواس واسه آدم نمیذاره که از بس که ننه صب تا شوم مخ آدمو می خوره ، شما ببخشینش دیگه خالقزی ، وا ننه سلاطون گرفته از صب هی میگه پاشو بریم زیارت نه که خیلی خوش اخلاقه  هی خوورتّه فرمایش هم داره حالا بیبین ننه تا ما میریم و برمی گردیم گاهی یه چشی به حیاط ما بنداز ، چشم خالقزی التماس دعا ،  محتاجیم به دعا ننه تا میریم و برمی گردیم آتیش نسوزونی ننه وا ، چشم خالقزی شما خیالت راحت باشه ، ننه چیزی نمی خوای واست بیارم؟ نه خالقزی سلامتی تون رو می خوام...میگم معطّری یه وختا یاد بچگیم میوفتم یادته با ماشین دودی میومدیم زیارت؟ آره خانم یادمه میگم معطّری واسه چی درشکه های شابدالعظیم رو جم کردن؟ نمی دونم خانم بعضی ها میگن یارونه کاه و جو قطع شده شاید از اون خاطر باشه ، وا چه حرفا مگه کاه و جو هم یارونه داشت؟ بله که داشت شما کجای کاری؟ میگم معطّری این مترو بیتره یا ماشین دودی؟ خوب معلومه دیگه مترو بیتره ، میگم معطّری پس واسه چی نشستی؟ نامه بینویس فامیلات هم از داهات پاشن بیان آهای معطّری چرا جواب منو نمیدی؟ حوصله کل کل ندارم خانم ، وا کل کل کدومه؟ بگو عرضه جواب دادن ندارم ، بله فرمایشت شما صحیحه بنده عرضه جواب دادن ندارم  ، میگم معطّری ناهار کباب با ریحون و دوغ یادت نره وا ، نه خانم یادم نمیره می خوای نامه بینویسم فامیلام هم از داهات بیان با ما شریک شن؟ وا حالا دیگه منو مسخره می کنی؟ نه خدا به سر شاهده مسخره چیه بنده سگ کی باشم شوما رو مسخره کنم ، میگم معطّری تو منو دوست داری؟ خیلی وخته بهم نگفتی منو دوست داری وا ، بنده شما رو روی تخم چشام می ذارم خانم ، تخم چشات به سلامت می میری یه کلوم بگی دوست دارم ، خانم زشته قباحت داره واسه سن و سال من و تو این حرفا ، وا چه قباحتی؟ یادت رفته جوونیات چه بغبغویی واسم می کرتی؟ لا اله الا الله ، خوبه حالا لابد می خوای زیارت نومه هم واسم بوخونی؟ خانم بوخشین ها شوما امروز چه حال و حوصله ایی داری ، معطّری واسه چی هی عرق می کونی؟ معطّری با تو ام ها چرا جواب نمیتی؟ بله خانم ؟ میگم چرا عرق کرتی؟ حالت خوب نیس؟ نه خانم خوبم ، خوب پس پاشو بریم ناهار بخوریم ... بله خانم چی بذارم براتون؟ سه تا کوبیده با یه گوجه و فلفل کبابی دوغ هم پاش باشه ، معطری میگم یادته چقد اون وختا میومدیم اینجا بهمون خوش می گذشت؟ بله خانم یادمه ، میگم معطّری یادته اون موقع ها کباب ها یه مزه دیگه ایی داشتن؟ بله خانم یادمه ،  میگم معطّری یادته درشکه ها رو؟ کورسی دوزار کرایه اشون بوت؟ بله خانم یادمه ، میگم معطّری یادته باغ طوطی رو؟ چقد قشنگ بوت؟ بله خانم یادمه؟ میگم معطّری یادته چقد قربون صدقه ام می رفتی؟ بله خانم یادمه ، میگم معطّری یادته تو همین شابدالعظیم می گشتیم پی دو تا اطاق کرایه ایی؟ بله خانم یادمه همش یادمه ، میگم معطّری یادته ...چرا نمی خوری؟ سرت شد که کباب ، دارم می خورم خانم ، معطّری حالت خوب نیس؟ راستش نه خانم حالم خوب نیس ، وا خاک عالم هی آقا حساب ما چقد شت؟...هی آقا تو رو خدا زوتّر شوهرم حالش خوب نیس زوتی برسونش بیمارستان ، هی آقا موبال داری؟ بله خانم دارم ،  تو رو خدا این شوماره رو بگیر ، الو  ننه علیرضا معطّری حالش خوب نیس دارم می برمش بیمارستان راه آهن شوما هم بیا...چی شده خال قزی؟ والله چی بگم ؟ داشتیم ناهار می خورتیم دم حرم یه دفه معطّری حالش بد شت ، ببخشید آقای دکتر حال بیمار ما چطوره؟ شما چه نسبتی باهاش دارین؟ من همسایه اشون هستم ، میشه گفت که امیدی به زنده موندنش نیست برین خانمش رو آماده کنین... خالقزی یادته مرحوم پدر منو؟ خوب آره ننه ، داییم رو چی یادته؟ بله ننه یادمه ، الان کجان؟ ننه علیرضا تو هم اصول دین می پرسی وا خوب خدا بیامرزتشون الان گوشه قبرستونن دیگه ، می دونم خالقزی می خواستم بهت بگم مرگ حقّه همه می میرن از رسول خدا عزیز تر نزد خدا که کسی نبود اون هم از این دنیا رفت ، خوب که چی؟ این آسمون ریسمونا چیه می بافی؟ (همین موقع دکتر از توی اطاق سی سی یو اومد بیرون و سری تکون داد که یعنی کار بنده خدا تموم شد) خالقزی جان پاشو بریم شب شد ، کجا بریم ننه؟ وایس بیبینم معطّری حالش چجور میشه ورش داریم ببریمش خوشش نمیات از مریضخونه من اخلاقش رو می دونم ، خالقزی جان آقای معطّری امشب نمی تونه بیاد پاشو بریم فردا میایم می بریمش ، یعنی آمبولانس بهشت زهرا خودش میاد دنبالش ، وا خاک عالم به سرم چی میگی ننه؟ علیرضا خالقزی رو بغل کرد و بهش گفت خالقزی جان خدا بیامرزه آقای معطری رو انشاالله با اولیا خدا محشور بشن خدا رحمتشون کنه دکتر الان گفت که به رحمت خدا رفت (صدای گریه خالقزی) خالقزی جان خدا بیامرزدش دیگه تموم شد آقای معطّری عمرش تموم شده بود... آقا شما چه نسبتی با متوفی دارید؟ من هیچی ما همسایه هستیم و آشنای قدیمی ، شما می دونید اسم کامل متوفی چیه اینجا فقط اسم فامیلش رو نوشته اند؟ بله خانم می دونم اسم ایشون فرهاد بود فرهاد معطّری ، اسامی ورثه اشون رو هم بفرمائید کی قراره فردا بیاد برای تحویل گرفتن جنازه؟ ایشون جز همین همسرشون که اینجا بودن کس دیگری رو ندارن اسم خانمشون هم ژاله صابریه که البته همه خالقزی صداش می کنن برای تحویل گرفتن جنازه هم خودم  میام و از بابت صورتحساب بیمارستان هم مشکلی نیست  فردا تسویه حساب می کنم ، بسیار خوب الان جنازه رو می برن سرد خونه شما دیگه می تونید برید ولی اوّل وقت فردا اینجا باشید برای پیگیری گرفتن جواز دفن ، بسیار خوب حتما" میام انشاالله  فرمایش دیگه ایی نیست؟ خیر بفرمائید... چی شت علیرضا تسویه کرتی؟ بله آمبولانس بهشت زهرا هم اومده... آآآآآآآآآآآآآآخ معطّری کجا رفتی؟ نه دیگه دیگه بت نمیگم معطّری همون اسمت رو صدا می زنم کجا رفتی فرهاد بی وفا؟ شصت و دو ساله دارم جیگرت رو می خورم و هی بهت غر می زنم ولی تو هیچوخت دم نزتی شصت و دو ساله هی یه ریز غر به جونت سوار می کونم ولی تو جیکّت در نیومد شصت و دو ساله یکبار بت نگفتم دوست دارم ولی تو همون یسره خانم خانم صدام زتی ، این خانم بدبخت اسمم داره وا  اسمش ژاله اس واسه چی اسمم رو صدا نمی زتی؟ من کجام خانم بوت؟ من کجا واسه تو عزیز دلم لیاقت اسم خانم رو داشتم؟ من کی بجز اذیّت واسه توی نازنین کاری کرتم؟ ووووووویییییی فرهادم بلند شو بلند شو بریم خونه من پیر زن بیکس و تنها رو دس کی سپردی و رفتی؟ تو که همیشه ناموس ناموس می کرتی ناموستو دس کی سپرتی رفتی باشرف؟ ووووووویییییییییییی ووووووووووووییییییییییی وووووویییییییییییی ژاله ات بمیره برات عزیز دلم ژاله ات بمیره برات کنیزت بمیره برات دورت بگردم پاشو بریم شب شد پاشو بریم بعد شصت و دو سال چجوری امشب بی تو بخوابم؟ بی مروّت رفیق نیمه راه بی انصاف چرا منو نبرتی؟ الهی که خدا از سر تقصیراتم نگذره عزیز دلم که یه عمری جیگرت رو سوزوندم الهی خدا از سر تقصیراتم نگذره که یه عمری بهت بی محلّی کرتم الهی خدا از سر تقصیراتم نگذره که خودم اجاقم کور بوت و هی به تو غر می زتم الهی خدا از سر تقصیراتم نگذره که تو فرهادم بوتی ولی من شیرین که سهله زهر مار هم برات نبوتم الهی خدا به زمین گرمم بزنه که شصت و دو سال نذاشتم آب خوش از گلوت پائین بره ای خدا چیکار کنم بی این خدا بیامرز؟ ای خدا چیکار کنم بی این فرهادم؟ ای خدا چیکار کنم که از اول جوونی هر وخت بهم گفت عاشقتم زدم تو دهنش و خودمو براش گرفتم و حالا مث سگ پشیمونم؟ووووووووییییییییی ووووووووووییییییییی ووووووووووییییییییی د آخه من سیاه روز برات یه بچّه ایی هم نیاورتم که اقلّش الانه بیات زیر تابوتتو بیگیره ولی تو هیچوخت به روم نیاورتی (خالقزی اینو که گفت دیگه از حال رفت) علیرضا گفت خالقزی خدا بیامرزه آقای معطّری رو همه رفتنی هستیم یادمون نره یه وقت./.

کریستیانو رونالدو (1): 29 ساله هستم، اما هنوز حس می کنم 25 سال دارم

http://parsiup.com/upload/tz8o_1421228340_206375_1421228483_noticia_grande.jpg

در مصاحبه ای که روز سه شنبه وبسایت فیفا منتشر کرد، رونالدو می گوید: "مهم نیست که برای هشتمین بار به اینجا می آیم. تا لحظه ای که نام خود را بشنوید، تنش وجود خواهد داشت. من می دانم که برای بردن این جایزه چقدر تلاش و سخت کوشی لازم است و به همین دلیل است که هنوز هم احساساتی می شوم، مهم نیست که چند بار برای دریافت جایزه به اینجا آمده باشم. امیدوارم که برای سال های زیادی به اینجا بیایم.

"از تمام هم تیمی ها، باشگاه رئال مادرید، و همه مردم پرتغال تشکر می کنم. توپ طلا این انگیزه را به من می دهد که سال 2015 را هم با جاه طلبی شروع کنم، سخت ترین کار این است که سطح خود را برای سال های طولانی در میان بهترین بازیکنان دنیا حفظ کنید و من به خاطر فداکاری ها، از خود گذشتگی ها و عرق پیشانی ام اینجا هستم.

"افتخار می کنم که برای هشتمین سال متوالی در تیم منتخب سال قرار می گیرم و همیشه برای حضور در جمع سه بازیکن برتر رقابت می کنم، چون این است که افراد بسیار کمی موفق به انجام آن می شوند. فکر می کنم فقط من و مسی توانسته ایم چنین کاری انجام دهیم، نه هیچکس دیگر. فکر نمی کنم کسی هشت سال متوالی در یک ردیف حضور داشته باشد، به همین دلیل فوق العاده رضایت بخش است.

"می دانم که تاریخ فوتبال جایگاهی خواهم داشت چه در سطح فردی و چه در سطح تیمی. می دانم که در بین تمام نوابغ تاریخ فوتبال یک صفحه زیبا به من اختصاص داده خواهد شد و این مرا خوشحال می کند.

"همیشه می خواهم یاد بگیرم، و می توانم برای پنج، شش یا هفت سال آینده در بالاترین سطح بازی کنم، با وجود اینکه در حال حاضر 29 ساله هستم اما احساس فوق العاده ای دارم و انگار هنوز 25 سال دارم. برای من، هر فصل یک چالش جدید است و من همینطور با آن روبرو می شوم. هر رقابت جدید متفاوت است و شما باید اتفاقی که قبلاً رخ داده است را پشت سر رها کنید. بدیهی است که شما باید روی حال حاضر تمرکز کنید اما باید به فکر آینده هم باشید.

"من به نقاط قوتم ایمان دارم، از نظر روانی همیشه می خواهم پیشرفت کنم. شاید این توضیحی باشد که چرا که برای چنین مدتی طولانی در بالاترین سطح بوده ام. البته، کار کردن هم مؤثر است اما همانطور که همیشه می گویم، میل به بهترین بودن هم تأثیر گذار است."

رونالدو در مورد پیروزی 4-1 در فینال چمپیونزلیگ فصل گذشته مقابل اتلتیکو مادرید، گفت: "این نقطه اوج همه چیز است - بالا و پایین شدن احساسات در طول فینال، تمام زجر کشیدن ها، و سپس گلزنی در آخرین لحظه.

"همچنین با توجه به این حقیقت که بازی در پرتغال برگزار می شد - آن را به یک لحظه زیبا و تاریخی تبدیل کرد. آن قهرمانی برای هواداران رئال مادرید فراموش نشدنی بود. هرکس که آنجا بازی کرده می تواند به شما بگوید که قهرمانی در چمپیونزلیگ چقدر مهم بوده است - و به خصوص فتح لا دسیما. این نقطه برجسته سالی فوق العاده بود، هم در سطح باشگاهی و هم ملی. همین چند وقت پیش هم ما قهرمان جام باشگاه های جهان شدیم که آن هم بسیار مهم بود. این تنها سالی فراموش نشدنی بود. من خاطرات فوق العاده ای دارم و احتمالاً این بهترین سال من در سطح فردی و تیمی بود."

کمی راجع به بچه دار شدن در کانادا!

از اونجاییکه من بخاطر کار و رشته ی مامان و خاله جانم با ماجراهای بارداری و بچه داری همیشه آشنا بودم، برام یک سری تفاوتها اینجا خیلی بارز و جالب هستن. در این مدت اینقدر تحقیق کردم و نکات جالبی یاد گرفتم که واقعا سر و ته ندارن و دوست دارم همشون رو ثبت کنم. 

* اینجا سه مدل مختلف مراقبت برای زنان باردار وجود داره. 

    1- پزشک مراقبتهای زنان باردار OBGYN : این پزشک میتونه پزشک عمومی باشه که دوره های مراقبت زنان رو گذرانده و یا میتونه پزشک متخصص زنان باشه. این پزشکها معمولا به صورت گروهی کار میکنن. مثلا پزشک من در یک گروه 15 نفره کار میکنه. این قضیه باعث میشه که بتونن با خیال راحت برن مرخصی و همیشه بک آپ داشته باشن. پزشک من فقط در روزهای هفته و از 8 تا 4:30 کار میکنه و هر 15 روز یکبار هم شیف شب است. این باعث میشه که خیلی شانسی باشه که آیا پزشک خودم موقع زایمان حضور خواهد داشت یا نه؟ و احتمالش هم خیلی بیشتر است که هرکدوم از 14 پزشک دیگه بهم بخورن. 

    2- پزشکهای ریسک بالا: اگر مادر باردار به عنوان ریسک بالا شناخته بشه به این نوع پزشکها معرفی میشه برای مراقبتهای ویژه تر. دقیقا نمیدونم که سیستمشون چطوری است. حدس میزنم مثل شماره 1 باشه.

    3- ماما: کلا سیستم مامایی اینجا با ایران فرق داره. ماماهای اینجا مثل ایران در بیمارستانها کار نمیکنن بلکه همشون یا مطب خصوصی دارن و یا به صورت گروهی مطب مشترک میزنن. اگر کسی بخواد کاملا زایمان طبیعی داشته باشه بدون هیچ دارویی و تا جایی که میشه مسیر رو طبیعی پیش بره بهتره از سرویس ماما ها استفاده کنه. ماماها علاوه بر این قضیه، سرویس بهتری هم به مادر و نوزاد میدن. تمام روزهایی که مادر رو میبینن، وقت خیلی بیشتری برای صحبت میگذارن. حتی اگر مشکلی باشه به خانه ی مادر میرن و ویزیت میکنن. معمولا شماره ی مستقیمشون رو به مادر میدن که هر موقع بتونه زنگ بزنه و خلاصه که تا آخر پا به پای هم میرن. خیلی ها اینجا جدیدا طرفدار این هستن که از مراقبتهای ماما استفاده کنن و به خاطر همین ماما ها صف انتظار دارن! من هم وارد یکی از صفهای انتظار شدم ولی متاسفانه نوبتم نشد و مجبور شدم که با پزشک ادامه بدم. یک ماما تا آخرین لحظه و اگر واقعا مجبور نشه مادر رو به یک پزشک برای سزارین معرفی نمیکنه و این قضیه این روزها خواسته ی خیلی از زنان کانادایی است.


 بیمارستان:

روز زایمان، اول مادر به اتاق شخصی زایمان منتقل میشه و تمام مدت رو همراه با همسرش و هرکس دیگه ای که بخواد همراهش باشه، در اون اتاق میگذرونه. این اتاقها حمام و دستشویی شخصی و وسایل کامل برای کمک به مادر و نوزاد رو دارن. بعد از زایمان، مادر و نوزاد باهم به اتاق استراحت منتقل میشن. اینکه این اتاق خصوصی باشه یا نه، به بیمارستان، و موجود بودن اتاق خصوصی بستگی داره. بیمارستان من سه نوع اتاق داره. اتاقهای معمولی که مجانی هستن 2 نفره هستن. یعنی دو مادر و دو نوزاد. اتاقهای خصوصی که تک نفره هستن و شبها همسر میتونه همراه مادر در اتاق بمونه. و نوع سوم اتاقهای لوکس هستن که تختهای دونفره، تلویزیون ال سی دی بزرگ و سرویسهای دیگه ای دارن. من برای اتاق خصوصی ثبت نام کردم ولی بازهم بستگی داره که در روز زایمان اتاق خالی داشته باشن یا نه.


 عمل سزارین:

اینجا برای عمل، بیهوشی کامل نمیکنن. تنها حالتی که ممکنه بیهوشی کامل انجام بشه اینه که مشکلی پیش بیاد. در غیر این صورت بی حسی کمر به پایین است. این باعث میشه که همون لحظه ای نینی به دنیا میاد بتونن به مادر نشونش بدن و میگن که خطر کمتری برای مادر و نوزاد داره.


عشق نگاه اول:

طبق تحقیقات وسیعی که انجام دادم، تعداد مادرانی که در لحظه ی اول عاشق نوزادشون نمیشن و حتی برعکس نمیخوان که نزدیک نوزادشون باشن زیاد است و اینجوری نیست که همه ی مادرها در نگاه اول یک دل نه صد دل عاشق بشن. مسلما حتی اگر کسی اولش از این نوع حسها رو داشته باشه بعد از یک مدت عاشق بچه اش میشه. 


 رجیستری:

یک سیستمی هست که همه ی فروشگاههای وسایل نوزاد میفروشن، این سیستم رو دارن. کلا رسم بر اینه که قبل از تولد نینی یک مهمونی به اسم Baby Shower میگیرن و همه برای نینی کادو میارن. ولی این کادوها بیشتر باید وسایلی باشه که نینی واقعا نیاز داره. برای اینکه وسایل تکراری نشه و همون چیزهایی باشه که مادر و پدرش دوست دارن، این سیستم رجیستری درست شده. 

والدین قبل از این مهمونی میرن به فروشگاهی که میخوان و یک رجیستری به اسم خودشون باز میکنن. توی این رجیستری همه ی چیزهایی که میخوان رو ثبت میکنن. از چیزهای ارزون مثل لباس گرفته تا وسایل گرون مثل کالسکه و تخت نوزاد! بعد میان اسم رجیستری و فروشگاه رو به همه ی مهمونها اعلام میکنن و مهمونها هم میرن کادوهاشون رو از این لیست میخرن. دیگه بستگی به بودجه اشون میتونن از این لیست انتخاب کنن. وقتی که یک وسیله ای از لیست خریده بشه، اون وسیله از لیست حذف میشه که اشخاص دیگه تکراری همون رو نخرن. 

از این سیستم واقعا خوشم اومده ولی خیلی مخالف فرهنگ ایرانی است به نظرم. چون اولا ما دوست داریم مهمونی و کادو دادن برای بعد از تولد نوزاد باشه و نه قبلش! دوما هم سخته که اعلام کنیم که این لیست ما است و شما از این لیست خرید کنید! 


تور بیمارستان:

بیمارستانمون یک تور داره که ما برای روز 7 مارچ وقت گرفتیم. بهمون مسیری که باید بریم، جای پارک و اتاقها رو نشون میدن و مراحل روز زایمان رو دوره میکنن که اون روز با همه چیز آشنا باشیم. یک کلاس 6 ساعته ی آمادگی و آموزش مراحل هم دارن. شدیدا برای رفتن به این کلاس هیجان دارم.


هفته ی 20 به بعد:

اینجا از هفته ی 20 بارداری به بعد، در صورتیکه مشکلی پیش بیاد، پزشکها همه ی تلاششون رو برای زنده نگه داشتن نوزاد انجام میدن. اکثر بیمارستانها زنانی که بیشتر از 20 هفته هستن و به اورژانس مراجعه میکنن رو سریعا به قسمت زایمان میفرستن. 

بیمارستان من یکی از مجهزترین بیمارستانهای منطقه برای زنان است. در اصلا این بیمارستان (رویال الکس)، چند سال پیش اومده یک بخش کاملا جداگانه و جدید زده که ساختمانش هم کاملا جدا است فقط مخصوص زنان. اسمش هم لوئیز هویل است. درنتیجه خیلی مجهز و قوی است و اکثرا از بیمارستانهای دیگه هم در صورت بروز مشکل به اینجا میفرستن بخاطر داشتن تجهیزات قوی تر. توی این بیمارستان اگر زن باردار بالای 20 هفته باشه و مراجعه کنه، به قسمت بارداری و چک آپ میفرستنش و همونجا به صورت خیلی سریع و خصوصی ازش مراقبت میکنن. من در هفته ی 22 یکبار مجبور شدم به اینجا برم و اصلا هم این قضیه ی هفته ی 20 به بعد رو نمیدونستم! ولی وقتی با یکی از دوستام تماس گرفتم اون بهم گفت! و خیلی باعث صرفه جویی در وقت و انرژی ما شد! از وقتی که از درب بیمارستان وارد شدم تا وقتی که خارج شدم شاید واقعا 1 ساعت هم طول نکشید ( که با معیارهای بیمارستانی کانادا خیلی خوبه!! ) 


وسایل نوزاد ممنوعه در کانادا: 

استانداردهای کانادا برای وسایل نوزاد از خیلی جاها بالاتر است. ما حتی اجازه نداریم که از آمریکا خیلی چیزها رو بخریم چون بعضی از اون وسایل در حد استاندارد اینجا نیستن و استفاده از اونها جریمه داره. آنلاین هم که ابدا نمیشه چون وسایل ممنوع رو اصلا پست به کانادا نمیکنن. 

حالا چند تا از این وسایل: 

 CarSeat: صندلی ماشین که طبق قانون کانادا باید استفاده بشه، استاندارد مخصوص خودش رو در کانادا داره. اگر صندلی ها این مارک استاندارد کانادا رو روشون نداشته باشن اینجا اجازه ی استفاده ندارن.  

 

تخت نوزاد ریلی: این تختهای نوزاد که یک طرفشون ریل داره و بالا و پایین میره از سال 2009 در کانادا ممنوع شدن. علتش هم این بوده که چندین سانحه داشتن که قسمتی که ریل رو نگه میداشته شکسته و بچه افتاده و بین تخت و ریل گیر کرده و خفه شده.  

روروئک: این وسیله از سال 2007 در کانادا ممنوع شده. علتش هم سانحه های خیلی زیادی بوده که پیش میومده. از جمله افتادن بچه ها پایین پله ها! یا دستشون میرسیده به یه چیزی و میکشیدن پایین روی خودشون و غیره.... 

حالا فعلا همینا باشه تا بعدا ادامه بدم!